وقتي نوجوان خودش را کشف مي کند
وقتي نوجوان خودش را کشف مي کند
وقتي نوجوان خودش را کشف مي کند
نويسنده:دکتر احمد برجعلي
از ديدگاه روان شناسي، نظريات متفاوتي درباره ي شکل گيري هويت و بحران آن وجود دارد. به طور کلي مي توان اين نظريات را در مقوله هاي زيستي - تکاملي، روان کاوي، و يادگيري اجتماعي، شناختي و زمينه اي دسته بندي کرد. نظريه ي زيستي - تکاملي به طور عمده بر مبناي تحولي و رسش در شکل گيري هويت، تأکيد دارد. رسش پيش درامد کمال در تغييرات زيستي رشد محسوب مي شود. مهم ترين اين نظريه پردازان، هال (1) و گزل (2) هستند. اين نظريه پردازان، با توجه به تغييرات زيستي؛ مبناي الگوهاي رفتاري نوجواني را دوره ي شورش قلمداد مي کنند.
نظريه پردازان روان کاوي دو الگوي اساسي را براي شکل گيري هويت مطرح ساخته اند. فرويد، بنيان گذار روان کاوي، الگوي انگيزشي تکوين هويت را بر اساس نظريه ي رواني - جنسي مطرح کرده است. در حالي که اريکسون، الگوي سازماني و نهادينگي شکل گيري هويت را براساس نظريه ي رواني - اجتماعي رشد بيان داشته است. نظريه ي يادگيري اجتماعي بندورا، با استناد به شواهد پژوهشي، شکل گيري هويت را در قالب تأثير گذاري همالان، سرمشق دهي و تجربه ي جانشيني مورد بررسي قرار داده است.
نظريه ي شناختي، رشد هويت را تابع تکامل شناختي مي داند و شناخت را به منزله ي عنصر تحولي اخلاقيات، معناجويي و هدفمندي زندگي به شمار مي آورد. پياژه و کلبرگ، از صاحب نظران ديدگاه شناختي رشد هويت هستند. نظريه ي زمينه اي - فرهنگي نيز رشد هويت را براساس عوامل فرهنگي و خرده فرهنگي مورد بررسي قرار مي دهد. به طور کلي، در رويکرد روان شناختي، برخي از نظريه پردازان روان کاوي، زيستي - تکاملي و شناختي، عوامل دروني مؤثر بر تکوين هويت را شناسايي و بررسي کرده اند. در حالي که نظريه پردازان يادگيري اجتماعي و زمينه اي - فرهنگي، غالبا بر تأثير عوامل خارجي و محيطي در شکل گيري هويت تأکيد دارند. با وجود اين، در ميان رويکردهاي فلسفي، جامعه شناختي و روان شناختي در مورد شکل گيري هويت، نظريه ي اريکسون از ساير نظريات برجستگي و شهرت جهاني و علمي بيش تري دارد. به طوري که اغلب مطالعات ميداني بحران هويت براساس اين نظريه انجام شده اند. در نظريه ي اريکسون، هويت به معناي اين هماني شخصيت و وابستگي به موقعيت زماني و مکاني است. مرحله ي شکل گيري هويت در نظر اريکسون، معادل مرحله ي بلوغ جنسي در نظريه ي فرويد است و با مرحله ي عمليات صوري در نظريه ي پياژه انطباق دارد. طبق اين نظريه، شکوفايي همان نمودها و جلوه هاي رشد اجتماعي در ابعاد فردي و اجتماعي است.
در نظر اريکسون، رشد نوجواني در مرحله ي هويت در مقابل سردرگمي نقش قرار مي گيرد. چنان چه تعارض بين هويت و سردرگمي نقش در اين مرحله از رشد حل نشود، نتيجه ي آن بحران هويت است که با ويژگي هاي آشفتگي نقش مشخص مي شود. اين ويژگي ها شامل اختلال و اشکال در نقش هاي وابسته به جنسيت، مشکل در انتخاب رشته ي تحصيلي، مشکل در انتخاب شغل آينده و آشفتگي در نظام اعتقادي و جهان بيني هستند. بنابر يافته هاي آسيب شناسي رواني، چنان چه اين اختلالات و مشکلات به نحو مطلوب در نوجواني درمان و پيشگيري نشوند، به جلوه هاي آسيب گونه مانند افسردگي و اضطراب منجر مي شوند.
براساس نظريه پردازي اريکسون، حل تعارض هويت در مقابل سردرگمي نقش، به برخي از زمينه هاي پيشين بستگي دارد که پيش نياز حل اين بحران قلمداد مي شود. به طوري که توفيق در گذر از مراحل قبلي رشد، نحوه ي روابط فرد با والدين و هم سالان، تأثيرگذاري انواع نهادهاي اجتماعي رسمي و تأثير زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي، از پيش نيازهاي اصلي براي گذر از اين مرحله هستند. طبق نظريه ي اريکسون، بحران هويت نوجواني با پرسش «من کيستم؟ » شروع مي شود. اما پاسخي که نوجوان براي اين پرسش پيدا مي کند، به پيش نيازهاي مورد اشاره بستگي دارد. بنابر يافته هاي روان شناسي معاصر، پاسخ دختران به اين پرسش بيش تر در جهت مراقبت، همکاري و صميميت است. در حالي که پاسخ پسران بيش تر در جهت استقلال و خودمختاري است. به طور يقين جهت گيري استقلال در پسران و جهت گيري مراقبت، همکاري و صميميت در دختران، سنگ بناي تفکيک خودانگاره ي پسر و دختر از خودانگاره ي عمومي خانواده به شمار مي آيد. به طوري که با پيدايش اين جهت گيري ها، نوجوان به تدريج مرزهاي شخصيت خودش را از مرزهاي شخصيتي عمومي خانواده تفکيک مي کند.
مطالعات جاري روان شناسي باليني و شخصيت نشان مي دهد، حل تعارض هويت در مقابل سردرگمي نقش، تحت تأثير عوامل رشد شناختي، شخصيت والدين، شرايط آموزشي و مدرسه اي، شرايط اجتماعي و فرهنگي و شرايط خانوادگي (مانند ترتيب تولد و پايگاه اجتماعي - اقتصادي) طي رشد و تأثير آن ها بر شکل گيري هويت است.
بنابراين، با تفکيک مرزهاي خودانگاره ي نوجوان از خودانگاره ي عمومي خانواده، نوجوان در مقابل پرسش «من کيستم؟ » با «من خود هستم» به پاسخ مي پردازد. ارائه ي پاسخ «من خود هستم» نيازمند آن است که نوجوان جنبه هاي جسماني، حرکتي و اجتماعي خودش را کشف کند و بتواند از چشم انداز ديگران خودش را بررسي نمايد. به همين دليل، با شکل گيري خودانگاره، نوجوان مي تواند معيارها و ملاک هاي روشني براي انتخاب رشته ي تحصيلي و حرفه و شغل به دست آورد. هم چنين، معيارهاي رفتاري او در مقابل اعضاي خانواده، اجتماع و هم سالان روشن مي شود و سرانجام به ملاک هاي منطقي و معقول براي الگوي رفتار جنسي، صميميت و ازدواج دست مي يابد. نتيجه ي قطعي شدن معيارهاي خودانگاره ي نوجوان، موجب يکپارچگي جنبه هاي متفاوت خويشتن مي شود که اين جنبه ها شامل عزت نفس، خودپنداره، خودپنداره ي تحصيلي، کنترل خود و شناخت اجتماعي مي شوند.
/خ
نظريه پردازان روان کاوي دو الگوي اساسي را براي شکل گيري هويت مطرح ساخته اند. فرويد، بنيان گذار روان کاوي، الگوي انگيزشي تکوين هويت را بر اساس نظريه ي رواني - جنسي مطرح کرده است. در حالي که اريکسون، الگوي سازماني و نهادينگي شکل گيري هويت را براساس نظريه ي رواني - اجتماعي رشد بيان داشته است. نظريه ي يادگيري اجتماعي بندورا، با استناد به شواهد پژوهشي، شکل گيري هويت را در قالب تأثير گذاري همالان، سرمشق دهي و تجربه ي جانشيني مورد بررسي قرار داده است.
نظريه ي شناختي، رشد هويت را تابع تکامل شناختي مي داند و شناخت را به منزله ي عنصر تحولي اخلاقيات، معناجويي و هدفمندي زندگي به شمار مي آورد. پياژه و کلبرگ، از صاحب نظران ديدگاه شناختي رشد هويت هستند. نظريه ي زمينه اي - فرهنگي نيز رشد هويت را براساس عوامل فرهنگي و خرده فرهنگي مورد بررسي قرار مي دهد. به طور کلي، در رويکرد روان شناختي، برخي از نظريه پردازان روان کاوي، زيستي - تکاملي و شناختي، عوامل دروني مؤثر بر تکوين هويت را شناسايي و بررسي کرده اند. در حالي که نظريه پردازان يادگيري اجتماعي و زمينه اي - فرهنگي، غالبا بر تأثير عوامل خارجي و محيطي در شکل گيري هويت تأکيد دارند. با وجود اين، در ميان رويکردهاي فلسفي، جامعه شناختي و روان شناختي در مورد شکل گيري هويت، نظريه ي اريکسون از ساير نظريات برجستگي و شهرت جهاني و علمي بيش تري دارد. به طوري که اغلب مطالعات ميداني بحران هويت براساس اين نظريه انجام شده اند. در نظريه ي اريکسون، هويت به معناي اين هماني شخصيت و وابستگي به موقعيت زماني و مکاني است. مرحله ي شکل گيري هويت در نظر اريکسون، معادل مرحله ي بلوغ جنسي در نظريه ي فرويد است و با مرحله ي عمليات صوري در نظريه ي پياژه انطباق دارد. طبق اين نظريه، شکوفايي همان نمودها و جلوه هاي رشد اجتماعي در ابعاد فردي و اجتماعي است.
در نظر اريکسون، رشد نوجواني در مرحله ي هويت در مقابل سردرگمي نقش قرار مي گيرد. چنان چه تعارض بين هويت و سردرگمي نقش در اين مرحله از رشد حل نشود، نتيجه ي آن بحران هويت است که با ويژگي هاي آشفتگي نقش مشخص مي شود. اين ويژگي ها شامل اختلال و اشکال در نقش هاي وابسته به جنسيت، مشکل در انتخاب رشته ي تحصيلي، مشکل در انتخاب شغل آينده و آشفتگي در نظام اعتقادي و جهان بيني هستند. بنابر يافته هاي آسيب شناسي رواني، چنان چه اين اختلالات و مشکلات به نحو مطلوب در نوجواني درمان و پيشگيري نشوند، به جلوه هاي آسيب گونه مانند افسردگي و اضطراب منجر مي شوند.
براساس نظريه پردازي اريکسون، حل تعارض هويت در مقابل سردرگمي نقش، به برخي از زمينه هاي پيشين بستگي دارد که پيش نياز حل اين بحران قلمداد مي شود. به طوري که توفيق در گذر از مراحل قبلي رشد، نحوه ي روابط فرد با والدين و هم سالان، تأثيرگذاري انواع نهادهاي اجتماعي رسمي و تأثير زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي، از پيش نيازهاي اصلي براي گذر از اين مرحله هستند. طبق نظريه ي اريکسون، بحران هويت نوجواني با پرسش «من کيستم؟ » شروع مي شود. اما پاسخي که نوجوان براي اين پرسش پيدا مي کند، به پيش نيازهاي مورد اشاره بستگي دارد. بنابر يافته هاي روان شناسي معاصر، پاسخ دختران به اين پرسش بيش تر در جهت مراقبت، همکاري و صميميت است. در حالي که پاسخ پسران بيش تر در جهت استقلال و خودمختاري است. به طور يقين جهت گيري استقلال در پسران و جهت گيري مراقبت، همکاري و صميميت در دختران، سنگ بناي تفکيک خودانگاره ي پسر و دختر از خودانگاره ي عمومي خانواده به شمار مي آيد. به طوري که با پيدايش اين جهت گيري ها، نوجوان به تدريج مرزهاي شخصيت خودش را از مرزهاي شخصيتي عمومي خانواده تفکيک مي کند.
مطالعات جاري روان شناسي باليني و شخصيت نشان مي دهد، حل تعارض هويت در مقابل سردرگمي نقش، تحت تأثير عوامل رشد شناختي، شخصيت والدين، شرايط آموزشي و مدرسه اي، شرايط اجتماعي و فرهنگي و شرايط خانوادگي (مانند ترتيب تولد و پايگاه اجتماعي - اقتصادي) طي رشد و تأثير آن ها بر شکل گيري هويت است.
بنابراين، با تفکيک مرزهاي خودانگاره ي نوجوان از خودانگاره ي عمومي خانواده، نوجوان در مقابل پرسش «من کيستم؟ » با «من خود هستم» به پاسخ مي پردازد. ارائه ي پاسخ «من خود هستم» نيازمند آن است که نوجوان جنبه هاي جسماني، حرکتي و اجتماعي خودش را کشف کند و بتواند از چشم انداز ديگران خودش را بررسي نمايد. به همين دليل، با شکل گيري خودانگاره، نوجوان مي تواند معيارها و ملاک هاي روشني براي انتخاب رشته ي تحصيلي و حرفه و شغل به دست آورد. هم چنين، معيارهاي رفتاري او در مقابل اعضاي خانواده، اجتماع و هم سالان روشن مي شود و سرانجام به ملاک هاي منطقي و معقول براي الگوي رفتار جنسي، صميميت و ازدواج دست مي يابد. نتيجه ي قطعي شدن معيارهاي خودانگاره ي نوجوان، موجب يکپارچگي جنبه هاي متفاوت خويشتن مي شود که اين جنبه ها شامل عزت نفس، خودپنداره، خودپنداره ي تحصيلي، کنترل خود و شناخت اجتماعي مي شوند.
پي نوشتها:
1. Hal 1
2. Gazel
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}