تزلزل دین و انفکاک از اندیشه های انقلابی، ثمره نامطلوب غرب زدگی
جریان غرب زدگی و غرب گرایی یکی از چالش های اساسی جوامع شرقی است که جامعه ایرانی نیز از آن مستثنی نمی باشد؛ این پژوهش واکاوی آثار نامطلوب اجتماعی غرب زدگی را مورد واکاوی قرار می دهد.
درآمد
وقتی به دنیای غرب می اندیشیم، ذهنمان به حسب ظاهر متوجه برخی نقاط جهان می شود ولی در واقع، به فرهنگ و تمدنی باید نظر داشت که از اروپا و آمریکا برخواسته است و جهان را در خود گرفته است[1]. غرب گرایی، غرب زدگی و غربی شدن، مفاهیم نوظهوری هستند که به واسطه ی مدرنیته، ظهور روز افزونی پیدا می کنند؛ تمدن غربی به جهت جذابیت هایی که در مظاهر مادی تمدنی دارد، قبله و مقصود بسیاری از جوامع و ملل شرقی شده است و به همین جهت، غربی شدن، سابقه ای دیرینه دارد و این فرآیند در مراحل اولیه به صورت برنامه ریزی شده توسط دولت ها مدیریت و کنترل می شد و بعدها که دولت ها و سیاست گذاران فرهنگی به ناصواب بودن چنین رویکردهایی وقوف پیدا کردند، توسط عامه مردم، مورد تاکید قرار گرفت و جریان غرب زدگی جوامع را رقم زد.غربی شدن و غرب زدگی را می توان از چند جهت مورد تبیین و بررسی قرارداد، مبانی فلسفی و اجتماعی غرب گرایی، ابعاد معرفت شناختی و جامعه شناختی غرب گرایی، زمینه های اجتماعی غرب زدگی و.. که وجهه همت این پژوهش، بحث از آثار و پیامدهای غرب گرایی می باشد؛ با این توضیح که فارغ از مبانی، چالش ها و ابعاد معرفت شناختی و..، غرب گرایی چه آثار سوء و پیامدهای ناگواری برای جوامع می تواند داشته باشد که این پژوهش، بحث از این آثار سوء را وجهه همت خود قرار داده است.
تزلزل اعتقادات دینی
نکته ی مهمی که در تحلیل تمدن غربی باید مد نظر قرارداد این است که تمدن غرب، بر مبانی معرفت شناختی و اجتماعی خاصی بنا نهاده شده است و مبتنی بر این مبانی است که امروزه رشد و نمو پیدا کرده است و در تحلیل این تمدن، نباید از ابعاد معرفت شناختی آن غافل بود. نکته ی مهمی که در این بین وجود دارد این است که مبنای تمدن غرب، اندیشه دینی نمی باشد، بلکه در تعارض با اندیشه دینی است.مهمترین مولفه در این تعارض را می توان در اصول اومانیستی مشاهده کرد که اصل اساسی در تمدن غرب می باشد؛ غرب اساس تمدن خود را از تاکید بر دین و اندیشه های دینی به انسان تغییر داد و انسان و نیازهای او را مبنای تمام تحولات و مبانی معرفت شناسی خود قرار داد. در حالی که این اصل، با اندیشه دینی که خداوند را مبنا و مبداء قرار می دهد در تعارض است و اساس تمدن اسلامی، تاکید بر اصل بودن و مبداء بودن خداوند در تمام شئون می باشد.
بنابراین غرق شدن در تمدنی که اساس زندگی و حیات را انسان می داند و در تعارض با اندیشه دینی می باشد، موجب تزلزل اعتقادات دینی در افراد می شود[2] و در تعامل با اندیشه ها و گفتمان های دینی، فکری و فرهنگی دیگر، باید به این چالش ها التفات داشت. دین نقش بسیار ممتازی در شناخت هویت قومی و ملی ایفا می کند[3] و این نقش، بسیار قابل ملاحظه و تاکید می باشد، لذا نباید در تعامل با تمدن های دیگر، مفاهمه ای شکل بگیرد که ثمره آن، تزلزل اندیشه دینی باشد، چرا که تزلزل در اندیشه دینی به معنای کاستن از فرهنگ و هویت اصیل می باشد.
انفکاک از انقلاب و اندیشه های انقلابی
با توجه به این که انقلاب و انقلابی گری، مبتنی بر اندیشه های دینی و اسلامی می باشد و حتی ظهور و بروز اندیشه های دینی در گفتمان انقلابی، به مراتب بیشتر می باشد و با توجه به نکته پیشین که در قسمت قبل اشاره شد، نمی توان بین اندیشه های انقلابی و غربی شدن نقطه اشتراک و تعامل پیدا کرد. نمی توان جامعه یا انسانی را پیدا کرد که در نظام اومانیستی و سرمایه داری غربی تنفس کند و غرق در این افکار و اندیشه ها باشد و در عین حال، بر اندیشه های انقلابی و جهادی خود پایبند باشد و این عدم امکان به جهت تعارض مبنایی و معرفت شناختی می باشد که میان اندیشه دینی و انقلابی با تمدن غرب وجود دارد.لذا از دیگر چالش های اساسی که در غربی شدن و غرب زدگی می توان به وفور مشاهده کرد، دور شدن از اندیشه های انقلابی و جهادی می باشد[4]. از دیگر جلوه های تعارض اندیشه انقلابی و تمدن غرب باید به این نکته اشاره کرد که امروزه اصولا یکی از مولفه های انقلابی بودن، نقد مبانی غرب و مخالفت با غرب زدگی و غرب گرایی می باشد؛ انقلابی که با داعیه ی کمک به مظلومان و اصلاح جهانی شکل گرفته است، اساسا با مشاهده تمدنی که دیگر جوامع را به استعمار و استثمار می کشاند و در تعارض کامل با اندیشه دینی می باشد، نه تنها نمی تواند غربی شود، بلکه سکوت در مقابل آن را هم جایز نمی داند و وظیفه خود می داند که به مقابله با گفتمان غرب گرایی و غرب زدگی بپردازد.
هر کشور و جامعه ای دارای فرهنگی می باشد و مردم باید سعی کنند که فرهنگ خود را حفظ نموده و به نسل های آینده انتقال دهند[5] و به جهت حفظ و انتقال فرهنگ هم شده است، باید با تمام ظرفیت هایی که وجود دارد، از غربی شدن و پدیده غرب زدگی یک جامعه جلوگیری کرد.
در پایان باید این نکته را متذکر شد که چالش سنت و مدرنیته در ایران یکی از چالش های اساسی بر سر راه توسعه و نوسازی کشور از جنبه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است و تلاش ها برای حل این چالش متناسب با اهمیت موضوع نبوده است[6] چرا که مسئله مدرنیته، غرب گرایی و غرب زدگی، مسائل و چالش های پیش پا افتاده و ساده انگارانه ای نیستند و نیاز به پژوهش، مطالعات و واکاوی های دقیق و کارشناسی شده می باشند و از رهگذر این رویکرد است که می توان امید داشت که در ادامه، الگوها و رویکردهای مطلوبی به جهت مقابله یا مفاهمه ی کارآمد و مفید با تمدن های دیگر طراحی کرد.
نکته ی مهمی که در تحلیل تمدن غربی باید مد نظر قرارداد این است که تمدن غرب، بر مبانی معرفت شناختی و اجتماعی خاصی بنا نهاده شده است و مبتنی بر این مبانی است که امروزه رشد و نمو پیدا کرده است و در تحلیل این تمدن، نباید از ابعاد معرفت شناختی آن غافل بود.
پی نوشت ها:
[1] محمد بقائی ماکان، تصحیف غربزدگی (تهران: دادار، ۱۳۸۳)، ص11.
[2] حمید مکارم شیرازی، غربزدگی جوانان، سازمان تبلیغات اسلامی (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی،معاونت پژوهشی، ۱۳۷۲)، ص54.
[3] قدیر نصری، مبانی هویت ایرانی (تهران: تمدن ایرانی، ۱۳۸۷)، ص19.
[4] مکارم شیرازی، غربزدگی جوانان، ص55.
[5] سیدحسن تقیزاده و عزیزالله علیزاده، اخذ تمدن خارجی : تساهل و تسامح، آزادی، وطن، ملت (تهران: فردوس، ۱۳۷۹)، ص6.
[6] محمدعلی محمدی، چالشهای اجتماعی ـ فرهنگی سنت و مدرنیته در ایران، مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه آزاد اسلامی (تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت پژوهشی، دفتر گسترش تولید علم، ۱۳۸۹)، ص17.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}