جوان و جواني در آيينۀ احاديث (9)
جوان و جواني در آيينۀ احاديث (9)
جوان و جواني در آيينۀ احاديث (9)
نويسنده: حجت الاسلام مهدي نيلي پور
حديث 33
و اين شايد به همان دليل پذيرش بالا - خالي الذهن بودن جوان، نوجوئي و حقيقت جوئي جوان باشد.
قال علي (عليه السلام):
من تعلم في شبابه کان بمنزلة الرسم في الحجر، و من تعلم و هو کبير کان بمنزلة الکتاب علي وجه الماء.
«(ر) بح، ج 1، ص 222 نو».
نکات:
2- يادگيري در دوره جواني در تمام وجود انسان رسوخ و رخنه مي کند و پايدار مي ماند.
3- بايد به آموزش و مواد آموزشي جوانان دقت نمود چرا که خطاها و غلطها به راحتي قابل محو نيست.
4- در دوران پيري هم نبايد از آموزش غافل بود.
5- آموزش در دوران پيري نسبت به دوران جواني سخت تر است ولي محال نيست.
حديث 34
در اين بين انسانهايي رشد يافته و بصير و تربيت يافته هستند که با تعادل بخشي به روحيات و احساسات دوره جواني ضمن توجه به معيشت دنيائي خود به جنبه هاي شخصيت خود نيز توجه جدي دارند و با روي آوردن به فضيلتهاي انساني و اعمال عبادي در مقام بندگي خدا کوشش مي کنند.
در روايات ديني پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله جهت معرفي چهره درخشان اين گونه جوانان و نشان دادن برتري هاي آنان از يک مقايسه بهره برده اند و مي فرمايند تفاوت جواناني که در دوره جواني به عبادت روي بياورند نسبت به کساني که در پيري به عبادت بپردازند مانند تفاوت پيامبران بر ديگر مردم است.
قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
فضل الشاب العابد الذي تعبد في صباه علي الشيخ الذي تعبد بعد ما کبرت سنه کفضل المرسلين علي سائر الناس.
«حديث 9093، ميزان الحکمه»
نکات:
2- عبادت براي جوانان لازم و سازنده است.
3- عبادت در دوره پيري اثرات کمتري و فضيلت کمتري خواهد داشت.
4- عبادت در دوره جواني، جوان را تا سرحد پيامبري ارتقاء مي دهد.
5- شايد از اين تشبيه بتوان نتيجه گرفت که جوانان عبادت پيشه در هر دوره کار انبياء را انجام مي دهند.
حديث 35
جواني استاندار پيامبر در مکه
تکريم زنان و نشاندن آنان در جايگاه مطلوب تکريم و عزت بخشي و مسئوليت دادن به جوانان و استفاده از آنان در پستهاي کليدي اعلام تساوي بين ثروتمند و فقير، سياه و سفيد و برده و آزاده و بيان فضيلتها مانند جهاد، علم و تقوي براي ارزش دادن به انسانها برخي از اقدامات حضرت مي باشد.
امروزه دستگاههاي فرهنگي و تربيتي نيز بايد در اين مسير اقدامات اصولي را دنبال کنند و ضمن احترام به همه اقشار انديشه ها را براساس واقعيات و شايستگي ها نه براساس باند بازي، سياست بازي و خرافات بسازند.
«و لا يحتج محتج منکم في مخالفته بصغر سنه فليس الاکبر هو الافضل، بل الأفضل هو الأکبر».
«هيچ يک از شما جواني عتاب را اساس اعتراض قرار ندهد زيرا ملاک فضيلت انسان، کبر سن و بزرگي نيست بلکه برعکس، ميزان بزرگي انسان، فضيلت و کمال معنوي است.» (ناسخ التواريخ)
پس از فتح مکه طولي نکشيد که جنگ حنين پيش آمد ناچار بايد رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) و سربازانش از مکه خارج مي شدند و به جبهه جنگ مي رفتند . لازم بود براي تنظيم امور اداري آن شهر که به تازگي از دست مشرکين خارج شده بود ، فرماندار لايق و مدبري تعيين شود که در کمال شايستگي به کارهاي مردم رسيدگي کند و به علاوه از بي نظمي هايي که ممکن است دشمنان به وجود آورند جلوگيري نمايد. پيشواي اسلام از ميان مسلمانان، جوان بيست و يک ساله اي را به نام «عتاب بن اسيد» براي تصدي آن مقام بزرگ برگزيد و به نام وي فرمان صادر کرد و به او امر کرد که با مردم نماز بگذارد، او نخستين فرماندهي بود که پس از فتح در مکه اقامه نماز جماعت کرد . سپس به او فرمودند: آيا مي داني تو را به چه مقامي گمارده و بر چه قومي فرمانروا کرده ام، تو را حاکم و امير اهل حرم خدا و ساکنين مکه معظمه نموده ام اگر بين مسلمين کسي را از تو شايسته تر مي شناختم، حتما اين مقام را به وي مي سپردم عتاب بن اسيد روزي که از طرف پيشواي بزرگ اسلام به مقام فرمانداري مکه برگزيده شد سنش در حدود بيست و يک سال بود. لذا انتصاب آن جوان به چنين مقامي باعث رنجش خاطر و آزردگي شديد رجال عرب و بزرگان مکه شده آنها زبان به شکايت و اعتراض گشودند. و گفتند: رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) دوست دارد که ما همواره حقير و پست باشيم، به همين علت جوان نورسي را به مشايخ عرب و بزرگان حرم، امير و فرمانروا کرده است. سخنان گله آميز مردم به آن حضرت رسيد. نامه مفصلي خطاب به مردم مکه نوشت و در کمال صراحت مراتب شايستگي و لياقت عتاب بن اسيد را خاطرنشان ساخت و تأکيد نمود که تمام مردم موظفند از اوامر وي اطاعت نمايند و دستورات او را به کار بندند. و در پايان نامه با جمله ي کوتاهي اعتراض نابجاي مردم را چنين پاسخ دادند: هيچ يک از شما جواني عتاب را اساس اعتراض قرار ندهد زيرا ملاک فضيلت انسان، بزرگي سن نيست بلکه برعکس ميزان بزرگي انسان فضيلت و کمال معنوي او است.
«جوان فلسفي، ج 1، ص 18»
نتايج:
2- پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به شايسته سالاري اعتقاد داشته اند.
3- شايسته سالاري مشکلاتي به همراه خواهد داشت.
4- جوانان مي توانند به مديريتهاي کلان سياسي گمارده شوند.
5- ملاک برتري، سن و سال نيست.
6- جوانان بايد مقاوم باشند.
حديث 36
«ان اميرالمؤمنين (عليه السلام) اتي البزازين فقال لرجل بعني ثوبين فقال الرجل يا اميرالمؤمنين عندي حاجتک، فلما عرفه مضي عنه موقف علي غلام فأخذ توبين احدهما بثلثة دراهم و الاخر بدرهمين فقال يا قنبر خذ الذي بثلثة. فقال انت شاب و لک شره الشباب و انا استحيي من ربي ان اتفضل عليک، سمعت رسول الله (صلي الله عليه و آله) يقول البسوهم مما تلبسون و اطعموهم مما تأکلون».
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
«حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) در ايام خلافت با غلام خود قنبر براي معامله به بازار بزازها آمد، به مرد کاسبي فرمود دو لباس داري به من بفروشي؟ مرد کاسب عرض کرد بلي اي پيشواي مسلمين، جنسي را که احتياج داري نزد من موجود است. حضرت وقتي متوجه شد که مرد کاسب او را شناخته و به عنوان اميرالمؤمنين خطابش کرده است، معامله نکرد و از در دکان او گذشت و مقابل بزاز ديگري که جوان بود توقف کرد و دو لباس خريد يکي را به سه درهم و ديگري را به دو درهم، پس به قنبر فرمود سه درهمي را تو بردار. عرض کرد مولاي من، شايسته تر آنست که شما لباس سه درهمي را بپوشي، زيرا منبر مي روي و با مردم سخن مي گوئي و بايد لباس شما بهتر باشد، حضرت فرمود تو جواني و مانند ساير جوانان به تجمل و زيبائي رغبت بسيار داري، به علاوه من از خداي خود حيا مي کنم که لباسم از تو بهتر باشد، زيرا از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله شنيده ام درباره ي غلامان سفارش مي فرمود که به آنان همان لباسي را بپوشانيد که خود مي پوشيد و همان غذا را بخورانيد که خود مي خوريد.»
در اين حديث، سه نکته جلب توجه مي کند:
اول آنکه زمامداران در معاملات عادي نبايد از مقام خود سوء استفاده کنند. علي (عليه السلام) عملا به مرد کاسب فهماند: آنکه مي خواهد لباس بخرد يک فرد عادي مملکت به نام علي بن ابيطالب است، نه اميرالمؤمنين شخص اول کشور و چون حضرت را اميرالمؤمنين خطاب نموده بود با وي معامله نکرد.
دوم آنکه غلامان، در آئين مقدس اسلام به قدري مورد حمايت هستند که پيشواي مسلمين صريحا توصيه فرموده است: لباس و غذاي آنان، با لباس و غذاي آقايان آنها يکسان باشد.
سوم آنکه اولياء گرامي اسلام از تمايل خود آرائي و تجمل دوستي جوانان در حدود مصلحت حمايت مي کنند، به همين جهت علي (عليه السلام) جامه ي بهتر را به قنبر جوان داد تا او را از پوشيدن آن لباس، شادمان و مسرور کند، و بدين وسيله تمايل زيباپسنديش را ارضاء نمايد.
(جوان، فلسفي، ج 2، ص 43)
منبع: مجله جوان و جواني در آيينه ي احاديث ائمه ي معصومين عليهم السلام
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}