جريان دانشجويي قبل و بعد از انقلاب






جنبش دانشجويي حركت و موجي است كه از اوايل دهه 20 حركتش را در كشور ما شروع كرده و در برهه‌هاي مختلف تاريخي اين ملت نقش آفريني كرده است. شايد سال 1320 را بتوان آغازي براي اين حركت دانست؛ چرا كه اولين اعتراضات صنفي و دانشجويي در همان سال از متن دانشگاه تهران در مقابله با حكومت ظالمانه آن مقطع آغاز شد و پس از آن بود كه دانشجو و دانشگاه متوجه شدند كه مي‌توانند پيشقراول حركت‌هاي مردمي و فرهنگي اين ملت باشند.
پرداختن به نقش و رسالت جنبش دانشجويي در مقطع بعد از انقلاب اسلامي امر مهمي است كه بايد در فضاي جامعه دانشگاهي كنوني ما به نيكي تبيين شود تا وظيفه آيندگان اين حركت به خوبي نمايان گردد.
اگر بخواهيم کمي دقيق‌تر به تبيين اين موضوع مهم بپردازيم، مرور وقايع سال‌هاي 56 به بعد مي‌تواند در اين امر ما را ياري نمايد.
غلبه گرايش مذهبي بر جنبش دانشجويي در سال‌هاي 56 و 57 با قبول رهبري امام خميني (ره) به عنوان رهبر نهضت از سوي دانشجويان و پيوند حرکت‌هاي دانشجويي با توده مردم، موجب شد جنبش دانشجويي نقش موثري را در پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران داشته باشد.
در ارديبهشت 58 و به فاصله کمتر از سه ماه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، آيت‌الله دکتر مطهري به دست گروه فرقان به شهادت مي‌رسد. شهادت استاد مطهري و توصيه‌ها و تأکيدات امام خميني مبني بر مطالعه آثار ايشان توسط قشر جوان و تحصيل کرده آن روز به شکل بي‌سابقه‌اي با استقبال روبه‌رو مي‌شود که خود محرکي مؤثر در تعميق انديشه ديني در قشر دانشجو محسوب مي‌شود.
در حقيقت فقدان دو روشنفکر ديني در دو مقطع زماني از تاريخ جنبش دانشجويي در قرار گرفتن دانشجويان و جوانان در مسير اسلام فقاهتي تأثير بسزايي داشت. فوت مشكوك دکتر شريعتي پيش از وقوع انقلاب اسلامي در سال 56 توجه دانشجويان را به آثار ايشان جلب کرد و در پي آن موجب گرايش دانشجويان به اسلام به عنوان مکتب مبارزه شد و در ادامه شهادت استاد مطهري به فاصله کوتاهي بعد از انقلاب در تعميق پايه‌هاي گرايش مذهبي جوانان و دانشجويان نقش مؤثرتري ايفا نمود.
اين درون‌مايه فکري معنوي، پويايي و نشاط جواني سبب شد، دانشجويان خود را در مسير تحقق آرمان‌ها و اهداف انقلاب اسلامي به عنوان قشري تاثيرگذار بيابند و حضوري فعال در عرصه‌هاي مختلف کشور داشته باشند که اگر به سابقه قريب به اتفاق نهادهاي انقلابي نظير جهاد سازندگي، سپاه پاسداران، بنياد مستضعفان و حوزه هنري بنگريم، درمي‌يابيم بيش از 80 درصد مؤسسان آنها را دانشجويان انقلابي و جوانان مذهبي تشکيل مي‌دهند.
در تشريح فعاليت‌هاي دانشجويان و اثرگذاري آنان در جريان انقلاب اسلامي شايد هيچ واقعه‌اي چون تسخير لانه جاسوسي آمريکا كه به تعبير تاريخي امام راحل، انقلاب دوم نام گرفت، نتواند اين مهم را تبيين نمايد. حرکتي که با درايت و تلاش دانشجويان پيرو خط امام (ره) در آبان سال 58 صورت پذيرفت، پاياني بود بر فرجام شوم مرکزي که به محلي براي جاسوسي و توطئه عليه نظام تبديل شده بود و اين گونه کليد مبارزه آشکار با امپرياليسم جهاني به سردمداري آمريکا زده شد.
با آغاز شهريور 59 برهه‌اي جديد در تاريخ انقلاب اسلامي رقم مي‌خورد. جنگي ناخواسته بر ايران اسلامي تحميل شده و افتخارات جديدي در برگي ديگر از دفتر تاريخ جنبش دانشجويي ثبت مي‌شود. دانشجويان و دانشگاهيان براي صيانت و حراست از انقلاب اسلامي و کشور به جبهه‌هاي جنگ مي‌شتابند و حضوري که منشأ تحولات چشمگير در حوزه‌هاي گوناگون 8 سال دفاع مقدس مي‌شود را پديد مي‌آورند. از بهداري، پشتياني و مهندسي گرفته تا فرماندهي، نام‌هايي که هيچ گاه فراموش نمي‌شوند.
شايد حماسه هويزه يکي از شورانگيزترين حوادث جنگ به شمار آيد که نمونه بارز حضور فعال جريان دانشجويي در جريان جنگ به شمار رود. حماسه‌اي که طي آن جمعي از خالص‌ترين دانشجويان پيرو خط امام به فرماندهي شهيد حسين علم الهدي تا آخرين نفس در مقابل ايادي استبداد و استکبار مقاومت نمودند و مظلومانه به شهادت رسيدند.
8 سال دفاع مقدس به پايان مي‌رسد و همزمان با آن، جنبش دانشجويي عرصه‌اي جديد را تجربه مي‌کند که شايد چندان شيرين و گوارا نباشد.
اما جنبش دانشجويي در دهه 70 و اوايل دهه 80 از رسالت اصلي و آرمانگرايي خويش فاصله مي‌گيرد. نزاع‌هاي سياسي در بيرون دانشگاه سبب مي‌شود كه اين جناح‌ها با يارگيري از درون دانشگاه و تأثير بر فضاي داخل آن، فضاي جنبش دانشجويي را نيز مملو از سياست‌زدگي و مصلحت‌انديشي نمايند.
فضايي كه موجب مي‌شود، جريان‌هاي دانشجويي از مردم وجامعه فاصله گرفته و دانشگاه به جاي آنكه با نگاهي آرماني به اهداف انقلاب و مطالبات مردم، درصدد ايجاد تحول و گفتمان‌سازي در فضاي فرهنگي و سياسي جامعه برآيد، عملاً بخشي از بدنه جنبش دانشجويي به عنصري پيرو و محافظه‌كار بدل گشت كه يا توجيه‌گر نواقص موجود گروه‌هاي سياسي بود و يا خرج نزاع‌هاي سياست‌بازان حرفه‌اي بيرون دانشگاه و آلت دست آنها گرديد. برهه‌اي که استقلال فکري بخشي از جريان دانشجويي تا حدي در پرده ترديد قرار گرفت.
اما اين بار رهنمود‌هاي رهبر انقلاب بود که روحي تازه در کالبد خسته جنبش دانشجويي دميد. مطالبات معظم له از جنبش دانشجويي مبني بر حضور، در حوزه‌هاي توليد علم و جنبش نرم افزاري، عدالتخواهي و تأکيدات پي در پي به دستگاه‌هاي ذي ربط حوزه آموزش عالي درباره توجه به قشر نخبه و فرهيخته در حوره‌هاي علمي ـ سياسي خود سندي گويا بر اين واقعيت است.
در اين فضا دوباره عناصر فعال و متعهد که دغدغه‌اي جز احياي فرهنگ و انديشه اسلامي و آباداني کشور ندارند، ظهور و نمود يافته و افول گروه‌هاي افراطي و تندرو به خوبي آغاز مي‌شود. گروه‌هايي که نام‌هاي متعدد بر خود داشته و وجه مشترک همه آنها خودباختگي بود که در قالب افراطي‌گري بروز کرده بود، خود به خود به کناره رفتند چنان که اگر اخبار اين چند روزه به طور اجمالي بررسي کنيم انزوا و ابراز انزجار از اين طيف‌هاي افراطي را که ديگر پايگاهي در بدنه دانشجويي ندارند به وضوح ديده مي‌شود.
آري در هر صورت جنبش دانشجويي به مسير خود ادامه مي‌دهد؛ اما آنچه مهم و قابل تامل است اينكه، جنبش دانشجويي زماني انحطاط و افول خود را آغاز مي‌كند که آرمان‌ها و اهداف انقلابي خود را فراموش كرده و پياده نظام گروه‌هاي سياسي خارج از دانشگاه شود چرا كه يك جنبش دانشجويي مستقل هيچگاه آرمانهاي بلند خويش را به منافع سياسي و جناحي يك گروه خاص نمي‌فروشد.
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : asrmodiriat