درآمد

علوم انسانی و مطالعات نظری، اساس پایداری حیات انسانی است[1] که اصلی ترین عنصر در این عرصه، آموزش و تربیت می باشد. آموزش و تعلیم، اساسی ترین رکن در پیشرفت و سعادت هر جامعه می باشد؛ این که جوامع مختلف در دست یابی اهداف خود چه میزان موفق بوده اند، وابسته به میزان و کیفیت آموزشی می باشد که متوجه افراد جامعه می گردد؛ در این بین، مهمترین مخاطبان آموزش های رسمی و غیر رسمی، دانش آموزان و دانشجویان می باشند که با هدف کسب آموزش های لازم، وارد نهادها و سازمان های آموزشی می شوند و آن چه که اهمیت پیدا می کند این است که نهادهای مذکور، تمام توان خود را برای آموزش بهینه بکار بندند و از به حاشیه راندن فرصت های موجود پرهیز کنند.

آموزش بهینه و کارآمد، نیازمند التفات به الگوهای مفید و صحیح می باشد که واکاوی و شناسایی این روش ها می تواند نقش قابل ملاحظه ای در پیشبرد اهداف مطلوب آموزشی داشته باشد؛ لذا وجهه همت این پژوهش، واکاوی و تبیین دو الگوی مطلوب آموزشی می باشد که تاکید هرچه بیشتر بر این الگوها می تواند نهادهای آموزشی را در تحقق هرچه بیشتر اهداف آموزشی کمک کند.

 
آموزش مسئله محور

تفکرات، زمینه ای برای شناخت های عالی انسان فراهم می کنند[2] و با توجه به این مسئله، در روش ها و الگوهای آموزشی و پرورشی باید بر عنصر تفکر، تاکید قابل ملاحظه ای داشت. توانایی حل مسئله[3]، یکی از ضرورت های لازم در هر نظام آموزشی می باشد، چرا که آموزش مطلوب زمانی اتفاق می افتد که آن آموزش ها به توانایی حل مسئله ختم شود و فرد بتواند آموزه های پیشین را برای حل و پاسخ به سوال های موجود به کارببندد. لذا یکی از ضرورت های اساسی در نظام آموزشی، تاکید بر توانایی حل مسئله می باشد و این دانش آموزان و دانشجویان به نحوی آموزش ببینند که مجهز به این توانمندی و مهارت باشند.

این مهارت مانند همه ی مهارت های دیگر، نیاز به آموزش و تمرین دارد که وظیفه این مهم نیز بر عهده اساتید و معلمان است؛ کلاس ها و جلسات آموزشی و درسی باید به نحوی باشد که علاوه بر انتقال مفاهیمِ لازم، توانایی حل مسئله نیز در فرد آموزش گیرنده نهادینه شود. بهترین روشی که اساتید می توانند این رویکرد را در افراد نهادینه کنند، طرح مسائل و چالش های مختلف و ترغیب دانش آموزان و دانشجویان به حل آن مسائل می باشد؛ با این توضیح که ابتدا نکات و آموزه های لازم طرح و بسط داده شود، در ادامه چالش ها و مسائلی که به نوعی مرتبط با آموزه های پیشین باشد مطرح می شود که در این مرحله دانش آموزان و دانشجویان، ترغیب به مشارکت و تلاش برای حل مسئله و واکاوی چالش ها و نکات مطرح شده می شوند.

ثمره مهم این رویکرد بدین صورت خواهد بود که اولا مشارکت عمومی در جلسات آموزشی به نحو قابل ملاحظه ای افزایش خواهد داشت؛ ثانیا به نهادینه شدن مطالب و آموزه ها کمک شایانی می نماید و باعث می شود که به حافظه سپردن مطالب تسهیل شود؛ ثالثا به جهت لوازم و ملزوماتی که این نوع از روش تدریس دارد، مشارکت و فعالیت های پیش از جلسه ی آموزشی معلمان و اساتید نیز افزایش پیدا می کند، چرا که لازم است الگوها و سناریوهای حل مسئله که در جلسه کلاس لازم به مطرح شدن می باشد را از پیش طراحی و تهیه کنند و ثمره مهم این نکات و رویکرد آموزشی، نهادینه کردن مهارت حل مسئله و پاسخ به مسائل و چالش ها می باشد که رویکردی مفید و ضروری برای نهادهای رسمی و غیر رسمی آموزشی می باشد. با توجه به این که محیط های فرهنگی که ما در آن ها به دنیا می آییم و به بلوغ می رسیم بر رفتار ما تاثیر می گذارند[4]، لازم است که در آموزش هایی که صورت می گیرد، به این تفاوت های فرهنگی نیز توجه شود.
 

توانایی بهره گیری از زبان خارجی

توانایی بهره گیری از زبان خارجی[5] از دیگر ضرورت های روشی در نظام آموزشی می باشد که فقدان آن به شدت احساس می شود. امروزه در نظام آموزشی دو زبان آموزش داده می شود، یکی زبان عربی و دیگری زبان انگلیسی. در لزوم و ضرورت آموزش این زبان ها شکی نیست؛ زبان عربی زبان دین و قرآن می باشد که آشنایی با آن علاوه بر ضرورت های علمی و آموزشی، به تقویت اندیشه های دینی و مذهبی نیز کمک می کند و از این جهت ضرورت دارد؛ زبان انگلیسی نیز به جهت زبان بین المللی و زبان جامعه ی علمی، جهانی می باشد، ضرورت دارد.

نکته مهمی که وجود دارد این است که دانش آموزان و حتی دانشجویان، مقاطع تحصیلی را طی می کنند و پشت سر می گذارند ولی کارکرد و کاربرد هیچ یک از این دو زبان را مشاهده نمی کنند و همین عدم وضوح ثمرات یادگیری این دو زبان، علاوه بر سست کردن دانش آموزان و دانشجویان در زبان آموزی، موجب اتلاف سرمایه های مادی و معنوی می شود و ایشان را در ادامه فرآیند زبان آموزی دلسرد می کند.

لذا برای مرتفع نمودن این چالش پیشنهاد می شود که هم در مقطع دبیرستان و هم در مقاطع دانشگاهی، بخشی از متون آموزشی و همچنین کلاس های درسی، به نشان دادن جنبه های کاربرد و مفید زبان سپری شود و بدین ترتیب، دانش پژوهان و دانش آموزان، به وضوح، ثمرات و کاربردهای زبان و زبان آموزی را درک کنند. در پایان در باب ضرورت توجه به روش های آموزشی باید بیان کرد که روش هر علم، متناسب با موضوع آن است[6]، لذا در آموزش زبان و زبان آموزی باید به مولفه های لازم التفات داشت و اهتمام به این مولفه ها است که میزان موفقیت ما را مشخص می کند.
 توانایی حل مسئله، یکی از ضرورت های لازم در هر نظام آموزشی می باشد، چرا که آموزش مطلوب زمانی اتفاق می افتد که آن آموزش ها به توانایی حل مسئله ختم شود و فرد بتواند آموزه های پیشین را برای حل و پاسخ به سوال های موجود به کارببندد.
پی نوشت ها:
[1] ‏خسرو باقری نوع پرست، علم تجربی دینی: : نگاهی معرفت‌شناختی به رابطه دین با علوم انسانی، هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره ویژه علوم انسانی و معارف اسلامی و هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره ویژه علوم انسانی و معارف اسلامی (تهران: هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه پردازی، نقد و مناظره ویژه علوم انسانی و معارف اسلامی، سازمان انتشارات، ۱۳۹۰)، ص11.
[2] ‏علی‌ صفائی‌ حائری‌، حرکت‌ ( تحلیل جریان فکری و تربیتی انسان ) (قم‌: لیله‌ القدر، ۱۳۸۸)، ص114.
[3] ‏نعمت‌الله‌ فاضلی‌، علوم انسانی و اجتماعی در ایران: چالش‌ها، تحولات و راهبردها، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۶)، ص201.
[4] ‏آنتونی‌ گیدنز، کارن بردسال، و حسن چاوشیان، گزیده جامعه‌شناسی ویژه دوره کارشناسی (تهران: نشر نی، ۱۳۹۰)، ص49.
[5] ‏فاضلی‌، علوم انسانی و اجتماعی در ایران، ص201.
[6] ‏حمید پارسانیا، جهان‌های اجتماعی (قم: کتاب فردا، ۱۳۹۱)، ص48.