هیچ کودک راضی و خوشحالی دچار ناسازگاری و سرکشی نمی شود. ولی در ناسازگاری رفتاری کودکان معمولا باید ناسازگاری عاطفی والدین را مورد بررسی قرار داد. در مورد کودکانی که به ناسازگاری رفتاری دچارند، مانند عناد، سرکشی، طغیان و لجبازی، باید رابطه عاطفی پدر و مادرشان را با هم بررسی کنیم. ریشه بسیاری از ناسازگاریهای کودکان در روابط عاطفی والدین وجود دارد. حتی اگر در زمان اختلاف والدین کودکتان کم سن بوده است، باز هم عامل مهمی به شمار می آید.
 
اگر می خواهیم ناسازگاری کودک را اصلاح کنیم، ابتدا باید به روابط عاطفی والدین او توجه کنیم. والدین این کودک، هم باید رابطه خوبی بین خودشان داشته باشند و هم یک رابطه درست و مشابهی با فرزندانشان داشته باشند. برخی از کودکان ناسازگار، کتک خورده هایی هستند که به نوعی می خواهند تلافی کنند و این تلافی کردن به صورت رفتار ناسازگار بروز می کند، مانند سرکشی کردن. مثلا به او می گویند مشق هایت را بنویس؛ می گوید نمی نویسم. می گویند درس هایت را بخوان، می گوید نمی خوانم. در مورد کارهای درست هم به عمد عکس آن را عمل می کند. مثلا می گویند دست به چنین کاری نزن، اما او می زند و درست همان کاری را انجام می دهد که او را از آن منع می کنند یا برعکس.
 
کودک ذاتا بد نیست، ذاتا سرکش و ناسازگار نیست، مگر اینکه با او بد رفتار شده باشد. عامل این بدرفتاری هم همیشه والدین نیستند، گاهی عوامل دیگری دخیلند. بدرفتاری ممکن است در مدرسه صورت بگیرد که در این حالت هم چنین نتایجی به بار می آورد.
 
نظام اخلاقی کودک در این برهه چه ویژگی هایی دارد؟
کودکان دبستانی تقریبا به مسائل ارزشی که با اخلاقیات ارتباط دارد پی برده اند. کودک دبستانی می داند که دروغگویی کار بدی است و نباید دروغ بگوید. او می داند که تقلب کردن کار بدی است و نباید تقلب کند، و موارد زیاد دیگری از این قبیل که می تواند خوب یا بد بودن آنها را تشخیص دهد.
 
بسیاری از رفتارهایی که در زمرۂ اخلاقیات قرار می گیرند، در این دوره شروع به شکل گیری می کند. در دوره دبستان دختران و پسران به لحاظ تعلیمات و امور دینی وارد مرحله جدیدی می شوند. پسرها در پایان دوره دبستان یا ابتدای دوره راهنمایی به امور دینی رو می آورند، اما دخترها از کلاس سوم دبستان وارد این مقوله می شوند و ویژگی خاصی در نظام تربیتی آنها به وجود می آید. دخترها در کلاس سوم، در نه سالگی با امور دینی و انجام فرایض دینی و معنویات خودشان آشنا می شوند.
 
از طریق کتاب و توصیه آموزگاران، تحولاتی در زمینه اخلاقیات برای کودکان این سن رخ می دهد. بهترین وسیله در این رابطه، نظام آموزش و پرورش و بهترین ابزار کتابهای درسی آنهاست که از این طریق می توان آموزشهای لازم را ارائه داد. لازم است تمام آموزگاران به ارزشهایی که از طریق کتابهای درسی آموزش داده می شود آراسته باشند. نکته مهم دیگر هماهنگ بودن افراد در این زمینه است. یعنی آنچه به لحاظ دین و اخلاق گفته می شود، آنچه در مدرسه آموزش داده می شود، آنچه در خانه عمل می شود و آنچه کودک در اجتماع مشاهده می کند، اگر هماهنگ باشد، بهترین نوع تربیت اخلاقی است. اگر دوگانگی وتناقض و تضاد در این زمینه وجود داشته باشد، در نظام اخلاقی کودک مشکلاتی پیدا خواهد شد.
 
کدام یک از بیماری های روانی بیشتر در دوره کودکی ممکن است بروز کند و نشانه های آن چیست؟ پس از بروز این نشانه ها چه باید کرد؟
در مورد کودکان واقعا نمی توان گفت که کدام بیماری بیشتر بروز می کند. بستگی دارد که فرزند ما استعداد و زمینه ابتلا به کدام بیماری را بیشتر داشته باشد و کدام عوامل مهیا باشند. در کودکان هم مانند بزرگسالان برای ایجاد یک اختلال باید عوامل مختلفی دست به دست هم بدهند تا بیماری روانی در آنها به وجود بیاید. مشکلات رفتاری، شخصیتی، عاطفی، احساسی و مشکلاتی که به هر حال از لحاظ روحی و روانی از سطح بالاتری به شخصیت کودک خسارت وارد می کنند، در دوره کودکی وجود دارد و دیده می شود. ولی اینکه کدام یک از اینها بیشتر دیده می شود، سؤالی است که نمی توان به صراحت به آن پاسخ داد.
 
اما نشانه های بیماریهای روانی در کودکان چیست؟ گاهی بیماری با نشانه های جسمانی بروز پیدا می کند. مثلا می بینیم که کودک دچار سردرد، سرگیجه، حالت تهوع، استفراغ و رنگ پریدگی شده است، بی آنکه دلیل فیزیکی یا جسمانی دیده شود. این حالتها اگر بدون ریشه های جسمانی وجود داشته باشد، می تواند نشان از افسردگی کودک باشد. پس یکی از نشانه هایی که ما در رابطه با کودکان می بینیم و می تواند نشانه هایی از بیماریهای روانی محسوب شود تظاهراتی است که از جنبه جسمی بروز می کند. اما گاهی هم نشانه های بیماری روانی در رفتار تجلی می کند. به عنوان مثال، در افسردگی رفتارهای فرد گندتر از حالت معمول می شود و در اضطراب رفتارها تندتر می گردد.
 
گاهی فرد رفتاری را تکرار می کند که به آن وسواس می گویند. به هر حال می توانیم رفتار کودک را زیر نظر بگیریم و وجود هرگونه اختلال و مشکلی در رفتار می تواند نشانگر یک وضعیت خاص در روح و روان کودک محسوب شود. باید بدانیم که بیماریهای روانی هم مانند بیماریهای جسمی بسیار متنوع و متفاوت است و نمی توان واقعا پیش بینی کرد که چه کودکی، در چه شرایطی دچار چه نوع بیماری می شود.
 
باید نشانه ها و علائم را به خوبی بشناسیم و بدانیم که هر بیماری نشانه خاص خود را دارد. باید سیر تحولی یک هیجان را در کودک زیر نظر بگیریم و ببینیم این هیجان چه مشکلی را برای کودک ایجاد کرده است و پس از بروز نشانه چه باید کرد؟ مسلما وقتی نشانه ای را در کودکمان می بینیم، باید بلافاصله اقدام کنیم. اگر اجازه دهیم زمان زیادی بگذرد، ممکن است مشکل به شکل مزمنی در بیاید و درمان آن با مشکل روبه رو شود. بنابراین باید بعد از مشاهده نشانه هایی از رفتارهای نامتعادل با بیماری روانی در کودک، هر چه سریع تر اقدام کنیم. خوشبختانه امروزه رشته هایی چون روانپزشکی کودک، روانشناسی کودک، مشاوره با کودک و روان درمانی و رفتاردرمانی کودک وجود دارد و می توان کودکی را که از نظر روانی دچار رنجیدگی شده نزد متخصص برد و از او کمک گرفت.
 
منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.