سقراط، نامی ادبی- خیالی؟

گزارش و توصیف ادبی لحظات اعدام سقراط، با کمک نبوغ قلم افلاطون، از طریق نوشیدن جام زهر شوکران، امروزه ما را به یاد شکنجه و اعدام هزاران قربانی دیگر تاریخ می اندازد که تا آخرین نفس، صادق و پایدار به اصول عقاید و راه و هدف خود استوار ماندند و روسیاهی و بدنامی برای جانیان قاتل در تاریخ بجای گذاشتند. مرگ و زندگی سقراط تا امروز موضوع ادبیات وتاریخ فلسفه گردیده است.

تصور ما از سقراط، بیوگرافی است که افلاتون 2400 سال پیش درباره او نوشته، چون سقراط از خود نوشته یا اثری دست اول، بجای نگذاشته است.

گروه کوچکی از محققین حتی بر این نظراند که سقراط نامی است خیالی وغیر واقعی که افلاتون در دیالوگهایش بکار برده تا عقاید و نظریات خود را از زبان او مطرح نماید، ادعایی که درمورد هومر و عیسی مسیح نیز قبلا شده بود، که آنها وجود خارجی نداشته بلکه محصول فرهنگ مردم و روشنفکران باسلیقه اش بودند.

بدون افلاطون، احتمالا سقراط یک یادداشت و زیرنویس ناچیز در تاریخ فلسفه یونان میشد. او برخلاف غالب فیلسوفان دیگر، هیچ سیستم فلسفی نساخت و چهارچوبی تئوریزه نکرد.

سقراط اولین قربانی و شهید ثبت شده راه حقیقت و روشنگری و مبارزه فرهنگی است که با کمک پرسشهای خود، در روی زخم جامعه بحران زده آتن انگشت گذاشت و سرانجام دادگاهی در شهر آتن او را به جرم انکار خدایان دولتی و آگاه کردن جوانان، به مرگ محکوم کرد. سقراط شاهد فراز و فرود و فساد شهر- جمهوری آتن بود. زمانیکه رژیم حاکم از او خواست تا همفکرانش را افشا کند و اعدام افسران نیروی دریایی را بعلت شکست درجنگ، تایید کند، او جواب نه داد و دست رد روی سینه قدرت طلبان گذاشت.

سقراط حدود 2000 سال قبل از کانت درگردهم آیی های فلسفی میپرسید: عدالت چیست؟، دانایی کدام است؟، پرهیزکاری یعنی چه؟.

او رفتار و کردار و گفتارخود را زیر تاثیر خدایی بنام آپولو میدانست، خدایی که آنزمان مسئول سازمان جوانان و وزارت فرهنگ و هنر! در عصر اسطوره ها بود.

آنچه درباره زندگی خصوصی سقراط به ما رسیده، این است که او در سال 470 پیش از میلاد در آتن بدنیا آمد و در سال 399، بدلیل بی توجهی به خدایان دولتی، مرسوم در آنزمان، محکوم به مرگ شد. پدرش سنگ تراش و مادرش قابله زایمان در میان خانواده های اشراف شهر بود. نام زنش سن تیپه قید شده که به معنی مادیان زرد بود و از فعالیت های سیاسی فرهنگی سقراط بشدت ناراضی بود، چون او وظایف پدری و همسری را قربانی افشاگری جمهوری لرزان آتن نموده بود.

سیسرو مینویسد، سقراط فلسفه های طبیعی، اسطوره ای، خرافاتی قبل از خود را از آسمان به میان خانه های مردم و میدانهای شهر پایین آورد. در زمان او دانایی و روشنگری، پردردسرترین و خطرناکترین فعالیت و صفت درمیان انسانهای مسئول بود. او می گفت، باید به دمکراتها و جمهوریخواهان کم تجربه شهر- دولت ها نشان دهد که دانش شان اصولی و بنیادی نیست و به زودی خطری برای حاکمیت مردم ببار خواهد آورد. سقراط میگفت، اغلب اگر از آنها سئوال شود که؛ عدالت، آزادی، جمهوری، تقوا، دانایی چه مقوله هایی هستند، آنها جوابی نخواهند داشت. بنظر سقراط، فلسفه یعنی؛ پرسش، بحث، نقد و هرچه روشنفکر فلسفی تر باشد، سئوالها و انتقادهایش رادیکالتر و آشتی ناپذیرتر می باشند.

به زبان امروزی میتوان گفت که سقراط باکمک طنز و روش خاص خود به فرد شرکت کننده دربحث، اطلاعات سطحی، ظاهری و نشریه ای اش را به او ثابت میکرد. او به شاگردان و جوانان می آموخت که مستقل فکر کنند و حتی نسبت به خدایان، بادیدی انتقادی بنگرند، روشی که موجب شد تا دشمنان به او لقب مگس مزاحم بدهند و باعث شهادت ناخواسته او گردند. هدف سقراط این بود که باکمک پرسش های دیالوگی اش، اصول اخلاقی را به شنونده منتقل کند.

او میگفت، هنر قابله گی دیالکتیک، در بحث باعث تولد و کشف حقیقت میشود. سقراط میکوشید با کمک تمام تکنیک های سخنوری و منطق دیالکتیک، شرکت کنندگان دربحث را به تعمق بکشاند.

به نقل از تاریخ فلسفه،سقراط خود درآغاز یکی از سوفیست ها یا به زبان ما سوفسطائیان بود که بعدها لقب رویزیونیست ومرتد گرفت. اوخلاف سوفسطائیان، خود را معلم سیار یا معلم خانگی اشرافزادگان بشمار نمی آورد، بلکه عالمی میدانست که جویا و دوستدار علم و دانش و اخلاق است.سوفسطائیان دررابطه بافیلسوفان قبل از خود میگفتند، فلسفه باید نقشی عملی به عهده گیرد و نه اینکه بحث های مجرد سماواتی و ماوراطبیعی.

صاحبنظران تاریخ سیر اندیشه، سقراط را روشنفکری خوشبین میدانند. به دلیل اعتقاد عمیق اش به خردانسانی، آنها او را یک راسیونالیست بشمار می آورند.

سقراط میگفت، دانش تجربی مفید، واسطه ای است برای طرح فلسفه زندگی.

کارل پوپر اورا در خردگرایی انتقادی، یک مبلغ عالی و نمونه میدانست. برشت به زبان طنز، او را یک مارکسیست ماقبل تاریخ نام گذاشت. نیچه می نویسد، سقراط نقطه عطف و گردبادی است درتاریخ جهان. او پیشنهاد میکند که در سردر ورودی تمام دانشکدههای علوم، پرچم و نشانی با نام او نصب گردد.

نیچه ادامه میدهد که سقراط نابغه کج اندیش ناراضی و سازش ناپذیری بود. به نظر گروهی دیگر، سقراط ماتریالیسم و فلسفه طبیعی را رد کرد و اشاعه اخلاق را هدف خود قرار داد.

فیلسوفان مسیحی در قرون وسطی او را خویشاوند روحی عیسی مسیح میدانند که دانایی اش را در میدان شهر در اختیار مردم کوچه و بازار میگذاشت و حاضرشد در راه عقیده اش جان دهد، گرچه او قادر به فرار و مهاجرت نیز بود. نسلی از شاعران دوره باستان سقراط را معلم خود میدانستند، چون او روشنفکری نستوه، انقلابی و اصلاحگر اجتمایی بود.

سقراط می گفت، مهمترین صفت آدمی، تقوای او است و یکی ازشرایط انسان بودن این است که انسان خود رابشناسد.

تقوا صفتی است که موجب استقلال و آرامش انسان در زندگی می گردد. به نظر او تقوا یعنی دانایی و شناخت و هردو را میتوان آموخت. سقراط جستجوی حقیقت را بالاترین نشان تقوا و راه رسیدن به سعادت میدانست. او وجدان درونی انسان را انگیزه حقیقت جویی او بشمار می آورد.

به نظر سقراط آگاهی و تقوا به تکامل انسان کمک میکنند، چون کردار و گفتار از پندار نیک ریشه میگیرند و برای پندار و شناخت و دانایی باید به ضعف ها و نادانی های خود واقف بود.


منبع: مرکز مطالعات شیعه