تفکر انتقادی و تاکید بر نیازهای روز آموزشی، رویکرد مطلوب در آموزش
رویکردهای کارآمد آموزشی در دبیرستان و دانشگاه، گمشده ی اساسی نظام آموزشی فعلی می باشد که این پژوهش با مورد تاکید قراردادن دو رویکرد مفید آموزشی، درصدد است بخشی از چالش های موجود نظام آموزشی را واکاوی کند.
درآمد
آموزش و پژوهش، دو جنبه اساسی در رشد و ارتقای علمی هر جامعه می باشد و روزآمد بودن روش های آموزش و پژوهش، از اهمیت قابل ملاحظه ای برخودار است؛ محققان و پژوهشگران عرصه های تعلیم و تربیت باید به این نکته اهتمام ورزند که چه روش ها و رویکردهایی، می تواند تاثیر و انتقال مفاهیم و آموزه ها را افزایش دهد و باعث کارآمد شدن و بهینه شدن هرچه بیشتر فرآیند آموزش شوند؟در این بین، رویکردها و روش های مطلوب و کارآمد آموزشی می باشد که می تواند نقش قابل ملاحظه ای در فرآیند آموزش داشته باشند و علاوه بر پر کردن خلاء های آموزشیِ رویکردهای دیگر، بتوانند به عنوان الگوی جامعی برای بحث های آموزشی باشند. وجهه همت این پژوهش، بحث از دو رویکرد مهم آموزشی می باشد که فقدان آن در نظام فعلی آموزشی به شدت احساس می شود و مرتفع نمودن این فقدان، می تواند چالش های اساسی در نظام آموزشی فعلی را حل کند.
تفکر انتقادی
امروزه رویکرد غالب آموزشی در مدارس و حتی دانشگاه ها به این صورت است که مربی و استاد، به انتقال مفاهیم و آموزه هایی که مد نظر دارد مبادرت می روزد، در ادامه، دانش آموزان و دانشجویان نیز به طرح سوال های خود می پردازند، و حداکثر مشارکت دانشجویان و دانش آموزان را می توان در طرح سوالات و ابهامات ایشان دانست نه بیشتر. در حالی که با نهادینه کردن رویکردهای مفید و کارآمد آموزشی، باید دانش آموزان و دانشجویان را ترغیب به مشارکت و هم افزایی نمود، به صورتی که تصور عمومی بر این باشد که جلسه آموزشی و کلاسی که فاقد این مولفه باشد را، جلسه ای ناقص و غیر مطلوب تلقی کنند.چالش اساسی که در این بین وجود دارد این است که «تفکر انتقادی» در نظام آموزشی و جلسات و کلاس های دبیرستان ها و دانشگاه ها نهادینه نشده است؛ تفکر انتقادی به عنوان یک الگوی جامع و کامل آموزشی، به صورتی است که اولا دانش آموز و دانشجو، با بی تفاوتی از کنار آموزه و نکات عبور نمی کند، بلکه در تلاش است که نکات و مفاهیم را در همان بادی امر مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد و در صورت وجود ابهام، اشکال و نقص، در صدد تتمیم آن برآید؛ ثانیا باعث جذاب شدن فرآیند آموزشی می شود و این حس را به دانش آموز و دانشجو انتقال می کند که حضور ایشان، مفید فایده در کلاس و جلسه می باشد و ایشان صرفا در حد مستمع جلسه نیستند، بلکه نکات و ایده هایی که ایشان مطرح می کنند، به نوعی جلسه را مدیریت کرده و در سمت و سویی که جلسه حرکت می کند، نکات و مطالب ایشان تاثیر گذار است.
ثمره سومی که برای این رویکرد باید بیان کرد این است که استاد و آموزگار جلسه و کلاس نیز متوجه هستند و التفات دارند که در صورت عدم انسجام یا وجود ابهام در نکات و مطالبی که بیان می کنند، با انتقاد و اشکالات حاضران جلسه مواجه خواهند شد، لذا در همان بادی امر و پیش از برگزاری جلسه و کلاس، در تلاش خواهند بود که با آماده کردن محتوای مفید و کارآمد، جلسه، از ابهام ها و اشکالاتی که ممکن است توسط حضار جلسه مطرح شود بکاهند و بدین صورت، کارآمدی تفکر انتقادی را می توان در افزایش سطح علمی جلسات آموزشی مشاهده کرد.
تاکید بر نیازهای موجود و ضرورت های اجتماعی[1]
با توجه به این که انسان در خلال فرآیند اجتماعی شدن، نقش های اجتماعی را نیز می آموزد[2]، باید به این نکته توجه نمود که آموزش نیز باید از این خصوصیت بهره مند باشد و آموزش های نهاد های ذی ربط به نحوی باشد که افراد را برای تحصیل نقش های اجتماعی آماده سازد.از دیگر روش های بسیار مفید و کارآمد در انتقال مفاهیم و آموزه ها، می توان به روزآمد بودن مفاهیم و مطالب اشاره کرد؛ قاعدتا هر کتاب درسی که متن آموزشی دبیرستان یا دانشگاه باشد، متن مبنایی برای آموزش می باشد که شاید چند سالی هم از نگارش آن گذشته باشد و این کتاب آموزشی، نکات کلی، مبنایی و اصولی را در خود جای داده باشد، نکته مهمی که وجود دارد این است که تطبیق نکات و آموزه های کتاب با مسائل، چالش ها و بحران های امروز، وظیفه خطیر استاد و مربی می باشد و اصولا نیز نقش استاد همین است، در غیر اینصورت، مطالعه و تحلیل مطالب کتاب های آموزشی شاید برای غالب دانش آموزان و دانشجویان، غیرممکن نباشد و آن چه که نقش استاد را پر رنگ می کند، تطبیق مطالب و آموزه های کتاب با مسائل و چالش های روز می باشد و مربی باید اهتمام خود را بر این داشته باشد که مطالب خام و مرده ی کتاب را، با در آمیختن آن ها به مسائل روز، زنده کند و پویایی آموزه های آن را نشان دهد.
نکته مهمی که باید بیان کرد این است که حرکت چیزی نیست که انسان بخواهد آن را ایجاد کند[3] بلکه باید مقدمات آن را فراهم آورد که در بحث آموزش و تربیت، با روشن کردن و تبیین مطالب، می توان دانش آموز و دانشجو را به سمتی که باید، ترغیب و تحریک نمود. البته لازم به ذکر است که تحقق این هدف، منوط به این است که آن کتاب نیز حداقل های ظرفیت برای چنین تطبیق ها و تفسیرهایی را داشته باشد.
در مورد روش و رویکرد مفید برای تحقق این هدف در آموزش، باید این نکته را متذکر شد که با توجه به این که گردآوری داده ها یکی از ابعاد اساسی در پژوهش جامعه شناختی می باشد[4]، در تطبیق مسائل با چالش های روز نیز باید این نکته را مد نظر قرار داد و استاد، به گردآوری مسائل و چالش های روز بپردازد و درصدد تطبیق این چالش ها و مسائل با مطالب و محتوای خام آموزشی باشد. در پایان باید این نکته را متذکر شد که هر جهان اجتماعی، با نوعی شناخت اجتماعی همراه است[5] و از آن جهت که هر انسانی، حامل یک جهان خاصی می باشد، با طرح و بسط کارآمد آموزه ها و مطالب، باید ایشان را در راستای یافتن حقیقت و گمشده ی خود کمک کرد که اصولا وظیفه ی استاد، مربی و هر نهاد آموزشی دیگر همین است.
پی نوشت ها:
[1] نعمتالله فاضلی، علوم انسانی و اجتماعی در ایران: چالشها، تحولات و راهبردها، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۶)، ص243.
[2] آنتونی گیدنز، کارن بردسال، و حسن چاوشیان، گزیده جامعهشناسی ویژه دوره کارشناسی (تهران: نشر نی، ۱۳۹۰)، ص48.
[3] علی صفائی حائری، حرکت ( تحلیل جریان فکری و تربیتی انسان ) (قم: لیله القدر، ۱۳۸۸)، ص27.
[4] ژانفرانسوا دورتیه و دیگران، علوم انسانی گستره شناختها (تهران: نشر نی، ۱۳۸۲)، ص228.
[5] حمید پارسانیا، جهانهای اجتماعی (قم: کتاب فردا، ۱۳۹۱)، ص267.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}