نقد و بررسی انیمیشن خیزش نگهبانان (Rise of the Guardians)
نوشته زیر به نقد و بررسی انیمیشن خیزش نگهبانان پرداخته است.
کارگردان: پیتر ریمزی
نویسنده: دیوید لیندسی براساس داستانی به نام نگهبانان دوران کودکی، اثر ویلیام جویس
کمپانی تولیدکننده: دریم ورکز
سال تولید: 2012
نویسنده: دیوید لیندسی براساس داستانی به نام نگهبانان دوران کودکی، اثر ویلیام جویس
کمپانی تولیدکننده: دریم ورکز
سال تولید: 2012
خلاصهی داستان
انیمیشن براساس افسانهها و داستانهای کهن اروپایی و آمریکایی در رابطه با نگهبانانی در کرهی زمین است. «جک فراست» پسری است که توانایی کنترل بر یخ و سرما را دارد. او از سوی نمایندهی نگهبانان جهان (ماه)، رهبر گروهی از محافظان میشود که وظیفهی مبارزه با شخصیتی پلید به نام پیچ سیاه یا بوگی من (مانند لولوخورخوره در فرهنگ ایرانی) را برعهده دارند. جک که گذشتهاش را به خوبی به یاد نمیآورد در نهایت به خود میآید و به همراه گروه محافظان و کودکان با پلیدی به مقابله میپردازند و پیروز میشوند.
کمپانی دریم ورکز را میتوان جزو کمپانیهای برتر تولید انیمیشن در دنیا به شمار آورد. این کمپانی با صرف هزینه و زمان زیاد برای انیمیشنهای خود در مدت کوتاهی موفق شده خودش را در ذهن مخاطبان با آثاری چون شرک، ماداگاسکار و پاندای کونگفوکار جای بیندازد.
کارگردان اثر فردی است که تجربهی زیادی در انیمیشن ندارد و تنها کار انیمیشن در کارنامهی او پیش از این فیلم، انیمیشن کوتاهی در راستای انیمیشن هیولا علیه بیگانگان (محصول سال2009) است و گزینهی مناسبی برای این انیمیشن محسوب نمی شده است. تنها عامل داستان این انیمیشن که باعث میشود مخاطب به دیدن فیلم ادامه دهد، صداپیشگان فیلم، مدلسازیهای کامپیوتری، موسیقی و کارگردانی نماهای فیلم است که هی چیک نقطهی قوت فیلم محسوب نمی شوند و تنها در سایهی داستان حرکت میکنند.
یکی از برتریهای این انیمیشن نسبت به سایر انیمیشنها وجود شخصیتهای آشنا برای مخاطبان است. مخاطبان انیمیشن در همهی سنین با این شخصیتها در داستانهای خود آشنا هستند و وجود آنها در کار باعث ایجاد نوستالژی ذهنشان میشود؛ البته این نکته ممکن است برای کسانی که با این شخصیتها آشنا نباشند اتفاق نیفتد؛ چرا که بابانوئل یک شخصیت جاافتاده در فرهنگ مسیحی است و کشورهای دیگر همچون ایران از فرهنگها و شخصیتهای غنی تری نسبت به او بهره میبرند.
فیلمنامهی انیمیشن براساس ساختار همیشگی فیلمهای داستانی است؛ یعنی نبرد خیر و شر. نبرد خیر و شر پدیدهای است که از آغاز زندگی بشر تا انتهای زندگی او در دنیا وجود خواهد داشت. دو گروه در برابر هم قرار میگیرند و طبق قاعده همیشه حق (خیر) بر باطل (شر) پیروز میشود.
این جمله یک قاعدهی کلی است؛ اما هرنویسنده ای بنا بر تواناییهای خود این قاعده را گسترش میدهد و موقعیتهای سخت تری را خلق میکند تا داستان جذاب تر شود. فرض کنید در این انیمیشن جک به همراه گروه نگهبانان دور هم جمع شوند و به راحتی شخصیت منفی را از بین ببرند. این داستان به هیچ وجه برای بیننده جذابیت ندارد و آن را تماشا نمی کند؛ اما اگر نویسنده مشکلاتی را به درستی بر سر راه شخصیتهای اصلی قرار دهد و شخصیت منفی نمایش را قوی تر نشان دهد آنگاه کار شخصیت اصلی سخت تر میشود و این سخت تر شدن باعث جذابیت میشود.
قانون مهم جذابیت در درگیری سخت بین نیروهای مثبت و منفیِ داستان است؛ البته این درگیریها باید به صورت منطقی و حساب شده عمل شوند؛ نه اینکه نویسنده مشکلات زیادی را برای شخصیتها خلق نماید و نتواند آنها را رفع کند. در داستان خیزش نگهبانان این اتفاق به خوبی رفع میشود و مشکلات درون فیلم با یاری کودکان در انتها حل میشوند و نیروی خیر پیروز میشود.
یکی از ضعفهایی که به انیمیشن میتوان وارد کرد، عدم وجود داستانی جذاب در گذشتهی شخصیت اصلی، یعنی جک است. او به درستی گذشته اش را به یاد نمی آورد و بعد از مدتی که از فیلم میگذرد، داستانی نچسب به او الحاق میشود که حتی برای مخاطب قابل باور نیست.
جک به رهبری گروه محافظان در برابر نیروی شر قرار میگیرد؛ زیرا ماه او را شایسته میداند و احساس میکند جک خودش را گم کرده است و باید خود را بیابد؛ اما او با کل محافظان قدرتمند با نیروهای مافوق بشری در برابر نیروی شر پیروز نمیشوند و به کودکان نیاز پیدا میکنند؛ زیرا تا زمانیکه خود کودکان نخواهند رویاهای زیبا ببینند و بر نیروهای شر غلبه کنند این امر امکان پذیر نخواهد بود؛ چراکه تعیین زندگی هرشخص در دستان خودش است و هرکودکی میتواند بر نیروهای شر درون و بیرون خودش غلبه کند و پیروز شود.
منبع: مجله باران
کمپانی دریم ورکز را میتوان جزو کمپانیهای برتر تولید انیمیشن در دنیا به شمار آورد. این کمپانی با صرف هزینه و زمان زیاد برای انیمیشنهای خود در مدت کوتاهی موفق شده خودش را در ذهن مخاطبان با آثاری چون شرک، ماداگاسکار و پاندای کونگفوکار جای بیندازد.
کارگردان اثر فردی است که تجربهی زیادی در انیمیشن ندارد و تنها کار انیمیشن در کارنامهی او پیش از این فیلم، انیمیشن کوتاهی در راستای انیمیشن هیولا علیه بیگانگان (محصول سال2009) است و گزینهی مناسبی برای این انیمیشن محسوب نمی شده است. تنها عامل داستان این انیمیشن که باعث میشود مخاطب به دیدن فیلم ادامه دهد، صداپیشگان فیلم، مدلسازیهای کامپیوتری، موسیقی و کارگردانی نماهای فیلم است که هی چیک نقطهی قوت فیلم محسوب نمی شوند و تنها در سایهی داستان حرکت میکنند.
یکی از برتریهای این انیمیشن نسبت به سایر انیمیشنها وجود شخصیتهای آشنا برای مخاطبان است. مخاطبان انیمیشن در همهی سنین با این شخصیتها در داستانهای خود آشنا هستند و وجود آنها در کار باعث ایجاد نوستالژی ذهنشان میشود؛ البته این نکته ممکن است برای کسانی که با این شخصیتها آشنا نباشند اتفاق نیفتد؛ چرا که بابانوئل یک شخصیت جاافتاده در فرهنگ مسیحی است و کشورهای دیگر همچون ایران از فرهنگها و شخصیتهای غنی تری نسبت به او بهره میبرند.
فیلمنامهی انیمیشن براساس ساختار همیشگی فیلمهای داستانی است؛ یعنی نبرد خیر و شر. نبرد خیر و شر پدیدهای است که از آغاز زندگی بشر تا انتهای زندگی او در دنیا وجود خواهد داشت. دو گروه در برابر هم قرار میگیرند و طبق قاعده همیشه حق (خیر) بر باطل (شر) پیروز میشود.
این جمله یک قاعدهی کلی است؛ اما هرنویسنده ای بنا بر تواناییهای خود این قاعده را گسترش میدهد و موقعیتهای سخت تری را خلق میکند تا داستان جذاب تر شود. فرض کنید در این انیمیشن جک به همراه گروه نگهبانان دور هم جمع شوند و به راحتی شخصیت منفی را از بین ببرند. این داستان به هیچ وجه برای بیننده جذابیت ندارد و آن را تماشا نمی کند؛ اما اگر نویسنده مشکلاتی را به درستی بر سر راه شخصیتهای اصلی قرار دهد و شخصیت منفی نمایش را قوی تر نشان دهد آنگاه کار شخصیت اصلی سخت تر میشود و این سخت تر شدن باعث جذابیت میشود.
قانون مهم جذابیت در درگیری سخت بین نیروهای مثبت و منفیِ داستان است؛ البته این درگیریها باید به صورت منطقی و حساب شده عمل شوند؛ نه اینکه نویسنده مشکلات زیادی را برای شخصیتها خلق نماید و نتواند آنها را رفع کند. در داستان خیزش نگهبانان این اتفاق به خوبی رفع میشود و مشکلات درون فیلم با یاری کودکان در انتها حل میشوند و نیروی خیر پیروز میشود.
یکی از ضعفهایی که به انیمیشن میتوان وارد کرد، عدم وجود داستانی جذاب در گذشتهی شخصیت اصلی، یعنی جک است. او به درستی گذشته اش را به یاد نمی آورد و بعد از مدتی که از فیلم میگذرد، داستانی نچسب به او الحاق میشود که حتی برای مخاطب قابل باور نیست.
جک به رهبری گروه محافظان در برابر نیروی شر قرار میگیرد؛ زیرا ماه او را شایسته میداند و احساس میکند جک خودش را گم کرده است و باید خود را بیابد؛ اما او با کل محافظان قدرتمند با نیروهای مافوق بشری در برابر نیروی شر پیروز نمیشوند و به کودکان نیاز پیدا میکنند؛ زیرا تا زمانیکه خود کودکان نخواهند رویاهای زیبا ببینند و بر نیروهای شر غلبه کنند این امر امکان پذیر نخواهد بود؛ چراکه تعیین زندگی هرشخص در دستان خودش است و هرکودکی میتواند بر نیروهای شر درون و بیرون خودش غلبه کند و پیروز شود.
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}