اگر بخواهیم به یک نظام تربیتی اسلامی برسیم، باید به سه قلمرو اصلی بپردازیم: اول، «فلسفه تربیتی اسلام» است که به حوزه مبانی و نگرش های کلان در تعلیم و تربیت بر می گردد؛ دوم، «حوزه فقه تربیتی» است که به تعیین شیوه‌ها و روشها و وضعیت رفتارهای صادر شده در مقام تعلیم و تربیت می پردازد و سوم، «اخلاق تربیتی» است که در واقع به همان حسن و قبحها در مقام تعلیم و تعلم می پردازد. اینها سه قلمرو اصلی اند (فلسفه تربیتی اسلام، فقه تربیتی اسلام و اخلاق تربیتی) که در کنار هم، «نظام تربیت اسلامی» را ترسیم می کنند و هر یک به قلمروها و ساحت های گوناگون تربیت می پردازند. در واقع اینها سه ضلع یک مثلث اند که اگر با نگاه استنباطی و اجتهادی و با روش درست به آن پرداخته شود، می توان یک نظام تربیت اسلامی را تصویر کرد. البته برای دستیابی به فلسفه تربیتی اسلام، فقه تربیتی اسلام و اخلاق تربیتی، باید به چند محور پرداخت : 1. تفسیر تربیتی قرآن؛ ۲. تفسیر تربیتی احادیث و سنت؛ ٣. تحلیل تربیتی اعتقادات، احکام و اخلاق اسلامی.
 

 نکته شایان توجه دیگر این است که ارتباط فقه و تربیت به چند گونه متصور است

1. فقه تربیتی که به بررسی موضوعات تربیتی از نگاه اجتهادی و فقهی می پردازد و نتیجه آن، گزاره های فقهی در زمینه تربیت است؛ 2. نظام تربیتی که به جمع بندی گزاره های فقه تربیتی و نظام دهی به آنها می پردازد؛ نظیر نظام اقتصادی؛ ۳. تحلیل تربیتی احکام که به بررسی آثار اخلاقی و تربیتی همه احکام فقهی می پردازد؛ 4. از میان این سه ارتباط، فقه تربیتی تنها به همان قلمرو اول اختصاص دارد. معرفت: در این زمینه تا چه حد کار شده است؟ آیا کارهای جدی صورت گرفته و اگر نه، در چه زمینه ها و محورهایی باید کار شود و با چه شیوه‌ها و راه کارهایی می توان بحث فقه التربیه را توسعه داد و به آن پرداخت؟
 
با این شکل و ترتیبی که بنده عرض کردم، کاری صورت نگرفته است و این نخستین بار است که موضوع با این شکل مطرح می شود. اما همان گونه که پیش تر اشاره کردم، افزون بر مباحث پراکنده در فقه متداول، بخشی از آنچه در کتاب های اخلاقی می بینیم، بعد فقهی - تربیتی دارد و در برخی از قلمروهای جدید فقهی، مانند «فقه الدعوه»، که در واقع فقه تبلیغ است، بدین امر توجه شده است. اینها هم مقداری با «فقه التربیه» ارتباط دارند. البته در اینکه فقه تربیت را هم جزو فقه تبلیغ قرار بدهیم یا ندهیم، دو دیدگاه وجود دارد، اما به هر حال، این دو حوزه هم می توانند با یکدیگر تلاقی پیدا کنند. در فقه خانواده و فقه فرزندان و کودکان نیز کارهای پراکنده ای وجود دارد که می توانند به نحوی با این بحث ارتباط پیدا کنند.
 
این نکته لازم است که هر جا بحث «فقه» را مطرح می کنیم، دو نوع تلقی از آن وجود دارد: گاه منظور همان احکام است که مراجعی دارد؛ مثلا راجع به بعضی مباحث سؤال شده و پاسخ داده اند. ولی گاهی به تعبیر کتاب معالم، بحث در استخراج حکم از «ادله تفصیلیه» است؛ در اینجا کمتر مصداقی برای این بحث ها داریم. بنابراین، بحث مزبور نوپا و پراکنده است که به صورت تک موضوعی در کتابهای فقهی و احیانة مقالات جدید به آن پرداخته شده است.
 
اما از حیث روش، در فقه التربیه باید کاملا مقید باشیم به همان ضوابط و اصول استنباطی و اجتهادی؛ زیرا در حقیقت، موضوع شناسی مقدمۂ کار و یکی از مبادی است. پس از آن نوبت به عرضه موضوع به منابع دینی می رسد، با اصول و قواعدی که در علم اصول مطرح شده اند و ما باید از آن منابع به حکم برسیم؛ گرچه با ورود در حاق مباحث جدید، ممکن است به روش پردازی هم نیاز باشد.
 
گذشته از نیاز به تقلید، چه زمینه‌های پژوهشی جدیدی، مثلا در عرصه تعلیم و تربیت و فقه التربیه برای پژوهشگران مطرح است، به خصوص برای کسانی که هم در عرصه تعلیم و تربیت تحصیلاتی دارند و هم در عرصه فقه، تا بتوانند این مسائل را با نگاه و تأکید خاصی بررسی کنند؟ در این زمینه برای نمونه به برخی موارد اشاره می کنم: درباره وظایف حکومت در تعلیم و تربیت، کمابیش بحث شده است، ولی در روزگار ما در این زمینه خیلی کار شده است و دیدگاههای گوناگون، از جمله دیدگاه های لیبرالیستی در این باره وجود دارد. اصولا این بحث مطرح است که جایگاه حکومت و وظایف آن در تعلیم و تربیت جامعه و ملتها چه جایگاهی است؟ این یکی از قلمروهای مهمی است که فقه باید در آن وارد شود و وظایف حکومت را استخراج کند و بعد از آن به یک نظام برسد و جایگاه و ارتباط ما را مثلا با نظام های لیبرالیستی و نظام های رایج دنیا مشخص کند. یکی از ارکان دستیابی به نظریه مذکور در باب حکومت دینی و وظایفی که در جامعه به لحاظ تربیتی دارد، این است که به فقه تربیتی بپردازیم. البته این همه کار نیست و بخشی به مبانی آنها بر می گردد. همین گونه در زمینه ابزارها، روش‌ها و شیوه‌های متکثری که امروز برای تعلیم و تربیت وجود دارند، باید موضع فقهی ما در قبال اینها روشن شود. همچنین روشها و اصولی که مطرح اند در این قلمرو جای می گیرند. از جمله این مباحث که به نحوی ریشه در سنت ما هم دارد، بحث انواع علوم علوم واجب، علوم محرم و....) است. این بحث به شکل بسیطی در فقه مطرح شده، ولی با تحولاتی که امروز در علوم ایجاد شده است و با ملاحظه عناوین ثانوی و کلی باید وضعیت آنها را مشخص کنیم. اینها بعضی از قلمروهایی هستند که در فقه تربیت باید مورد بحث قرار گیرند.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸