با لجبازی‌های کودکان سه ساله چه باید کرد؟
در سه سالگی اوج لجبازی کودک بروز می کند و این دوره، دوره منفی کاری است. کودکان سه یا چهار ساله در واقع در حال گذر از یک سیر رشد طبیعی هستند که مادران اغلب از لجبازیهای آنها شکایت می کنند.
 
بخش مهمی از شخصیت، به نام «من» که بخش مهمی از شخصیت هر فردی است، در همین دوره سه یا چهار سالگی بروز می کند. اگر به کلمات و جملات و صحبتهای کودکان سه یا چهارساله دقت کنیم، می بینیم از کلمه من با خودم استفاده می کنند. مثلا مادر می خواهد لباس کودک را عوض کند، او میگوید خودم؛ یا می خواهد کفش او را ببندد، می گوید خودم؛ یا می خواهد به او غذا بدهد، می گوید خودم. در واقع حرف «م» که بعد از خود می آید (خودم) خیلی اهمیت دارد. او به لحاظ روانشناختی می خواهد بگوید که «خودم» می توانم این کار را انجام بدهم و می خواهم خودم تصمیم بگیرم و این کار را «خودم» انجام بدهم. بعضی اوقات مادران کم حوصله و کسانی که از شکیبایی کافی برخوردار نیستند، ممکن است فرزندانشان را به دلیل همین لجبازیها در این سنین تنبیه کنند که این امر نوعی تثبیت را در این مرحله سه یا چهار سالگی بر جای خواهد گذاشت.
 
کودکان در این سنین از کارهایی که ریخت و پاش دارند نیز لذت می برند، مثلا از بازی کردن با چیزهایی که ظاهر کثیفی دارند. اصطلاحا می گویند بچه سه ساله از کثافت کاری لذت می برد. مثلا موقع غذا خوردن، مسلما نمی تواند مانند یک بزرگسال غذا بخورد و آن را روی لباسش یا دور و بر روی زمین می ریزد یا به اطراف دهان و صورتش می مالد. یا موقع بازی با خمیر یا آب رنگ می بینیم که خیلی کثافت کاری می کند و از این کار لذت هم می برد.
 
نکته دیگری که در روانشناسی و رشد روانی کودکان سه یا چهار ساله مطرح و مهم است، این است که این کودکان از نگهداری ادرار و مدفوعشان لذت می برند و به موقع به دستشویی نمی روند و مادران از این بابت بسیار ناراحت می شوند. در برخی از فرهنگ‌ها مادران نسبت به این کار بسیار حساس هستند و حتی کودکان خود را تنبیه می کنند.
 
تنبیه کودکان سه یا چهار ساله به دلیل کنترل نکردن ادرار و مدفوع ممکن است پایه گذار وضعیتی باشد که در بزرگسالی فرد را به وسواس مبتلا بکند. این دوره کودکی به لحاظ روانشناسی اهمیت زیادی دارد. یک کودک سه یا چهارساله نمی تواند نظافت خود را آن طور که مادر می خواهد رعایت کند و دوست دارد که خیلی چیزها را خودش تجربه بکند که این کار ممکن است برای دیگران چندان خوشایند نباشد. مثلا مادر از فرزندش می خواهد لیوانی را که روی میز قرار دارد قدری به عقب ببرد تا از روی میز به زمین نیفتد. ولی با کمال تعجب می بیند که فرزندش لیوان را به طرف لبه میز می آورد و این کار را در حالی انجام می دهد که به چشمهای مادرش نگاه می کند. شاید مادر تصور کند که فرزندش با او لجبازی می کند. اما این کار لجبازی نیست. کودک می خواهد ببیند که اگر لیوان از لبه میز بیفتد چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه خواهد شد و اصلا دوست دارد که رقص لیوان را در فضا و افتادن آن را ببیند.
 
بنابراین کودک سه ساله قصد لجبازی یا آزردن ما را ندارد، بلکه در واقع او راهی بجز مشاهده و تجربه کردن و کشف محیط پیرامون خود از این طریق ندارد. مادری را در نظر بگیرید که مشغول تمیز کردن لوبیا با برنج در سینی است. فرزند سه ساله اش به او ملحق می شود و می خواهد او هم این کار را انجام بدهد. مادر به او می گوید که نکن، لوبیاها می ریزد. اما کودک سه ساله به عمد یک مشت لوبیا بر می دارد و در فضا پخش می کند، چرا که می خواهد ببیند که اگر این لوبیاها بریزد چه اتفاقی می افتد و چگونه این دانه ها به زمین می ریزد.
 
کدام یک از مهارتهای زندگی باید به کودک آموزش داده شود؟
در درجه اول ما باید مهارتهایی که کودک باید خودش آنها را انجام دهد، یعنی مهارتهای خودکفایی را به او آموزش دهیم. مهارتهایی که کودکان دبستانی می توانند از آن برخوردار باشند، مراقبتهای بهداشتی از خودشان است. یک کودک دبستانی قادر است به تنهایی حمام برود، قادر است دندانهایش را مسواک بزند، قادر است غذا بخورد، قادر است اسباب و وسایلش و اتاقش را مرتب کند. اینها مهارتهایی است که کودکان در این سن باید بیاموزند و انجام بدهند. شاید بسیاری از والدین به غلط و ندانسته برای فرزندانشان کارهایی را انجام بدهند که خود او قادر به انجام آنهاست. این روش درست نیست. ما باید بدانیم که فرزندمان قادر به انجام چه فعالیتهایی است. اگر می تواند کاری را انجام دهد، حتما باید خودش انجام بدهد.
 
یکی دیگر از مهارتهایی که کودکان باید در این سن از آن برخوردار باشند، احساس مسئولیت است. احساس مسئولیت کردن را از همان کودکی به فرزندانمان آموزش بدهیم. باید از موارد بسیار کوچک و ابتدایی شروع کنیم. از همان کودکی باید مسئولیت نگهداری و مراقبت از وسایل شخصی خودش را بر عهده بگیرد. اگر وسیله ای را در جایی گذاشت و گم شد، مسئولیت آن با خودش است. یا تکالیف مدرسه اش را باید خودش انجام بدهد، و اگر انجام نداد مسئولیت پاسخگویی به آموزگار با خودش است. پس به جای کودک کاری انجام نمی دهیم. مسئولیتها را به او واگذار می کنیم، اما به این شرط که این مسئولیتها در حیطه تواناییهای فرزندمان باشد. نباید از او انتظار داشته باشیم کاری را انجام دهد که از توانش خارج است. در این مورد والدین باید به سن و جنس کودک و شرایط زندگی او توجه داشته باشند.
 
منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.