آثار ساده زیستی
امام علی راز قدرتمندی و تصمیم و اراده ی پیامبران را در ساده زیستی و بی پیرایگی آنان می داند.
سرمایه گذاری: ساده زیستی، یک نوع سرمایه گذاری است. با توجه به زندگی محدود و نیازهای گوناگون بشر باید انسان برای نیازهای ماندگار خود، سرمایه گذاری کند. در سیر إلى الله که هدف نهایی، خلقت انسان است، بهترین زاد و توشه، سبکبالی است. چون هر چه آدمی خود را وابسته کند از طی طریق باز می ماند. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «تخففوا تلحقوا؛ سبک بار شوید تا زودتر برسید. » همان طوری که کوهنورد برای رسیدن به قلهی کوه و صعودی آسان و موفق، از حمل بار اضافی پرهیز می کند و می داند هر چه بر بار خود بیفزاید، احتمال رسیدن او به قله کاهش می یابد، شخصی که خود را در این جهان پهناور چون مسافری می بیند که سفری طولانی در پیش دارد، سعی می کند زندگی ساده و بی آلایشی داشته باشد تا از آن هدف باز نماند. او می داند برای پیمودن راه درازی که در پیش دارد، باید امکانات و سرمایه ی لازم را فراهم کند و عاقلانه تر آن است که چیزی را برگزیند که کم وزن تر و پرارج تر باشد و این کاری است که هر انسان عاقل و دوراندیشی انجام می دهد.
قدرت: امام علی (علیه السلام) راز قدرتمندی و تصمیم و اراده ی پیامبران را در ساده زیستی و بی پیرایگی آنان می داند و می فرماید : «و لکن الله سبحانه جعل رسله اولی قوه فی عزائمهم و ضعفه فیما ترى الأعین من حالاتهم مع قناعه تملأ القلوب و العیون غنی و خصاصه تملأ الابصار و الأسماع أذى؛ لکن خدای سبحان، فرستادگان خود را در اراده و تصمیم هایشان نیرومند و توانا گردانید و در حالاتشان که به چشم دیگران می آید، ضعیف و ناتوان قرارشان داد. با قناعتی که دل ها و چشم ها را از بی نیازی پر می کرد و با تنگ دستی و فقری که چشم ها و گوش ها را از رنج پر می نمود. » استاد مطهری می گوید : یک کسی با «داشتن»، می خواهد چشم ها را پر کند و یک کسی با «ندارم ولی بی نیازم و اعتنا ندارم» چشم ها را پر می کند. پیامبران در نهایت سادگی بودند، ولی همان سادگی، آن جلال و جبروتها و حشمت ها را خرد می کرد. حضرت موسی (علیه السلام) در سایه ی همین ساده زیستی به این قدرت روحی دست یافت که با آن لباس پشمی و عصای چوبی در مقابل فرعونی می ایستد که ادعای خدایی دارد و با صلابت با او سخن می گوید. امام علی (علیه السلام) می فرماید : مو سی با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند در حالی که لباس های پشمین بر تن داشتند و در دست هر کدام عصایی بود. با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان پروردگار شوی، حکومت تو باقی می ماند و عزت و قدرتت دوام می یابد. ساده زیستی به انسان چنان قدرتی می دهد که در هر عرصه ای می تواند دست به کارهای سترگ بزند. امام خمینی (رضی الله عنه) در این باره می گوید :«اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابر قدرتان و سلاح های پیشرفته ی آنان و شیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستی عادت دهید». امام راحل (رضی الله عنه)
با اشاره به زندگی عالمان بزرگی چون صاحب جواهر و شیخ انصاری، زهد را عامل اقتدار آنان معرفی می کند. و در بارهی مرحوم مدرس می فرماید: «یک سید خشکیده ی لاغر با لباس کرباسی، در مقابل آن قلدری که هر کس آن وقت را ادراک کرده، می داند که زمان رضاشاه غیر از زمان محمدرضا شاه بود. در مقابل او همچو ایستاد. ..یک وقت رضاشاه به او گفته بود: سید چه از جان من می خواهی؟ گفته بود که می خواهم تو نباشی. وقتی که رضاشاه ریخت به مجلس، فریاد می زدند که زنده باد کذا. مدرس رفت ایستاد و گفت که مرده باد کذا، زنده باد خودم. شما نمی دانید در مقابل او ایستادن یعنی چه و او ایستاد. این برای این بود که از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود و وابسته نبود؟»
آزادگی: شهید مطهری در مورد ساده زیستی رهبران الهی می گوید : «افرادی را می بینید که در دنیا ساده زندگی می کنند، بدون این که لذت های خدا را بر خودشان حرام کرده باشند و بدون این که از کارهای زندگی دست بکشند. اینها در متن زندگی واقع هستند ولی دلشان می خواهد ساده زندگی کنند. چرا ؟ می گوید برای این که من نمی خواهم آزادی ام را به چیزی بفروشم، به هر اندازه خودم را به اشیا مقید کنم، اسیر آنها هستم و وقتی اسیر اشیا باشم، مثل کسی هستم که هزار بند به او بسته است. چنین آدمی نمی تواند راه برود و سبک بار و سبک بال باشد و لهذا زندگی پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگی سادهای بوده، زیرا اگر زندگی پر تجمل می داشتند دیگر از رهبری می بایست دست می کشیدند. زندگی پرتجمل با رهبری که لازمه ی آن سبک باری و سبک بالی و جنبش زیاد و آزادی و آزادگی است، نمی سازد». شاعری می گوید:
در شط حادثات برون آی از لباس کاول برهنگی است که شرط شناور است
یعنی اگر می خواهی در دریای حوادث فرو بروی، اول شرطش این است که خودت را لخت کنی. این معنا کنایه از عدم گرایش به زندگی تجملی و وابستگی های دنیوی است. نیاز و وابستگی به دنیا، انسان را برده و مطیع خود می سازد، زیرا قید و بند ها و تعلقات مادی و تجمل گرایی، آزادی عمل را می گیرد. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «الدنیا دار ممر لا دار مقر و الناس فیها رجلان :رجل باع فیها نفسه فأوبقها و رجل اتباع نفسه فأعتقهاء، دنیا گذرگاه است نه ایستگاه. مردم در این دنیا دو دسته اند برخی خود را می فروشند و برده ی دنیا می شوند و خود را تباه می سازند و برخی خویشتن را می خرند و آن را آزاد می کنند. »
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}