انسان در پرتگاه سقوط
متن زیر یادداشتی است در نقد پویانمایی «دایناسور خوب» که توسط علی خانمرادی به رشته تحریر درآمده است.
یادداشتی در نقد پویانمایی «دایناسور خوب»
دانشمندان غربی اعتقاد دارند میلیونها سال پیش موجودات غول پیکری به نام دایناسور روی کره ی زمین زندگی میکرده اند که پس از سال ها حیات بر این کره ی خاکی به وسیله ی برخورد یک شهاب سنگ بزرگ به زمین، نسل شان منقرض شده است. آن ها عقیده دارند این موجودات که در گونهها و گروههای متفاوت میزیسته اند نسبت به بسیاری از جانوران امروزی از قدرت هوش و فکر بالاتری برخوردار بوده اند؛ حتی برخی عقیده دارند اگر شهاب سنگ به زمین برخورد نمیکرد معلوم نبود دایناسورها تا چه حد در استفاده از هوش و فکر خود پیشرفت می کردند و به چه جایگاهی در زندگی زمینی خود میرسیدند.
پویا نمایی«دایناسور خوب» در نقطه ی شروع، ما را به زمانی میبرد که شهاب سنگ معروف به طرف زمین می آید و با سرعت بسیار زیاد، ناگهان از کنار زمین عبور میکند و آن جاست که میتوانیم در مورد پیشرفت جامعه ی دایناسورها خیال پردازی کنیم. در این پویا نمایی که با تکیه بر اعتقادات دانشمندان غربی ساخته شده و با خیال پردازیهای خاص شرکت پیکسار و دیزنی همراه است، دنیای پس از عبور شهاب سنگ را این گونه نمایش میدهد که گویی دایناسورها موجوداتی متمدن و پیشرفته اند که با کشاورزی و اهلی کردن حیوانات به زندگی اجتماعی خود مشغول اند و در این میان موجودی وحشی و بی تفکر هر از گاهی به انبار غَلّه ی آنها حمله میکند و محصولات کشاورزی آنها را از بین میبرد؛ درست مثل کشاورزان امروزی که همواره با خراب کاری خوک ها و گرازهای وحشی دست و پنجه نرم میکنند.
پویا نمایی دایناسور خوب تلاش میکند انسان را حیوانی سنگدل، وحشی و بی تفکر نشان دهد که فقط یاد گرفته است واق واق کند، خودش را بخاراند و زوزه بکشد و البته به انبار غذای دیگر حیوانات دست برد بزند و حاصل تلاش آنها را بخورد.
داستان این پویا نمایی در مورد یک خانواده ی «آپاتازوروس» است که گونه ی گیاه خواری از دایناسورهاست با گردنی دراز و جُثّه ای بزرگ.
شخصیت اصلی داستان، پسر کوچک خانواده یعنی «آرلو» است که برای اثبات بزرگی خود سعی میکند آن موجود مزاحم (انسان) را که به انبار محصولات شان دست برد میزند شکار کند؛ امّا طی حوادثی که رخ میدهد پدر خود را از دست میدهد و به همراه آن موجود مزاحم به وسیله ی جریان پُرفشار رودخانه به دوردستها کشیده میشود. آرلو، دایناسور کوچکی که هنوز زندگی در طبیعت وحشی را خوب یاد نگرفته، برای بازگشت به خانه و خانواده به دردسر میافتد و اتفاقاتی که در ادامه رخ میدهد، موجب دوستی او و آن موجود مزاحم می شود که حالا نام او «اسپات»است. ادامه ی داستان، ماجرای بازگشت دایناسور کوچک به خانه است که با کمک و همراهی دوست انسان نمای خود به پایان میرسد. اسپات نیز در پایان، خانواده ای انسانی پیدا میکند و او که خانواده اش را از دست داده به آغوش خانواده ای از جنس خود میپیوندد.
آنچه در عمق و اندیشه ی این پویانمایی بیش تر جلب توجه میکند، احساسات و عواطف انسانی است که در بخشهای مختلف اثر قابل مشاهده است؛ احساساتی انسانی که شرکت پیکسار در اغلب آثارش به آن توجه دارد و همواره سعی میکند موقعیتهایی خلق کند که احساس و عاطفه ی بیننده را برانگیزاند و به همراهی او با اثر منجر شود. هنگامیکه مخاطب با پویا نمایی ارتباط عاطفی برقرار میکند، زمینه به خوبی فراهم است تا پیام و اندیشه ی مورد نظر منتقل شود و از این بابت باید به این شرکت، نمره ی بالایی داد؛ اما این که چه پیامی قرار است منتقل شود، خود جای بحث و گفت وگو دارد.
همان طور که در ابتدا گفته شد، نوع نگاه سازندگان اثر به انسان و انسانیّت در این پویا نمایی به هیچ وجه با کرامت و عزّت انسانی هم خوانی ندارد و مشخص نیست چرا سازندگان پویا نمایی در شرکت دیزنی و مخصوصاً پیکسار در آثار چند سال گذشته ی خود تا این اندازه، شأن و منزلت انسان را زیر سؤال میبرند. اگر بخواهیم به دیگر آثار این شرکت اشاره بکنیم باید یادی کنیم از فیلم «موش سرآشپز» که انسان دست و پا چلفتی فیلم به کمک یک موش، به آشپز یک رستوران معروف تلدیل میشود یا «داستان اسباب بازیها» که نشان میدهد تعدادی اسباب بازی به آدمها درس اخلاق، قدرشناسی و معرفت میدهند یا دیگر پویانماییها که همواره انسان بازیچه ای در دست هیولاها و حیوانات دیگر است؛ درحالی که سازندگان آثار کودک و نوجوان که بایست شأن و جایگاه انسان را در آثارشان به گونه ای که شایسته است و در تمام ادیان نیز بر آن تأکید شده نشان دهند، متأسفانه همواره انسان را موجودی مادّی، بی ارزش و حقیر نشان میدهند.
حالا کودکی را تصوّر کنید که با تماشای این نوع پویانماییها رشد کرده و حاصل فرهنگی چنین انسان ستیز است. فکر میکنید کودکان و نوجوانان چقدر باید در مقابل این حملههای فرهنگی مقاوم باشند تا به آدمهای مادّی، پَست و فرومایه تبدیل نشوند! این جاست که اهمیت شناخت این آثار و واکسینه کردن جامعه در مقابل آنان بیش ازپیش مشخص میشود.
پویانمایی دایناسور خوب، اگرچه در ظاهر ماجرای دوستی یک دایناسور و انسان را نشان میدهد، در گوشه گوشه ی تصاویر آن میتوان دید که موجودیت انسان به عنوان آفریده ای باهوش و دارای عزّت و کرامت زیر سؤال رفته و در مقابل، این دایناسورها هستند که موجودات برتر و باهوش با عزّت روی کره ی زمین به تصویر کشیده شده اند.
متأسفانه میان منتقدان، کسی به این موضوع اشاره نکرده و تنها بخشهای تکنیکی و اصول انیمیشن سازی اثر مورد تحسین و تشویق قرار گرفته است. خوب است منتقدان تیزبین، که رسالت مهمی به دوش دارند، به جنبه ی فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی آثار غربی توجه بیش تری داشته باشند تا این مسائل مهم برای خانوادهها و خود کودکان و نوجوانان روشن شود تا بتوانند دیدگاه درستی نسبت به آثار داشته باشند نه این که صرفاً یک تماشاگر تأثیر گیرنده باشند.
پویا نمایی«دایناسور خوب» در نقطه ی شروع، ما را به زمانی میبرد که شهاب سنگ معروف به طرف زمین می آید و با سرعت بسیار زیاد، ناگهان از کنار زمین عبور میکند و آن جاست که میتوانیم در مورد پیشرفت جامعه ی دایناسورها خیال پردازی کنیم. در این پویا نمایی که با تکیه بر اعتقادات دانشمندان غربی ساخته شده و با خیال پردازیهای خاص شرکت پیکسار و دیزنی همراه است، دنیای پس از عبور شهاب سنگ را این گونه نمایش میدهد که گویی دایناسورها موجوداتی متمدن و پیشرفته اند که با کشاورزی و اهلی کردن حیوانات به زندگی اجتماعی خود مشغول اند و در این میان موجودی وحشی و بی تفکر هر از گاهی به انبار غَلّه ی آنها حمله میکند و محصولات کشاورزی آنها را از بین میبرد؛ درست مثل کشاورزان امروزی که همواره با خراب کاری خوک ها و گرازهای وحشی دست و پنجه نرم میکنند.
پویا نمایی دایناسور خوب تلاش میکند انسان را حیوانی سنگدل، وحشی و بی تفکر نشان دهد که فقط یاد گرفته است واق واق کند، خودش را بخاراند و زوزه بکشد و البته به انبار غذای دیگر حیوانات دست برد بزند و حاصل تلاش آنها را بخورد.
داستان این پویا نمایی در مورد یک خانواده ی «آپاتازوروس» است که گونه ی گیاه خواری از دایناسورهاست با گردنی دراز و جُثّه ای بزرگ.
شخصیت اصلی داستان، پسر کوچک خانواده یعنی «آرلو» است که برای اثبات بزرگی خود سعی میکند آن موجود مزاحم (انسان) را که به انبار محصولات شان دست برد میزند شکار کند؛ امّا طی حوادثی که رخ میدهد پدر خود را از دست میدهد و به همراه آن موجود مزاحم به وسیله ی جریان پُرفشار رودخانه به دوردستها کشیده میشود. آرلو، دایناسور کوچکی که هنوز زندگی در طبیعت وحشی را خوب یاد نگرفته، برای بازگشت به خانه و خانواده به دردسر میافتد و اتفاقاتی که در ادامه رخ میدهد، موجب دوستی او و آن موجود مزاحم می شود که حالا نام او «اسپات»است. ادامه ی داستان، ماجرای بازگشت دایناسور کوچک به خانه است که با کمک و همراهی دوست انسان نمای خود به پایان میرسد. اسپات نیز در پایان، خانواده ای انسانی پیدا میکند و او که خانواده اش را از دست داده به آغوش خانواده ای از جنس خود میپیوندد.
آنچه در عمق و اندیشه ی این پویانمایی بیش تر جلب توجه میکند، احساسات و عواطف انسانی است که در بخشهای مختلف اثر قابل مشاهده است؛ احساساتی انسانی که شرکت پیکسار در اغلب آثارش به آن توجه دارد و همواره سعی میکند موقعیتهایی خلق کند که احساس و عاطفه ی بیننده را برانگیزاند و به همراهی او با اثر منجر شود. هنگامیکه مخاطب با پویا نمایی ارتباط عاطفی برقرار میکند، زمینه به خوبی فراهم است تا پیام و اندیشه ی مورد نظر منتقل شود و از این بابت باید به این شرکت، نمره ی بالایی داد؛ اما این که چه پیامی قرار است منتقل شود، خود جای بحث و گفت وگو دارد.
همان طور که در ابتدا گفته شد، نوع نگاه سازندگان اثر به انسان و انسانیّت در این پویا نمایی به هیچ وجه با کرامت و عزّت انسانی هم خوانی ندارد و مشخص نیست چرا سازندگان پویا نمایی در شرکت دیزنی و مخصوصاً پیکسار در آثار چند سال گذشته ی خود تا این اندازه، شأن و منزلت انسان را زیر سؤال میبرند. اگر بخواهیم به دیگر آثار این شرکت اشاره بکنیم باید یادی کنیم از فیلم «موش سرآشپز» که انسان دست و پا چلفتی فیلم به کمک یک موش، به آشپز یک رستوران معروف تلدیل میشود یا «داستان اسباب بازیها» که نشان میدهد تعدادی اسباب بازی به آدمها درس اخلاق، قدرشناسی و معرفت میدهند یا دیگر پویانماییها که همواره انسان بازیچه ای در دست هیولاها و حیوانات دیگر است؛ درحالی که سازندگان آثار کودک و نوجوان که بایست شأن و جایگاه انسان را در آثارشان به گونه ای که شایسته است و در تمام ادیان نیز بر آن تأکید شده نشان دهند، متأسفانه همواره انسان را موجودی مادّی، بی ارزش و حقیر نشان میدهند.
حالا کودکی را تصوّر کنید که با تماشای این نوع پویانماییها رشد کرده و حاصل فرهنگی چنین انسان ستیز است. فکر میکنید کودکان و نوجوانان چقدر باید در مقابل این حملههای فرهنگی مقاوم باشند تا به آدمهای مادّی، پَست و فرومایه تبدیل نشوند! این جاست که اهمیت شناخت این آثار و واکسینه کردن جامعه در مقابل آنان بیش ازپیش مشخص میشود.
پویانمایی دایناسور خوب، اگرچه در ظاهر ماجرای دوستی یک دایناسور و انسان را نشان میدهد، در گوشه گوشه ی تصاویر آن میتوان دید که موجودیت انسان به عنوان آفریده ای باهوش و دارای عزّت و کرامت زیر سؤال رفته و در مقابل، این دایناسورها هستند که موجودات برتر و باهوش با عزّت روی کره ی زمین به تصویر کشیده شده اند.
متأسفانه میان منتقدان، کسی به این موضوع اشاره نکرده و تنها بخشهای تکنیکی و اصول انیمیشن سازی اثر مورد تحسین و تشویق قرار گرفته است. خوب است منتقدان تیزبین، که رسالت مهمی به دوش دارند، به جنبه ی فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی آثار غربی توجه بیش تری داشته باشند تا این مسائل مهم برای خانوادهها و خود کودکان و نوجوانان روشن شود تا بتوانند دیدگاه درستی نسبت به آثار داشته باشند نه این که صرفاً یک تماشاگر تأثیر گیرنده باشند.
نویسنده: علی خانمرادی
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}