انسان با انجام اعمال دینی به بهشت می رسد و تمام تلاشش را برای رسیدن به آن بکار می گیرد؛ یعنی بهشت تابع عمل آدمی است و جهنم نیز تابع عمل انسان است؛ هیچکس بدون عمل خوب به بهشت نمی تواند وارد شود؛ و همین طور در نقطه ی مقابل نیز هیچ کسی را بدون داشتن عمل یا اعتقاد بد، جهنم نمی برند؛ پس آخرت انسان تابع رفتار وی در این دنیاست؛


آخرت روی دیگر سکه دنیا

می توان گفت: آخرت روی دیگر سکه ی دنیاست؛ چیزی که انسان در آخرت به او می رسد، غیر از آن چیزی که در دنیا انجام داده نیست؛ چنانچه در بسیاری از آیات قرآن کریم، به این مطلب تصریح شده که این عذاب یا جزای نیک بخاطر عملی است که در دنیا کسب کرده اید.

عمل بهشتیان
چنانچه در سوره مبارکه اعراف می فرماید: «وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّـهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَن تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ.»[1]

و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمی‌کنیم (تا در صفا و صمیمیّت با هم زندگی کنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ می‌گویند: «ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمی‌یافتیم! مسلّماً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» و (در این هنگام) به آنان ندا داده می‌شود که: «این بهشت را در برابر اعمالی که انجام می‌دادید، به ارث بردید!»

چنانچه از آخرین فراز از آیه از واژه «بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» چنین فهمیده می شود که، ارث بردن بهشت در مقابل انجام اعمال خوب است؛

عمل جهنمیان
همینطور در مورد جهنمیان نیز آمده آنجایی که فرمود: «وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ»[2] «و گروه پیشگام (در عذاب)، به پیروان خود مى‌گویند: شما هیچ برترى بر ما ندارید، پس عذاب را به خاطر آنچه کسب مى‌کردید، بچشید.»

از هر دو آیه ی بالا، این مطلب واضح شد که بهشت و جهنم تابع عمل خود آدمی است؛ هر چه در این دنیا بکارد، همان را در آخرت درو می کند؛ به عبارت دیگر، در آخرت، دستپخت خود آدمی را جلویش می گذارند.

نتیجه دو آیه
با این اوصاف، برخی از اعمال در این دنیا وجود دارند که با ارتکاب با آن نه تنها انسان روی بهشت را نخواهد دید، که بوی بهشت را هم استشمام نخواهد کرد.


استشمام نشدن بوی بهشت:

در این مقاله به چند تن از آن اعمال اشاره می کنیم:

۱. تکبر
تکبر، جزء صفاتی است که اگر در درون کسی باشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد؛ چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصایای خویش به اباذر فرمودند: «یا اباذر! مَنْ مَاتَ وَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ کِبْرٍ، لَمْ یَجِدْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ قَبْلَ ذَلِکَ.» یعنی: «اگر به قدر سنگینی ذره‌ای در دل انسان کبر باشد و با آن حالت بمیرد، بوی بهشت را درک نمی‌کند.»

در این حدیث، مرگ همراه با داشتن تکبر بدون توبه، باعث عدم استشمام بوی بهشت می گردد؛ اساساً بهشت جای انسان های متواضع است؛ و تکبر صفتی است شیطانی، که اولین کسی که تکبر ورزید، شیطان بود، و بهشت و صفات شیطانی با یکدیگر نه تنها سنخیت ندارند، که در تناقضند. چون تکبر ابلیس باعث شد که وی از بهشت اخراج شود، حال چگونه فردی با داشتن این صفت، می تواند وارد بهشت شود.

راه نجات از تکبر
البته راه نجات از این کبر را نیز خود حضرت بیان فرموده اند که: «یا اَباذَر، أوَّلُ مَن یدخُلُ النّارَ المُستَکبِرونَ فَقالَ رَجُلٌ: وَ هَل ینجُو مِنَ الکِبرِ أحَدٌ یا رَسُولَ اللهِ؟ قالَ: نَعَم مَن لَبِسَ الصُّوفَ وَ رَکِبَ الحِمارَ وَ جَالَسَ المَساکینِ.»[3]

ای اباذر، بیشتر کسانی که داخل آتش می‌شوند متکبّران هستند. مردی پرسید: ای پیامبر خدا، آیا ممکن است کسی از کبر نجات پیدا کند؟ حضرت فرمود: آری، کسی که لباس ساده بپوشد و مرکبش تکبّرآور نباشد و همنشین با فقرا و مساکین باشد.

ساده پوشی، مرکب ساده، و همنشینی با فقرا، راه نجات از تکبر، بیان شده است.

۲. دلسوزی نکردن به کار دیگران
اسلام دینی است که یکی از اصول اجتماعی آن و آداب معاشرتش، بر پایه «هر چه برای خود می پسندی، برای دیگران بپسند» استوار است؛ لذا اگر کسی برای کار خودش دلسوزی کند، اما نسبت به کار دیگران دلسوزی اش به اندازه دلسوزی کار خودش نباشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. چنانچه پیامبر اکرم (صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله) در این زمینه می فرمایند: «أیُّمَا امْرِئٍ وَلِیَ مِنْ أمْرِ المُسْلِمِینَ وَلَمْ یَحُطْهُم بِما یَحُوطُ بِهِ نَفْسَهُ لَمْ یَرَحْ رائِحَةَ الجَنَّةِ.»[4]

هر کس بخشی از کار مسلمانان را بر عهده گیرد و در کار آن‌ها مانند کار خود دلسوزی نکند، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.

حکمت استشمام نکردن بوی بهشت
شاید حکمت آنکه چنین فردی بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد، این باشد که مومن در برابر مومن دیگر حقوق واجبی دارد که طبق فرمایش امام صادق علیه السلام، یکی از آنها این است که هرچه برای خود می پسندی برای برادر مومنت بپسند؛ البته امام علیه السلام در ادامه روایت، با صراحت می فرمایند: اگر چنین نکردی، از ولایت خدا خارج خواهی شد.[5]

ایشان فرمودند: «وَ إِنْ خَالَفَهُ خَرَجَ مِنْ وَلاَیَةِ اَللَّهِ وَ تَرَکَ طَاعَتَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ نَصِیبٌ.» [6]«اگر مخالفت آن کند از زیر فرمان الهی خارج شده و اطاعت او را گردن ننهاده است و خدا را در او بهره ای نیست.»

بدین دلیل پر واضح است که کسی که از ولایت خدا خارج شود، بهشت که هیچ، بوی بهشت را هم استشمام نخواهد کرد.

وصیت امیرالمومنین علیه السلام
امیرالمومنین علیه السلام در نامه خود به فرزند بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسند: «فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا»[7]. پس از براى دیگران دوست بدار آنچه را که براى خودت دوست می دارى، و خوش ندار براى دیگران آنچه را براى خودت خوش ندارى.»

شبیه این روایت از امام صادق علیه السّلام نیز وارد شده که فرمودند: «اَحِبُّوا لِلنّاسِ ما تُحِبُّونَ لِاَنفُسِکُم»[8]؛ «برای مردم دوست بدارید آنچه را برای خودتان دوست می دارید.»

نتیجه این دو حدیث
از این دو حدیث و احادیث شبیه آن می توان نتیجه گرفته که معنای آن، همان معنای انصاف ورزی است؛ چون در انصاف که از نصف کردن است، یعنی نصف برای تو و نصف برای دیگری؛ پس انصاف می تواند انسان را به بهشت برساند چنانچه در روایتی مطلب عکس این، بیان شده است.

امام صادق علیه‏ السلام فرمودند: «ثَلاثٌ مَنْ اَتَى اللّه‏ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنَّةَ: اَلاْنْفاقُ مِنْ اِقْتارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَمیعِ الْعالَمِ وَ الاِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ»[9]؛«هر کس یکى از این کارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مى ‏گرداند: انفاق در تنگدستى، گشاده ‏رویى با همگان و رفتار منصفانه.»

با توجه به این حدیث، انصاف ورزی یکی از کارهایی است که باعث ورود به بهشت می گردد.

پی نوشت:
[1]  سوره اعراف، آیه ۴۳
[2]  سوره اعراف، آیه ۳۹
[3]  بحارالانوار، ج 77، ص 90
[4]  کنزالعمال، ج ۶، ص ۲۰، ح ۱۴۶۵۴
[5]  الخصال، ج 3، ص350
[6]  الخصال، ج 3، ص350
[7]  نهج البلاغه، نامه ی 31
[8]  تحف العقول، ص635
[9]  کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2، ص 103، ح 2