ارزش زن از نظر اسلام
آفرینش زن و مرد با هدف یکسان یعنی نیل به سعادت جاودانه و عبودیت عارفانه بوده است. بنابراین هر دو در این هدف اساسی مشترکند و آفرینش هیچ کدام فرع بر دیگری نیست.
راههای کمال انسان از نظر اسلام گوناگون میباشد . آفرینش زن و مرد با هدف یکسان یعنی نیل به سعادت جاودانه و عبودیت عارفانه بوده است. بنابراین هر دو در این هدف اساسی مشترکند و آفرینش هیچ کدام فرع بر دیگری نیست. این نکته نیز مسلم است که وصول به کمال، نیازمند امکانات و شرایط متناسب است. پژوهش دقیق در منابع اسلامی نشان می دهد که خداوند متعال هم از جنبه ی تکوینی و هم از جنبه تشریعی، شرایطی پدید آورده است که زن و مرد هرکدام متناسب با ظرفیت خویش راه سعادت دنیوی و اخروی را دنبال کنند. وحدت در اهداف لزوما به معنای وحدت در مسیر رسیدن به آن هدف نیز هست.
آیا زن و مرد تفاوت های تکوینی دارند؟ آنچه از ملاحظات مجموع آیات و روایات به دست می آید آن است که زن و مرد نه تنها در بعد جسمی بلکه در ابعاد گوناگون احساسی، روحی، ذهنی و رفتاری به گونه ای از هم متمایزند. برخی از فیمینیست ها و گروهی از جامعه شناسان بر این باورند که هیچ تفاوتی میان زن و مرد به جز تفاوت های بیولوژیک وجود ندارد و تفاوت های دیگر از جمله اختلاف در ذهنیت ها و رفتارها ناشی از تأثیرات محیطی و فرهنگی است و هیچ ریشه تکوینی ندارد.
دیدگاه اسلام بر اصل تناسب استوار است و اگر از واژه «تساوی» بهره می جوید، آن را در معنی تناسب و تعادل به کار می برد و دیدگاه غربی بر اصل تشابه کامل میان زن و مرد استوار است. واژه ی تساوی و برابری در این دیدگاه به معنای تشابه و هم گونگی است. در تفکر اسلامی، ارتقای هریک از اعضای خانواده یا جامعه تا حدود زیادی در گرو ارتقای اعضای دیگر است. از اینرو، افراد یک جامعه از جمله مرد و زن، کمال خود را در کمال سایر افراد می دانند. بنابراین، راه حل اسلام برای ایجاد جامعه ای پویا و انسان های متکامل، تأکید بر لزوم هماهنگی و مودت متقابل بویژه در روابط زن و مرد است.
در مقابل، برخی از دانشمندان غربی تفاوتهای روحی و رفتاری مرد و زن را محصول نظام های اجتماعی می دانند و نقش مثبت و سازنده آن در پیشرو اهداف زندگی را نادیده می گیرد. برخی از فیمینیست ها که منکر تفاوت زن و مرد هستند، اصولا جنس مرد را دشمن اصلی زن می دانند و بر مبارزه با جنس مذکر اصرار می ورزند.
از نظر اسلام تنها با سرسپردن به؛ تفاوت های تکوینی و توجه به هدایت الهی و ایجاد زمینه برای تفاهم و همدلی است که می توان به منافع واقعی هر دو جنس دست یافت. بزرگترین دستاورد غرب برای زنان این بود که با طرح شعار تساوی زن و مرد، زنان را از میدان قدرت نمایی آنان یعنی محیط خانواده خارج نموده و روانه میدانهایی کرد که قدرت برابری با مردان را در آن حوزه ها را نداشتند.
خانواده اولین نهاد اجتماعی و رکن اساسی زن و مرد میباشد .خانواده بهترین محل پیوند زن و مرد و بیشترین زمینه ساز کمال آن دو است. در فرهنگ اسلامی، بر خلاف مسیحیت تحریف شده که تجرد را مقدم به ازدواج و ازدواج را تنها به عنوان راهی برای فرار از بدکاری به رسمیت می شناسد. ازدواج پیوندی الهی و بهترین نهاد سازنده اجتماعی به حساب می آید.
خانواده بهترین محیطی است که زن و مرد پیوسته یکدیگر را در پیمودن مسیر کمال به تسخیر می آورند.نگاه فرهنگ غرب به خانواده به گونه ای است که ارزش خانواده را گاه تا سر حد یک هم سفرگی ساده تنزل می دهد. با این وجود چون فرد گرایی و لیبرالیسم ارزشهای پذیرفته شده در جهان، غربی اند گاه چنین می نماید که بروز این مسایل در جامعه غرب از نگاه آنان بحران، حساب نمی آید. اسلام رشد و پویایی خانواده را در گرو توجه به اصول اخلاقی می داند و جریان جاری زندگی را تنها بر این پایه ممکن و مطلوب می داند. اصلی که در این استدلال به کار رفته این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است. مطلبی هم که از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمه اش این است که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند به طوری که ترجیح و امتیاز حقوقی در کار نباشد؟ یا لازمهاش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچگونه تقسیم کار و تقسیم وظیفه ای در کار نباشد؟ شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوق انسانی است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟. اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار بگذاریم و در افکار و آراء فلسفی که از ناحیه آنها می رسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمه تساوی حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم کند اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلا ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به اینکه قبلا فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که می خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلا در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است. کمیت غیر از کیفیت است، برابری غیر از یکنواختی است.
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}