یکی از موضوعاتی که مومن در زندگی بدان محتاج است، آن است که نزد اهل بیت علیهم السلام آبرو داشته باشد؛ و کسی که نزد اهل بیت علیهم السلام آبرویی ندارد، چه دارد؟

مومن همیشه بدنبال آن است که رضایت امامش را کسب کرده و خود را در زمره ی یاوران حقیقی و راستین امامش قرار دهد؛ البته راهکارهایی برای این مطلب وجود دارد که می تواند با اِعمال آن، خود را در زمره ی یاوران امام عصر (عج) قرار دهد؛

آنچه در این مقاله می خوانیم مربوط به صفات و ویژگیهایی است که ما را از زمره یاوران امام زمان (عج) خارج می کند.

برخی از اعمال هستند که اگر آدمی آنها را انجام دهد، از زمره ی شیعیان امام علیه السلام خارج می شود.

در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

1. اذیت و تضییع حق همسایه:

در دین مبین اسلام نسبت به همسایه بقدری سفارش شده است که امام علی(ع) در آخرین وصیتشان به دو فرزندانش امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) فرمود: «الله اللهَ فی جیرانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهً نَبِیِّکُمْ، مازالَ یُوصی بِهْمِ حَتّی ظَنَنّا اَنَّهُ سَیُورِّثُهُمْ»؛[1] «بر شما باد که درباره همسایگان فراموش نکنید، زیرا پیغمبرتان (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره درباره آنان سفارش می‌فرمود، آنچنان که ما گمان می‌بردیم که همسایه از همسایه ارث می‌برد.

ارث بردن از یکدیگر، کنایه از قرابت خویشاوندی بسیار نزدیک است؛ چرا که افرادی که از انسان ارث می برند، از لحاظ خانوادگی، نزدیک ترین افراد به شخص هستند.

با این همه قرابت، همسایه حقوقی بر گردن آدمی دارد؛ اما گاهی بقدری از این حقوق ضایع می شود که تبدیل به آزار و اذیت می گردد؛ یعنی نه تنها حق همسایه ادا نمی شود که آزار و اذیت هم می چشد.

اثر آزار همسایه
این آزار و اذیت در حالی است که امیرالمؤمنین علیه السلام در روایت بسیار تکان دهنده ای فرمودند: «مَنْ آذَى جَارَهُ حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَیْهِ رِیحَ اَلْجَنَّةِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ وَ مَنْ ضَیَّعَ حَقَّ جَارِهِ فَلَیْسَ مِنَّا»[2] هر کس که همسایه‌اش را آزار دهد خدا بوى بهشت را بر او حرام فرماید و جایش جهنم باشد بد جایى است دوزخ و هر کس حق همسایه‌اش را ضایع کند از شیعیان ما نیست.

از این حدیث چنین بر می آید که آزار دهنده همسایه، خود بهشت که هیچ، بوی بهشت را هم استشمام نمی کند و جایگاهش دوزخ خواهد بود، و ضایع کردن حق همسایه باعث می شود که آدمی از زمره ی شیعیان امام عصر (عج) خارج شود؛


۲. عدم تعادل دنیا و آخرت:

امام باقر علیه السلام از امام سجاد علیه السلام حدیثی را در این رابطه نقل می فرمایند که دلالت بر تعادل میان دنیا و آخرت می کند؛ ایشان می فرمایند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لاَ آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ».[3] کسى که دنیاى خویش را بکلّى براى آخرت ترک کند از ما نیست و همچنین کسى که آخرت خود را براى دنیایش.

کسی که بخاطر دنیا، آخرتش را فراموش کند، از زمره شیعیان خارج می شود؛ این در حالی است که اگر انسان آخرتش را بخاطر دنیا کنار بگذارد یا آخرتش را به دنیا بفروشد، دنیا به قهقرا خواهد رفت؛

استحکام دین
چنانچه امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: قوام و استحکام دین به چهار چیز است که یکی از آن چهار چیز، فقیری است که آخرتش رابه دنیا نفروشد، اما اگر بفروشد، «بَاعَ اَلْفَقِیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ...رَجَعَتِ اَلدُّنْیَا إِلَى وَرَائِهَا اَلْقَهْقَرَى فَلاَ تَغُرَّنَّکُمْ کَثْرَةُ اَلْمَسَاجِدِ وَ أَجْسَادُ قَوْمٍ مُخْتَلِفَةٍ.»[4]

«اگر فقیر، آخرتش را به دنیایش بفروشد...دنیا به عقب و قهقرا  بر مى‏گردد. پس زیاد بودن مساجد و رفت آمد اجساد مردم در آنها شما را فریب ندهد.»

پس اگر آدمی آخرت را به دنیا بفروشد، هم از قوام دین متزلزل خواهد شد، و هم او از زمره شیعیان خارج خواهد شد.

اما اگر انسان بهره ی دنیاییش را بخاطر دنیا فراموش کند، نیز ناپسند است؛ چرا که در نظر قرآن انسان نباید، بهره دنیاییش را فراموش کند؛ آنجایی که فرمود:
«وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا...»[5] «و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن...»

انسانی که بخاطر آخرت، دنیایش را فراموش کند، چون تحت آموزه های امامش حرکت نکرده، پس از زمره ی شیعیان امامش نیز خارج شده است؛ چرا که بخاطر آخرت، دنیا را از دست دادن، زهد نیست؛ بلکه رهبانیت است که در اسلام چنین چیزی وجود ندارد.

نمونه ی تاریخی
چنانچه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عثمان بن مضعون که از زن و خانه و کار و تلاش کناره گیری کرده بود و شب و روز به عبادت و روزه داری پرداخته بود، فرمودند: «یَا عُثْمَانُ لَمْ یُرْسِلْنِی اَللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِیَّةِ وَ لَکِنْ بَعَثَنِی بِالْحَنِیفِیَّةِ اَلسَّهْلَةِ اَلسَّمْحَةِ...» [6]«...اى عثمان! خداوند متعال ، مرا با رهبانیت نفرستاده؛ بلکه با آیین مستقیم و ساده و آسانگیر، فرستاده است...»

پس اسلام دینی است که نه می خواهد انسان دینش را فدای دنیا کند، و نه دنیایش را فدای آخرت، که در این صورت از زمره شیعیان امامش بیرون می رود.

۳. بی حرمتی به بزرگتر و نامهربانی با خردسالان:
در دین، نسبت به اطرافیان توصیه های زیادی شده است؛ از جمله ی آنان، رعایت حقوق بزرگترها احترام به آنان است؛ چرا که امام صادق علیه السلام: «لیسَ مِنّا مَن لَم یُوَقِّرْ کبیرَنا و یَرحَمْ صَغِیرَنا.»[7] از ما نیست کسى که به بزرگسالان ما حرمت ننهد و با خرد سالانمان مهربان نباشد. نکته ی دقیقی که در این حدیث وجود دارد، آنکه ایشان بزرگتر ها و کوچکترها را بخودشان نسبت دادند و فرمودند هر کس به بزرگترها و کوچکترهای «ما» بی حرمتی و نامهربانی کند، از ما نیست؛ معلوم می شود که این بی حرمتی و نامهربانی با اهل بیت علیهم السلام در ارتباط است.

توضیح حدیث
اگر کسی نسبت به بزرگترها بی حرمتی کند، و بر کوچکترها مهربان نباشد، از دایره و قلمرو شیعه بودن، خارج می شود؛ شاید حکمت آن، این باشد، که آدمی با حرمت نگه داشتن نسبت به بزرگترها، به سیره رفتاری خود اهل بیت علیهم السلام پشت کرده ایم، یعنی در عمل نکردن به خود اهل بیت علیهم السلام بی حرمتی کرده ایم.

حکمت دیگر
گذشته از آن بی حرمتی به بزرگتری که هم بزرگتر است و هم مومن و شیعه، باعث خروج انسان از ولایت اهل بیت علیهم السلام می شویم؛ چرا که امام صادق علیه السلام فرمودند: «هرکس به یک فرد مؤمن بی اعتنائی و بی حرمتی کند، در حقیقت نسبت به ما بی اعتنائی کرده است؛ و حرمت و حق خدا را ضایع کرده است.»[8]

شبیه این تعبیر  از امام رضا علیه السلام نیز نقل شده و در آن حضرت دستور می دهند که به بزرگترها احترام بگذارید، و با کوچکترها مهربان باشید.

چنانچه فرمودند: «وَقِّرُوا کِبارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَکُمْ...؛» «به بزرگترهایتان احترام بگذارید و با کوچکترها مهربان باشید.»

پس با سه عملی که در این مقاله بیان شد، انسان از زمره شیعیان اهل بیت علیهم السلام خارج می شود، و راهکار برگشت هم توبه و جبران آن است.

پی نوشت: 
[1]  نهج‌البلاغه، نامه 47
[2]  إرشاد القلوب , ج ۱، ص ۱۹۲.
[3]  تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج17، ص76
[4]  خصال، ج1، ص 197
[5]  سوره قصص، آیه 77
[6]  الکافی، ج 5، ص 494، ح 1؛ بحار الأنوار، ج 22، ص 264، ح 3
[7]  الکافی : 2/165/2
[8]  کافی: ج 8، ص 88، ح 73، وسائل الشیعة: ج 12، ص 272، ح 1.