در بیشتر موارد، «نابینایی» به این معنا نیست که فرد اصلا نمی‌تواند ببیند. نابینای کلی به کسی می‌گویند که هیچ چیز نمی‌بیند. اما نابینای قانونی به کسی می‌گویند که از ضعف بینایی رنج می‌برد. آن‌ها می‌توانند ببینند، اما بینایی آن‌ها بسیار ضعیف است. افرادی که در اثر آب سیاه، آب مروارید و دیابت، چشمشان آسیب دیده اغلب در این دسته قرار می‌گیرند.


هیچ چیز

«چه می‌بینی؟» این سوالی است که نابینایان از پاسخ دادن به آن خسته می‌شوند. جواب این سوال «هیچ چیز» است. وقتی می‌گوییم هیچ چیز، منظورمان واقعا هیچ چیز است نه سیاه و نه هیچ چیز دیگری. توضیح مفهوم دیدن هیچ چیز به کسی که می‌تواند ببیند، مثل توضیح مفهوم رنگ به یک نابیناست.‌ می‌توانید به کسی که از بدو تولد نابینا بوده توضیح دهید رنگ چیست؟ خیر. به همین ترتیب، فرد نابینا هم نمی‌تواند «هیچ چیز» را برای شما توضیح دهد.
 
اما روشی برای دیدن هیچ چیز وجود دارد. ابتدا یک چشم را ببندید. سپس با چشم دیگرتان روی چیزی تمرکز کنید. مطمئن شوید که تمرکز کرده اید. حالا نمی‌توانید با چشم بسته هیچ چیزی ببینید، حتی همان رنگ سیاهی که هنگام بستن هردو چشم می‌دیدید. این هیچ چیزی که با چشم بسته‌تان می‌بینید همان هیچ چیزی است که نابینایان می‌بینند.


نور

در سال ۱۹۲۳، کلاید کیلر، دانشجوی دانشگاه هاوارد، متوجه شد که مردمک موش‌های نابینا وقتی در مقابل نور قرار می‌گیرند جمع می‌شود. در آن زمان می‌دانستیم که انسان‌ها و موش‌ها نور را با دو گیرنده نور تشخیص می‌دهند که داخل شبکیه قرار دارد. اما در موش های نابینا گیرنده‌های نور غیرفعال هستند. به زودی کیلر متوجه شد که انسان‌ها و موش‌ها گیرنده نور سومی دارند که برخلاف گیرنده‌های نور شبکیه، اطلاعات نور را به بخش پردازش تصویر مغز نمی‌فرستد، بلکه به بخش دیگری از مغز می‌فرستد که در بینایی نقشی ندارد.
 
در یک تحقیق دیگر، گروهی از محققان دانشگاه مونترآل سه فرد نابینا را آزمایش کردند. آن‌ها را در یک اتاق نگه داشته و چراغ را خاموش و روشن کردند. سپس از آن‌ها پرسیدند چراغ خاموش است یا روشن. در بیشتر موارد نابینایان پاسخ صحیح دادند.


حالات صورت

به طور کلی احساسات افراد به یکدیگر منتقل می‌شود. این پدیده‌ای است که به موجب آن فرد به حالات صورت یا رفتار شخص دیگری واکنش نشان می‌دهد. به طور مثال، از خمیازه یک نفر دیگر خمیازه‌مان می‌گیرد یا از لبخند او لبخند می‌زنیم. نابینایان هم این پدیده را تجربه می‌کنند. شاید آن‌ها نبینند، اما می‌توانند حالات صورت را تشخیص و واکنش نشان دهند.
 
مارکو تامیتو آزمایشی روی دو فرد نابینا انجام داد که هریک از آن‌ها به دلیل آسیب قشر بینایی، بینایی یک چشمشان را از دست داده بودند. قشر بینایی قسمتی از مغز است که اطلاعات بصری گرفته شده از چشم‌ها را پردازش می‌کند. تامیتو تصاویری از افراد خندان و اخمو به آن‌ها نشان داد و آن را بین چشم بینا و نابینای آن‌ها جابجا و مشاهده کرد نسبت به تصاویری که مقابل چشم آسیب دیده‌شان بود سریع‌تر از چشم سالمشان واکنش نشان می‌دهند؛ بنابراین اگر به یک فرد نابینا لبخند زدید و او هم به شما لبخند زد تعجب نکنید.


تجربه نزدیک به مرگ

هر آنچه از تجربه نزدیک به مرگ می‌دانیم بر اساس گفته‌های کسانی است که یک بار مرگ را تجربه کرده‌اند. برخی از آن‌ها می‌گویند خودشان را دیده اند که در یک تونل تاریک به سمت نور می‌روند و برخی دیگر ادعا می‌کنند افراد غریبه و آشنا را دیده‌اند. دسته سوم هم می‌گویند از جسمشان خارج شده و حتی می‌توانسته‌اند جسمشان و کسانی که دورشان جمع شده بودند را ببینند و برای اثبات اینکه دروغ نمی‌گویند، حتی محیط اطرافشان وآانچه اتفاق افتاده را توصیف کردند.
 
برخی افراد نابینا در دسته سوم قرار می‌گیرند. بسیاری از آن‌ها بعد از ترک جسم، بینایی‌شان را بازیافته اند. در دهه ۱۹۹۰، دکتر کنت رینگ، در این باره تحقیقاتی انجام داد. پانزده مورد از ۲۱ مورد که همگی نابینا بودند، ادعا کردند بینایی خود را بعد از مرگ بازیافته اند. سه نفر گفتند هیچ چیز ندیدند و سه نفر هم مطمئن نبودند چیزی دیده یا ندیده اند.


کابوس

کابوس نتیجه استرس و احساساتی است که در بیداری تجربه می‌کنیم. طبق تحقیقات، افرادی که از بدو تولد نابینا هستند چهار برابر افراد معمولی کابوس می‌بینند، چون استرس و احساسات بیشتری تجربه می‌کنند. در این تحقیق خواب ۵۰ نفر تحلیل شد. ۲۵ نفر نابینا و ۲۵ نفر بینا بودند. ۱۱ نفر نابینای مادرزادی و ۱۴ نفر در طول زندگی نابینا شده بودند. طبق نتایج این تحقیق، نابینایان مادرزادی ۲۵ درصد مواقع، اما سایر نابینایان ۷ درصد و افراد بینا ۶ درصد مواقع کابوس می‌دیدند.
 
هم چنین تفاوت‌هایی بین رویاهای این سه گروه مشاهده شد. بیشتر نابینایان اغلب خواب موقعیت‌های اجتماعی دشوار و تصادف می‌دیدند. اما افرادی نابینای مادرزاد هیچ خوابی از دیدن با چشمانشان نمی‌دیدند. بیشتر خواب‌های آن‌ها شامل سایر حواس مثل صدا، مزه، بو و لمس می‌شد. افراد بینا بیشتر خوابشان را با چشمشان می‌دیدند. افرادی که بعدا در زندگی نابینا شده بودند هم خواب‌هایی می‌دیدند که شامل دیدن با چشمشان باشد، اما به مرور زمان کم می‌شد.


حرکت

میلنا چانینگ در ۲۹ سالگی بعد از سکته مغزی نابینا شد تا اینکه هنگام حمام کردن دخترش متوجه شد می‌تواند حرکت آب را ببیند. چانینگ به پزشکش اطلاع داد، اما فکر کرد دچار توهم شده است. او با گذشت زمان متوجه شد می‌تواند بارش باران، بخاری که از فنجان قهوه داغ بلند می‌شود و تکان خوردن موی دخترش را ببیند. اما نمی‌توانست دخترش، فنجان قهوه یا هیچ چیز دیگری را ببینند. شاید به این دلیل بود که سکته مغزی به بخشی از مغزش که مسئول پردازش اشیای متحرک بود صدمه نزده بود. چانینگ متوجه شد که بینایی او در حال حرکت بهتر می‌شود بنابراین یک صندلی راک خرید.


توهم بصری

نابینایان سندروم چارلز بونت را تجربه می‌کند که نام دیگر توهم بصری است. این توهم هم مثل توهمات معمولی است با این تفاوت که نابینایان می‌دانند یا در نهایت می‌فهمند که چیز‌هایی که می‌بینند وجود ندارد. این بیماری در میان کسانی که تازه بینایی خود را از دست داده اند رایج است و تا یک سال و نیم پس از نابینا شدن ادامه دارد. اما برخی افراد تا ۵ سال بعد از نابینایی هم آن را تجربه می‌کنند.


رنگ

اگرچه نابینایان مادرزادی هیچ چیز نمی‌بینند، اما افرادی که بعد از مدتی نابینا می‌شوند ممکن است چیز‌هایی مثل رنگ را ببینند. به طور مثال دیمون رز، حدود ۳۱ سال پیش در کودکی نابینا شد. این روز‌ها او رنگ‌های زیادی می‌بیند. در واقع آنقدر رنگ می‌بیند که دیوانه‌اش کرده است. او می‌گوید رنگ‌ها مثل نور می‌درخشند، شکل‌های مختلفی دارند و به سرعت هم تغییر می‌کنند. تنها چیزی که هرگز نمی‌بیند، تاریکی است.


همه چیز

برخی نابینایان یاد گرفته اند از اکولوکیشن برای پیدا کردن راهشان استفاده کنند. آن‌ها صدایی تولید می‌کنند و منتظر می‌مانند با امواج صدا با موانع برخورد کند و بازگردد. سپس با صدای بازتاب شده، می‌توانند اندازه و موقعیت مانع را تشخیص داده و از آن اجتناب کنند. این همان روشی است که خفاش‌ها و دلفین‌ها استفاده می‌کنند.


منبع: سایت برترینها