از آنجا که انسان موجودی با گرایش‌هایی گوناگون است و این گرایشها در جامعه بشری در تصادم و ناسازگاری اند، آنچه می تواند انسان را از این تنش نجات بخشد، وفاداری و عمل به قانون و ارج نهادن به حقوق دیگران است . پیشوای پارسایان ، حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:بر ترین آداب آن است که انسان بر حد خویش بایستد و از اندازه خود فراتر نرود. هر چند نظم ، در ظاهر و برون انسان ، جلوه گر است ، اما ریشه در دل و جان او دارد. روح آشفته و ناسامان ، ظاهر را نیز بی سامان می کند و روح آراسته و فکر منسجم ، سخن و رفتار و زندگی را سامان می بخشد. انسجام ظاهری هر کس ، ریشه در انسجام درونی او دارد. نظم ، گاهی در فکر است ؛ یعنی ، رشته افکار پریشان نیست و به این سو و آن سو پراکنده نمی شود، و زمان این نظم ، در تنظیم وقت و برنامه ریزی برای استفاده بهینه از فرصت ها و جلوه گیری از هدر رفتن اوقات به کار می رود و ثمره آن نیز مجال یافتن برای کارهایی است که در ذهن می پرورانیم و آرزوی انجام دادنش را داریم ، و گاهی نظم در معلومات ، یافته ها، یادداشت ها، مطالعه ها، در کتاب و دفتر و اتاق درس و محیط کار و فضای آموزشی و مکان زندگی و... به یاری مان می آید. پریشانی و آشفتگی فکری ، بی نظمی در زندگی را پدید می آورد، و نداشتن نظم در زندگی ، فکر و روح را پریشان و آشفته می سازد. هر دو به هم وابسته اند و تاثیری متقابل در یکدیگر دارند. نظم ، فقط سر وقت آمدن و سر وقت رفتن نیست . نظم ، تنها مرتب بودن یقه پیراهن و اتوی شلوار و بند کفش نیست . نظم هم فکر را در بر می گیرد. هم عمل را، و هم به درون مربوط می شود و هم به برون .
 
انضباط، آن است که انسان در درون خود، خویشتن را به قاعده گیرد و ضبط کند و بپذیرد که می باید خویشتندار باشد و بر خود و اعمال و احوالش غالب آید. وقتی این توانایی و تسلط در او پا گیرد، فردی منضبط می شود که خود به خود، جز درستی از او صادر نمی شود و جز حالت و حرکت شایسته در او صورت نمی گیرد، ولی نظم آن است که انسان را با دیگران ، در حرکت جمعی همسو کند و برای فعالیت گروهی آمادگی بخشد. در این جا، غالبا، سازگاری مطرح است و ممکن نیست همه افراد، همواره ، به نظم و همکاری در جمع خشنود باشند. اگر بخواهیم این همسویی ، همیشگی باشد، باید مانند جوامع غربی این افراد را از عاطفه و استقلال فردی جدا سازیم ، ولی ما این روش را ناروا می دانیم .
 
در ارزش و اهمیت نظم در زندگی همین بس که پیشوای پارسایان ، حضرت امیر مومنان (علیه السلام) این گوهر ارزشمند را هم ردیف دیگر ارزش های والای اسلامی قرار داده و در واپسین روزهای حیات خویش ، در سخنان گوهرینش به فرزندان بزرگوارش و تمام کسانی که این پندهای گرانمایه به آنان می رسد، رعایت آن را این گونه سفارش فرموده است : اوصیکم بتقوى الله و نظم امرکم . در این بیان بلیغ ، نظم ، در ردیف تقوا - که از والاترین ارزش های اسلامی است - قرار گرفته و وفای به آن گوشزد گردیده است . این کلام ، رساترین جمله در بیان ارزش نظم و انضباط است . در قرآن کریم ، به گونه ای صریح ، به موضوع نظم اشاره نشده است ، اما آیات بسیاری هست که جلوه نظم و انضباط در زندگانی انسان را مورد توجه قرار داده و بر آن پای فشرده است . این آیات ، در جای خود مطرح خواهد شد.
 
محکم کاری از میوه‌های شیرین درخت نظم و انضباط، محکم کاری است . کسی که منظم و منضبط است ، کارهایش را به گونه ای انجام می دهد که استوار و پایدار باشد. چنین کسی، از سستی و سهل انگاری در کار بیزار است . محکم کاری یکی از جلوه های روشن سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) است . سعد مقبری در این باره می گوید: چون پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) کاری را آغاز می کرد، آن را به انجام می رساند و چنین نبود که بخشی از آن را انجام دهد و بخشی را واگذارد. پیشوای گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در سخنی نورانی می فرماید:ان الله تعالى یحب اذا عمل أحدکم عملا أن یتقنه ؛ بدرستی که خداوند دوست دارد وقتی یکی از شما کاری را انجام می دهد، آن را محکم و استوار کند. داستان تدفین سعد بن معاذ، نمونه‌ای از انضباط و جدیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) در انجام دادن کارها است . از امام صادق (علیه السلام) روایت است که چون نزد پیامبر آمدند و خبر دادند که سعد بن معاذ در گذشته است، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برخاست و اصحاب نیز همراه آن حضرت برخاستند. حضرت دستور داد سعد را بشویند. چون سعد را شستند و حنوط کردند و کفن پوشاندند و در تابوت نهادند، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) پای برهنه و بدون ردا، در پی او به راه افتاد و گاه سوی راست تابوت و گاه سو چپ تابوت را می گرفت تا به قبرستان رسیدند. پس از کندن قبر، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خود داخل قبر شد و لحد را چید و آن را با گل محکم کرد و پیوسته می فرمود: سنگ بدهید!گل بدهید! و به وسیله آن ، میان خشت ها را محکم می کرد. چون از کار محکم ساختن لحد فارغ شد و بر آن خاک ریخت و قبر آماده شد، فرمود: انی لاعلم انه سیبلی و یصل الیه البلاء و لکن الله یحب عبدا اذا عمل عملا احکمه ؛ بدرستی که من می دانم که این قبر به زودی فرسوده می شود و بلا به سوی او واصل می گردد. ولی خدا دوست می دارد که وقتی بنده ای ، کاری را انجام می دهد، آن را محکم و استوار کند. در حدیثی دیگر از امام صادق (علیه السلام) آمده است که چون ابراهیم ، فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا رفت ، پس از دفن او پیامبر دریافت که در قبر شکافی هست. با دست خود آن را پر کرد و محکم ساخت. آنگاه فرمود: اذا عمل أحدکم عملا فلیتقن ؛ وقتی که یکی از شما کاری را انجام می دهید، پس محکم و استوار سازد ومحکم کاری کند.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390