سيري درسيره تربيتي و شخصيت اخلاقي و علمي بانو مجتهده امين رحمه الله (قسمت سوم)






تأليفات و آثار قلمى

از بانو امين آثار متعددى بر جا مانده است . آثار قلمى ايشان در بعد اخلاقى بسيار درخشان است و از حيث معنى در جايگاهى والا قرار دارد .
از جمله‏ى اين آثار مى‏توان به كتاب سير و سلوك اشاره كرد . اين كتاب حاصل احساس وظيفه بانو امين در دورانى است كه تهاجم سنگينى عليه مذهب و مظاهر آن توسط حكومت رضاخان صورت گرفته بود ؛ يعنى در فاصله‏ى سال‏هاى 1314 تا 1320 شمسى . بانو امين اين كتاب را مى‏نويسد تا بگويد : براى انسان ، غير از اين بدن خاكى و احساسات جسمانى و قواى مادى ، احساسات و قواى ثانوى ديگرى نيز هست كه قادر متعادل در باطن بشر پنهان داشته و در احساسات درونى وى مخفى نموده است . از جمله‏ى اين احساسات و قوا ، حس حقيقت‏شناسى و قوه ملكوتى و مظهر نور احدى و ظهور مشيت كامله الهى است كه از آن تعبير به » روح انسانى « مى‏شود و ظهور آن به عينه ، ظهور حق تعالى است ؛ يعنى به شناختن روح ، خدا شنناخته مى‏شود و اول قدمى كه انسان در جاده تكامل سعادت و كاميابى مى‏گذارد، شناختن جسم خاكى و روح افلاكى است ؛ يعنى تميز دادن و فرق گذاردن بين بدنى كه از عالم ماديات سرشته شده و روحى كه از عالم مجردات و ملكوت عليين نزول نموده كه انسان واقعى همان است .
بانوى ايرانى با اين كتاب در واقع ، براى انسان‏ها پل معرفتى ايجاد مى‏كند تا از طريق پيمودن راه صحيح به سعادت حقيقى برسند . وى موانع سعادت ، يعنى آنچه راه سعادت و سلامت روحى و روانى را بر ما دشوار مى‏سازد ، در چهار مورد خلاصه مى‏كند :
د. گمان مى‏كنيم شناخت واقعى خداوند با نور قلبى و بصيرت باطنى تنها به پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه‏ى اطهار عليهم‏السلام اختصاص دارد . ) همايونى ، 1383 ، ص 82 )
بانوى ايرانى پس از ذكر سنگلاخ‏هاى بين راه ، به درمان مى‏پردازد و با بيان راه كارهاى عملى ، به صورت كاربردى راه سعادت را مى‏نماياند . او بر اين باور است كه براى رفع مانع اول بايد بدانيم روح الهى حقيقت ماست ، نه اين بدن خاكى ؛ و بايد تمامى زواياى روح الهى را خوب بشناسيم و براى رفع مانع ديگر با مطالعه و تحقيق و پرسش از آگاهان راه ، تعريف صحيح و واقعى در مورد سعادت و خوشبختى بيابيم و با روشن شدن هدف و افق نهايى زندگى گام‏هاى جدى و قوى برداريم . در مورد مانع سوم ، بانو بر اين باور است كه براى ديدن موجودات به همان شكلى كه هستند بايد چشم ديگرى داشته باشيم و آن چشم سر نيست ، بلكه چشم دل است . او مى‏گويد :
» فقط يك راه ) براى آشنايى با حق تعالى ( باز است و آن قلب و باطن و سر آدمى است و بينايى قلب عبارت از اين است كه چشم ديگرى در پشت اين چشم سر باز شود و موجودات را همان گونه كه هست ، يعنى به طور مظهريت و نمايندگى ، آشكارا مشاهده نمايند . « ) همان ، ص 83 )
بانو امين درباره مانع چهارم نيز مى‏گويد : » اين است كه آسوده خفته‏ايم و از معارف ، قناعت نموده‏ايم به اسمى و از علوم ، به اصطلاحى و از عبادات و طاعات ، به هيئت و عاداتى و گمان مى‏كنيم مؤمن كامل هستيم و بر خدا لازم است كه در قيامت جايگاه ما را در اعلى درجه بهشت قرار دهد و فقدان علم و معرفت خود را گاهى مستند به صلاحيت آن و گاهى مستند به منع شارع مى‏پنداريم و گمان مى‏كنيم عقل و شرع اجازه غور در معارف را نمى‏دهد و خود را راضى مى‏كنيم كه شناختن حق تعالى به اوصاف جلال و جمال از عهده ما بيرون است . هر چه بدبختى و فلاكت روى زمين يافت مى‏شود خوب كه دقت كنى خواهى ديد قسمت اعظم آن از فقدان معرفت به نفس و عدم شناسايى روح انسانى و درجات تكامل آن است . « ) همان ، ص 84 )
بانوى ايرانى پس از بيان درد معنوى ، افراد را به پيمودن راه سعادت ترغيب مى‏كند . او ابزار مهم تكامل و ترقى روحانى را عقل و تفكر مى‏داند و پاسخ به سه سؤال ديرينه‏ى » كه هستيم ، از كجا آمده‏ايم و به كجا خواهيم رفت ؟ « را به عنوان قدم اوليه مطرح مى‏كند ، و سپس براى شناخت خدا ، كه دومين گام در سير و سلوك است ، مى‏نويسد :
» براى شناختن حق دو طريق است : اول ، برهان كه به او مى‏توان فهميد و تصديق نمود كه براى عالم ، خداى يكتاى بى‏همتايى است متصف به جميع صفات كمال و منزه و مبرا از تمام نقايص ممكنات . دوم ، وجدان ؛ يعنى شناختن او به نور قلبى و ادراك حضورى كه بدون دليل خارجى ، شخص عارف را ميسر مى‏گردد . « ) همايونى ، 1383 ، ص 85 - 82 / رياحى ، 1376 ، ص 89 )
بانوى ايرانى در كتاب سير و سلوك افزون بر مفاهيم اخلاقى ، فلسفى و علمى ، از اشعار زيبا و سروده‏هاى ماندگار شاعرانى همچون مولانا ، حافظ و عطار نيز استفاده مى‏كند تا بفهميم مطالب براى هر سليقه و سطحى ميسر شود . در پايان اين كتاب پس از بيان هشت مرحله سير به سوى خدا و راه يافتن به ملكوت و ذكر حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه اسماء الهى را 99 عدد مى‏دانند ، به شرح و بيان اين اسماء پرداخته و قلب‏ها را با ياد خداوند نورانى مى‏سازد . ) همايونى ، 1383 ، ص 85 - 82 )
يكى ديگر از آثار قلمى بانو امين كه هدف آن سوق دادن انسان به مسير تعالى و توجه دادن او به اخلاق و معنويت در حيات دنيوى است كتابى ايت به نام معاد كه از آن به عنوان آخرين سير بشر هم ياد شده است . ) رياحى ، 1376 ، ص 90 - 89 )
بانو امين معتقد است اگر چه انسان‏ها با تلاش فراوان به سوى خوشبختى و در جست و جوى سعادت حركت مى‏كنند ، اما از آن روى كه راه سعادت را نمى‏شناسند و اغلب بازيچه هوا و هوس مى‏شوند و در سياه چال طبيعت غوطه‏ور هستند ، كمتر به مقصد مى‏رسند . بانو ، قلم به دست مى‏گيرد و در دل كاغذ چنين مى‏نگارد :
» غرض از نگارش اين كلمات ، اين است كه شما را گوشزد كنم و متذكر گردانم كه براى انسان ، غير از اين نشئه دنيوى ، نشئات ديگرى در پيش است كه ناچار بايستى در سير تكاملى از تمام نشئات و عوالم عبور نمايد و سرانجام به عالمى برسد كه فوق آن عالمى نيست و آن را معاد و قيامت گويند . « ) همايونى ، 1383 ، ص 85 )
بانو مجتهده سيده نصرت امين پس از آنكه جامعه را با خدا و نقش آن آشنا كرد و پس از مبدأشناسى ، به دنبال شناساندن معاد حركت مى‏كند ؛ چهره معاد را چنان زيبا ترسيم مى‏كند كه درك حقيقى آن بر هر كسى ممكن نيست :
» ... انسان كامل وقتى به منتهاى كمال رسيد ، به اذن خدا در موجودات هستى تصرف مى‏كند و مقام او از ملك و فلك برتر مى‏شود ؛ پا بر شانه جبرائيل و ميكائيل مى‏گذارد و از سدرة المنتهى بالاتر مى‏رود . « ) همان ، ص 86 )
او براى روشن‏تر ساختن اين سخن ، كتاب معاد را كه داراى نه مقاله است مى‏نگارد و در آن به بررسى و بحث معاد از نظر عقلى . نقلى مى‏پردازد . هر مقاله به موضوعى مهم در مورد معاد و سفر اخروى اختصاص دارد .
در مقاله اول ، « سير بشر « سخن مى‏گويد و اينكه روح هر موجود شريفى به سوى كمال و بقا مى‏رود و شاهباز قدسى روح انسان با دو بال » علم « و » عمل « هميشه در پرواز است تا اينكه مدار سير خود را به اتمام رساند و عالم خلقت ، او را به حيات ابدى هدايت نمايد ؛ حتى يك دانه گندم هم از اين قاعده تكامل استثنا نمى‏شود . او مى‏نويسد :
» گندم يا جو كه در زمين پنهان نموديم سبز مى‏شود و مى‏رويد و از جمادى به نباتى صعود مى‏كند و نشو و نما و توليدمثل مى‏كند . حيوان از آن تغذيه مى‏كند و جزء حيوان مى‏گردد و از مرتبه نباتى به مرتبه حيوانى صعود مى‏كند و غذاى انسان مى‏شود و جزء بدن او مى‏شود و لايق تعلق روح انسانى . پس از مرحله حيوانى هم به مرتبه انسانى صعود مى‏كند و انسان هم در مدارج كمال بايد مراحل و منازل را طى كند تا به منتهاى درجه كمال برسد و « ) همان ، ص 86 )
هر موجود پست و ضعيف در پرتو وجود موجود قوى‏تر از خود نشو و نما مى‏كند و در اطوار وجود خود تحت وجود و تصرف آن قوى ، ترقى مى‏كند و آن عالمى حافظ و مستكمل وجود است ، هر موجود عالى را ظهور و بروزى است در دانى و اين است كه تمام موجودات متصل و مرتبط به يكديگر هستند و مثل حلقه‏هاى زنجير پيوسته‏اند. « ) همان ، ص 87 )
مقاله سوم ، انسان را حقيقتى وجدانى معرفى كرده است كه تمام مراتب وجود ، يعنى آنچه در عالم كبير ، منتشر و پراكنده به نظر آيد در نسخه جامعه انسانى به نحو وحدت و بساطت موجود است . بانوى ايرانى در اين مقاله مى‏نويسد :
» اگر با نظر دقت و كنجكاوى سر تا پاى خود را بنگرى خواهى ديد كه تو محتوى عالم وجود هستى ؛ يعنى عالم كبير در تو پنهان است ؛ زيرا اگر به غايت وجود و منتهاى كمالات انسانى خود برسى و آنچه را كه ناظم عالم ) خداوند متعال ( در كنه وجود و حقيقت تو مخفى نموده به معرض ظهور و بروز برسانى ، آن وقت خود را در گنجينه اسرار الهى و مظهر و نماينده آن فرد ازلى و قائم به وجود سبحانى مى‏بينى و خود را مركز وجود و ديگر موجودات را در دايره وجود خواهى ديد . آن وقت در مى‏يابى كه چگونه تمام ممكنات پروانه‏وار به دور شمع وجود تو مى‏چرخند . « ) همان ، ص 87 )
در پايان اين كتاب ، عصاره علوم و آگاهى نسبت به جهان هستى و انسان چنين مطرح مى‏شود : » چون خط سير بشر دورى است ، غايت كمال او رسيدن به مبدأ كمال است : ) انا لله و انا اليه راجعون ( . « ) همان ، ص 90 - 86 )
بيشتر آثار اين بانوى بزرگوار جنبه اخلاقى و معنوى دارد ؛ چرا كه تلاش‏هاى حاكميت آن زمان در جهت خالى كردن جامعه ، به ويژه زنان ، از سنت‏هاى معنوى و گريزاندن زنان از معارف اسلامى و معنوى بود . بانو امين در حالى كه پنجاه و پنج بهار از زندگى‏اش گذشته بود درصدد تأليف و نگارش كتابى در مورد » اخلاق « برآمد ؛ زيرا ضرورت آشنا كردن مردم با مباحث اخلاقى برايش مشخص شده بود . از اين رو ، بر آن شد تا به ترجمه كتاب طهارة الاعراق نوشته ابوعلى مسكويه معروف به ابن‏مسكويه و اقتباس از آن بپردازد . بانوى ايرانى نظرهاى شخصى و برداشت‏هاى خود را در حاشيه كتاب نوشت و در متن آن تنها به ترجمه‏ى نوشتارى ابن‏مسكويه بسنده كرد .
» هرگاه اين فضايل كه گفته شد ) حكمت ، شجاعت و عفت ( تحقق يافت و هر يك نسبت به ديگرى معتدل گرديد و به كمال و تماميت رسيد ، آن وقت از مجموع آنها صفت ديگرى متولد مى‏گردد كه آن را صفت عدالت گويند . «
وى در حاشيه‏ى كتاب به تبيين بيشتر مسئله پرداخته و مى‏نويسد : » و مقصود از عدالت در اينجا عدالت اخلاقى است كه عبارت از تعديل در صفات و اختيار نمودن حد وسط در تمام افعال و حركات و تحقق يافتن به تمام ملكات و اوصاف حميده انسانى باشد ، نه آن عدالتى كه فقها در امام جماعت و شهادت و غيره معتبر مى‏دانند . « ) همايونى ، ص 90 و 91 )
مجتهده بزرگوار دوران ما كتاب طهارة الاعراق ، اين اثر ارزشمند و نفيس مسكويه رازى را در سن پنجاه و شش سالگى به پايان رسانده و نام آن را اخلاق و راه سعادت مى‏گذارد . وى با ترجمه‏اى نيكو و حواشى مفيدى كه بر آن افزود ، يك اثر اخلاقى ارجمند را احيا و به جامعه اسلامى عرضه كرد .