سيد ابوالحسن اصفهاني ؛ مرجع بازانديش و رهبر مجاهد
سيد ابوالحسن اصفهاني ؛ مرجع بازانديش و رهبر مجاهد
چکیده
مقدمه
در دنياي نيرنگ و زور از «حديث اخلاص» و «قلّه هاي شجاعت و ايثار» سخن بايد گفت و به فروافتادگان چاه ذلّت و غفلت، صدرنشينان بلنداي انديشه و جهاد را نشان بايد داد.
در برابر مجسمه هاي دروغين آزادي بايد «تنديس پارسايي» را مطرح كرد و در روزگاري كه جارچيان اقتصاد غربي، طبل توخالي «توسعه» را به صدا آورده اند، بايد به «آواي بيداري» و «فرياد فضيلت» گوش فرا داد.
از آنجا كه تدوين زندگينامه ستاره ها وظيفه ماست، زيرا نگهبانان ظلمت، هميشه از نور مي گریزند و جلّادان فكر و فرهنگ هرگز از «ياوران عقل و وحي» به نيكي سخن نخواهند گفت و شيفتگان ترانه تنبلي «سوره پرواز» را با آوازخوش نخواهند خواند، براين اساس مؤلف به بررسي زندگي يكي از اين ستاره هاي علم ومعرفت، فقيه بزرگ سيدابوالحسن اصفهاني پرداخته است.
در بسياري از آيات قرآن شرح حال و سيرت گذشتگان ذكر شده است و در ذيل هر داستاني، انسان با خرد را به گرفتن نتيجه اخلاقي از آن رهنمون مي شود. همچنان که خداوند در آيه 109 سوره يوسف مي فرمايد:
«آيا در روي زمين نمي گردند تا بنگرند كه پايان كار پيشينيان چه بوده است؟ و سراي آخرت پرهيزكاران را بهتر است، چرا نمي انديشند؟»
و در همین سوره هدف از بيان داستان انبياء را عبرت گيري اهل انديشه مي داند.
براين اساس شايسته است كه در علل و اسباب به وجود آمدن حركت ها و جنبش هاي تكاملي كه در جوامع بشري و هر مقطعي از زمان وجود داشته اند؛ نيك تأمّل كرد و در آنها به ديده عبرت نگريست. اين نكته يكي از هدف¬هاي اساسي در بررسي حيات قهرمانان تاريخ اسلام و پيشوايان علم و سياست است.
فقيه بزرگوار و مرجع عاليقدر عصرخويش، آيت¬الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني از فقهاء و مراجع بزرگ معاصرند؛ كه در كياست و درايت و حسن اداره حوزه هاي علميه شهرت بسزا و نام پرآوازه اي دارند.
سيد ابوالحسن اصفهاني
يكي از كرامت هاي امام عصر(علیه السلام) به اين نايب بزرگوار و زعيم امت، توقيع شريفي است كه براي آن بزرگوار توسط شيخ محمد كوفي شوشتري مي فرستند، متن مبارك آن نام اين است:
«به او بگو: خودت را براي مردم ارزان كن، و خودت را در دسترس همه قرار بده! و محل نشست خود را دهليز خانه ات انتخاب كن تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند! حاجت هاي مردم را برآور! ما ياري ات مي كنيم.»
آن بزرگوار، به مقام نيابت امام زمان(علیه السّلام) در به عهده گرفتن ولايت و زعامت امت بوده است؛ تا جايي كه يكي از تشرف يافتگان به محضر امام زمان(علیه السّلام) مي گويد:
« ... پس از تشرّف به محضر امام زمان تا سؤالاتم را از آن حضرت بپرسم، اما آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني را به جاي آن حضرت ديدم. سئوالات خويش را پرسيدم و جواب گرفتم. در همان روز به خدمت آن بزرگوار مشرف شدم سئوالات خويش را مطرح كردم. آن بزرگوار عين همان جواب ها را به من داد و آن گاه لبخندي زد و از من پيمان گرفت كه تا زنده است، ماجرا را با كسي بازگو نكنم.»
امام خميني(رحمت الله علیه) مي فرمايند:
«امروز در نظرشيعه، آن روحاني كه احترامش از همه بيشتر و شتر تقليد در خانه او زانو به زمين زده، رئيس روحانيون آقاي آقاسيدابوالحسن اصفهاني است، شما از اين مرد بزرگ، كدام محافظه كاري و حرف خرافي شنيديد؟»
ولادت در آغاز پويش علمي
وي در اصل از سادات موسوي شهر بهبهان بود. علت اينكه او در مديسه متولد شد، اين بود كه پدربزرگ وي سيد عبدالحميد از شهر بهبهان به دهكده مديسه نقل مكان كرده بود.
سيد عبدالحميد از علماي وارسته نجف، و از شاگردان شيخ محمدحسن نجفي معروف به صاحب جواهر و شيخ موسي پسرشيخ جعفر كاشف الغطاء بود. او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساكن شد و تا پايان عمر به كار تدريس و انجام امور شرعي اشتغال داشت. عبدالحميد، شرحي نيز بركتاب «شرايع الاسلام» نوشت كه «شرح الشرايع» عنوان گرفت. سرانجام مرگ او را در ربود و در اصفهان مدفون شد.
سيدمحمد، پدر سيد ابوالحسن نيز در همان ايامي كه سيد عبدالحميد به منظور فراگيري علوم ديني به عراق مهاجرت كرده بود، دركربلا متولد شد، ايشان اگرچه از زمره عالمان شمرده نميشد، مردي خداترس و روشن ضمير بود كه پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاك سپرده شد.
وي تحصيلات اوليه را در اصفهان در مدرسه «نيماورد» به انجام رساند و از محضر ميرزاابوالمعالي كلباسي استفادهها برد. سپس در سال 1307 هـ . ق به قصد ادامه تحصيلات، عازم حوزه علميه نجف گرديد و در محضر درس بزرگان و فضلاي حوزه نجف شركت جست. حوز درس آيتالله آخوند خراساني او را به خود جلب نمود و در حوزه درس او بود؛ كه به درجة عالية اجتهاد نائل آمد. پس از رحلت آيتالله آخوند خراساني در سال 1329، مرجعيت عامّه با آيتالله ميرزا محمدتقي شيرازي بود. او احتياطات خود را به ايشان ارجاع داده بود. پس از درگذشت او در سال 1338، آيتالله نائيني وآيتالله اصفهاني، هر دو به عنوان مرجع تقليد معروف و مشهور گرديدند؛ تا اينكه آيتالله نائيني در سال 1355، هم سال با فوت آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري درگذشتند. مرجعيت به صورت تمام به آيتالله اصفهاني در نجف و اغلب بلاد شيعه، محرز و مسجّل گرديد. ايشان رسالهاي نگاشتند، كه نام آن «وسيلة النجاة» ميباشد كه ترجمه فارسي آن «صراط النجاه» و ترجمة اردويي آن «طريق النجاه» ميباشد.
دخالت در امور سياسي
الف: انقلاب 1920 عراق
دو سال از انتفاضه نجف سپري نشده بود؛كه انقلاب بزرگ 1920 عراق به وقوع پيوست. آن هم در شرايطي كه لبنان و سوريه و فلسطين و جاي جاي سرزمينهاي اسلامي ديگر تحت قيوميت فرانسه و انگليس در آمده بودند و بخش هاي شمالي ايران نيز به اشغال روسها درآمده بود. از اينرو مرجعيت به مقابله با اشغالگري پرداخت. بعضيها گفتهاند كه مرجعيت نيز طرح جايگزين خود را براي اشغالگري ارائه داد، ولي نظر ديگري ميگويد كه هدف انقلاب 1920 كه تحت رهبري علماي نجف و كربلا به وقوع پيوست، برپايي حكومت اسلامي در عراق از سيطره بيگانگان بود. از اين رو براي تحقق اين هدف علما نداي وحدت شيعه و سنّي را مطرح كردند و علاوه بر يكپارچگي قبائل عرب، به هماهنگي بين اعراب و كُردها نيز فراخواندند.
سيد ابوالحسن اصفهاني در انقلاب 1920 سلاح بدست گرفت و همراه مجاهدين به جبهههاي نبرد شتافت، اما به اصرار رهبران انقلاب، به نجف اشرف بازگشت. نقش ارزنده ايشان به عراق منحصر نميشود؛ بلكه در هيأتي كه براي برنامهريزي و كسب آمادگي جهاد عليه ارتش روسيه كه در سال (1920 م / 1329 هـ . ق) تشكيل گرديد و شمال ايران را به اشغال خود درآورده بودند، نيز مشاركت ورزيد.
حرمت مشاركت در انتخابات
سيد ابوالحسن اصفهاني فتوا به حرمت مشاركت در انتخابات مجلس نمايندگان داد. البته تا زماني كه مجلس معاهده و قيوميت انگليس بر عراق را ملغي اعلام نكند. متن فتواي آيتالله اصفهاني عبارتست از:
«بسم الله الرحمن الرحيم- سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقي، وظيفه ديني بر همه مسلمانان لازم ميگرداند كه در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامي تا آنجا كه قدرت دارند بكوشند و بر همه ما واجب و لازم است؛كه سرزمين عراق را كه شاهد، ائمه هدي عليهم السلام و مراكز ديني ما در آنجا است؛ از تسلط كفار حفظ نموده و از نواميس ديني آن دفاع كنيم. من شما را بر اين موضوع دعوت كرده و ترغيب مينمايم. خداوند ما و شما را براي خدمت به اسلام و مسلمين موفق فرمايد. «ابوالحسن الموسوي الاصفهاني»
ب: حوادث مسجد گوهرشاد
آثار قلمي
1ـ انيس المقلدين
2 ـ حاشيه بر تبصره علامه
3 ـ حاشیه بر العروة الوثقي
4ـ حاشيه بر نجاة العباد
5ـ ذخيرة العباد
6 ـ شرح كفاية الاصول
7ـ منتخب الرسائل
8ـ مناسك حج
9ـ وسيلة النجاة الصغري
10ـ ذخيرة الصالحين.
شاگردان
ويژگيهاي اخلاقي
از جمله صفات بارز در ايشان عبارتند از :
1ـ عفو و گذشت
2ـ سادهزيستي :
«در خدمت آقا سيدابوالحسن اصفهاني بودم، وقتي از كوچه اي كه در آن خرابهاي وجود داشت، گذر كرديم. فرمود: من با خانوادهام پانزده روز در اين خرابه ساكن بوديم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود كه ديگر راضي نيست در خانهاش باشيم. به ناچار آنجا را تخليه كرديم و به اين خرابه منتقل شديم. تا اينكه بالاخره موفق شدم خانهاي ديگر اجاره كنم.»
3ـ سخاوتمندي و ايثار و دستگيري از ديگران :
4ـ دورنگر و ژرفانديش
«در سال 1352 هـ . ق كه به عراق سفر كردم او را مورد ارزيابي قرار دادم، ديدم كه مردي است داراي فكري بزرگ كه ميدان انديشهاش وسيع است. در علم فقه بسيار وسعت نظر دارد، دورنگر است و ژرفانديش، داراي رأي صائب است و تدبيري نيكو و بسيار موقعيتشناس است.»
5ـ شهادت در فتوا
امدادهاي غيبي
«يكي از معاصران سيد ابوالحسن اصفهاني كه از سادات و علماي محترم نجف اشرف بود، اجاره منزلش مدتي به تأخير افتاده بود. صاحب منزل هر روز بر او فشار ميآورد؛ كه اگر تا فردا اجاره منزل را پرداخت نكني، اثاثيهات را به كوچه خواهيم ريخت. اين وضع باعث ناراحتي شديد آن مردم محترم شده بود. در يكي از روزها وقتي با تهديد صاحب خانهاش مواجه ميشود، با افسردگي خاطر به حرم اميرالمؤمنان(علیه السّلام) مشرّف ميشود، و از ايشان استمداد ميجويد. در همان حال كه مشغول راز و نياز و دعا و توسل بود، در عالم رويا خود را در محضر علي(علیه السّلام) ميبيند. او از وي ميپرسد: چرا اين همه ناراحتي؟ و آن مردم محترم داستان به تأخير افتادن كرايه منزل خويش را عرض ميكند. امام در پاسخ ميفرمايند: «ما حالا تو را ميبينيم» سيد محترم عرض ميكند: آقا، من هر شب دو ساعت، سعادت مشرف شدن به حرم شما را دارم! اميرالمؤمنان(علیه السّلام) باز هم ميفرمايند: نه، ما حالا شما را ميبينيم. با اين حال مسألهاي نيست، مطلب شما را حواله داديم، كه آن شخص كسي جز آيتالله اصفهاني نبود.»
ارتباط مردمي
سيد ابوالحسن اصفهاني شخصيتي بينظير، نبوغي كمنظير و دستي با سخاوت داشت. عقلي نافذ و جايگاه علمي والايي در فقه و اجتهاد داشت. او مصلحي کبير بود و نگاهي دورانديش و داراي حسن تدبير بود و اين ويژگيهاي ممتاز باعث گرديد كه به مرجعيت عامه دست پيدا كند.
همسر و فرزندان
1ـ دختر حاج عبدالرحيم بوشهري؛ سيد از اين همسرش فرزندي نداشت.
2 ـ دختر حاج ابوتراب كه سيد از او صاحب چهار پسر و پنج دختر شد. كه اسامي فرزندان سيد بدين شرح است:
1ـ علامه شهيد محمد حسن اصفهاني. وي در روز سهشنبه 24 ربيعالاول 1322 ق پا به عرصه وجود نهاد. و در سال 1349 ق در صحن حضرت علي(علیه السّلام) در دوران حيات پدرش به شهادت رسيد.
2ـ حجتالاسلام و المسلمين سيد محمد كه در روز دوشنبه 25 ربيع الاول 1326 ق به دنيا آمد.
3ـ آيتالله سيد علي كه در روز 19 ذيالحجه 1332 ق از مادر زاده شد.
4ـ حجتالاسلام سيد حسين كه به سال 1338 ق به دنيا آمد.
5ـ فاطمه كه به همسر حجتالاسلام سيد مير بادكوبهاي درآمد.
6ـ رباب كه به همسري آيتالله سيد حسين اصفهاني بروجني درآمد.
7ـ مريم بيگ همسر حجتالاسلام سيد جواد شكوري.
8ـ زهرا بيگم كه همسر سيد حسين علوي شوشتري بود.
درگذشت
وفات او در روز دوشنبه نهم ذيالحجه 1365 هـ . ق، مطابق به سيزدهم آبان 1325 هـ . ق، ساعت شش بعدازظهر در كاظمين رخ داد. رحلت اين عالم رباني چنان شور و غوغايي در مردم عراق، ايران و پاكستان و هندوستان و تمام بلاد شيعهنشين ايجاد كرد كه تا آن روز بيسابقه بود.
* سهيلا كرمي؛ دانشجوي كارشناسي ارشد.
منابع و مآخذ :
1. حسيني ميبدي، سيد ناصر، انتشارات اردشير، سراجالمعاني.
2. زاهدي، قاضي، شيفتگان حضرت مهدي(علیه السّلام) ، جلد اول.
3. امين عاملي، سيد محسن، (1353 هـ. ق)، اعيان الشعيه، چاپ دمشق.
4. اصغرينژاد، محمد (1373 هـ. ش)، سيد ابوالحسن اصفهاني، شكوه مرجعيت، نشر سازمان تبليغات اسلامي.
5. جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، (1385 هـ . ش)، سازمان تبليغات اسلامي، گلشن ابرار.
6. عقيقي بخشايشي، عبدالرحيم (1372)، فقهاي نامدار، ناشر: كتابخانة آيتالله العظمي مرعشي نجفي(ره)، قم.
7. دواني، علي. نهضت روحانيون، بنياد فرهنگي امام رضا(علیه السّلام).
8. نور علم (مجله)، دوره سوم، شماره چهارم، مهرماه 1367.
9. مختاري، رضا (137.)، سيماي فرزانگان، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ـ قم.
10. شاهرودي، جلالي، و فيات العلماء.
11. رازي، محمد شريف (1370)، گنجينه دانشمندان، قم، چاپ اول.
پي نوشت :
1 . زاهدي، ج 1، ص 116.
2 . ميبدي، مقدمه كتاب.
3 . رامين عاملي، 1353 ه .ق، ص 231، ج 2.
4 . تأليف محقّق حلي.
5 . اصغري نژاد، 1373، ص 18.
6 . سيد محسن امين عاملي در اين باره ميگويند: آنچه ما از او در شهر نجف اشرف به سال 1353 هـ . ق شنيديم اين بود: او گفت كه پدرش از اهلم علم نبود ... امين عاملي، 1353 هـ . ق، ص 323، ج 2.
7. جمعي از پژوهشگران حوزه، 1373، ص 585.
8 . عقيقي بخشايشي 1372، ص 435.
9 . عقيقي بخشايشي، 1372، ص 439.
10. دواني، ج 2، ص 161.
11 . مجله نور علم، دوره سوم، ش 4 مهر 67، ص 111.
12 . جمعي از پژوهشگران حوزة علميه قم 1385، ص 587.
13 . عقيقي بخشايشي 1372، ص 438.
14 . جمعي از پژوهشگران 1385، ص 588، مختاري، 1373، ص 336، عقيقي بخشايشي، 1372، ص 438.
15 . شاهرودي، ص 240.
16 . جمعي از پژوهشگران، 1385، ص 588.
17. رازي، 1370، ج 1 ، ص 220.
18. جمعي از پژوهشگران، 1385، ص 588.
19. اصغري نژاد، 1373، ص 66.
20. اصغرينژاد، 1373، ص 94.
21 . رازي، 1370.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}