تعلیم و تربیت و هدفهای غایی
فلسفههای تربیتی شرق هدف تربیتی واحدی ندارند. هدف نویسندگان اولیه ارائه معلومات در مورد نیروهای طبیعت به منظور مقابله هرچه بهتر افراد با آنها بود.
اگزیستانسیالیستها نیز تأکید می کنند که تعلیم و تربیت خوب باید افراد را ترغیب کند تا پرسشهایی مثل «من چه کسی هستم»، «من به کجا می روم» و «چرا اینجا هستم» را بپرسند. به نظر آنها، نخستین گام در هر تعلیم و تربیتی، شناخت خود است. اما بحث کنونی درباره هدف یا هدفهای نهایی تعلیم و تربیت است که سخن واحدی از آنها در این مورد سراغ نداریم. برخی بر پوچی زندگی و جنبه های ناهنجار و زشت آن، افزون بر جنبه های معقول و خوب، از باب هدف تعلیم و تربیت تأکید می کنند، عده ای درک نگرانی - یعنی نوعی هشیاری درباره تنش هستی - را هدف تعلیم و تربیت میدانند و شماری به توانایی به مثابه هدف اشاره می کنند. به گفته دونالد وندنبرگ، تعلیم و تربیت در پی آن است که شخص تا آنجا که برای یک انسان میسر است، خردمند شود.
از فلسفه تحلیلی نیز انتظار تعیین هدف نمی رود؛ زیرا چنان که برخی تصریح کرده اند، تحلیل گران به جای توصیه به اهداف خاص، روشن کردن مفهوم تعلیم و تربیت و فوایدی را ترجیح می دهند که از این روشن کردن به دست می آید. پیترز گفته است: اگر هدف، چنان که دیویی گفته، بر دستاوردهای خاص دلالت می کند، سخن گفتن از اهداف تعلیم و تربیت، چنان که گویی این اهداف هنجارهای مطلوب همگان است، مضحک خواهد بود.
فلسفههای تربیتی شرق نیز هدف تربیتی واحدی ندارند. هدف نویسندگان اولیه ارائه معلومات در مورد نیروهای طبیعت به منظور مقابله هرچه بهتر افراد با آنها بود. در نوشته های بعدی فلاسفه چین و هند، به گونه چشم گیری از توجه به خدایان و مواعظ آنها کاسته شد و به جای آن، در مورد شیوههای زندگی به بحث پرداختند. در این فلسفه ها، تحول فکری شاگردان در ارتباط مستقیم با معلم اخلاق، استاد یا معلم دینی مهم است؛ زیرا در بسیاری از فلسفه های شرق تأکید می شود هیچ کس نمی تواند بدون تفکر، زندگی خوبی داشته باشد. نگرش انسان به زندگی نیز بسیار اهمیت دارد. هدف اساسی غالب فلسفه های شرق ایجاد تحول اجتماعی است، اما تحول بزرگ اجتماعی معمولا با دگرگون شدن افراد آغاز می شود.
در فلسفه عمل گرایی (پراگماتیسم)، هدف تعلیم و تربیت را چیزی بیش از حرفه آموزی می دانند و معتقدند فرایند تربیتی زمانی محقق می شود که فهمیدن ترویج یابد. جان دیویی معتقد بود افراد باید در جایگاه موجوداتی اجتماعی تربیت شوند که قادر به مشارکت و جهت یابی موضوعات اجتماعی خود هستند. این امر همچنان که به معنای توجه به رشد همه استعدادهای فرد برای آینده است، به معنای تعاملی آزادانه تز بین گروه های اجتماعی نیز هست. او به تعلیم و تربیت به دید راهی برای آزاد ساختن فرد برای وارد شدن در رشد مداومی که به سوی مقاصد اجتماعی مطلوب جهت داده شده است، می نگریست. سیدنی هوک خاطرنشان می کند که رشد، دموکراسی و هوش، مقاصد جامع و مرتبط تعلیم و تربیت است. به نظر ویلیام هرد کیلپاتریک، آموزش و پرورش موظف به آموزش چگونه زندگی کردن به کودکان است. برخی از عمل گرایان معتقدند مدارس باید عادت های تفکر، ابداع و ابتکار را پرورش دهند تا به مردم در رشد صحیح - یعنی حرکت به سوی زندگی دموکراتیک - کمک کند.
در نظریه «بازسازی» بر ضرورت تحول تأکید می شود. طرفداران این نظریه دوست دارند مردم را در جایگاه عوامل تحول، بیشتر به این امر مشغول سازند که هم خود و هم جهان پیرامونشان را تغییر دهند. وحدت جهانی، برادری و آزادی سه مطلوبی هستند که بازسازی گرایان به آن معتقدند و علاقه مندند در مدارس و جامعه صورت پذیرند.
مارکسیست ها هدف تعلیم و تربیت را حرکت جامعه انسانی از سرمایه داری به سمت سوسیالیسم و کمونیسم میدانند و در این راه، به نظر آنان، اهداف بی واسطه، شکل دهنده شعور سوسیالیستی و جامعه سوسیالیست اند.
در خیال گرایی (ایده آلیسم) اهدافی مانند جست وجوی حقیقت، ادراک مثل حقیقی، خودشکوفایی و رشد منش را در نظر دارند. آگوستین، که خود از نوافلاطونیان بود، می گفت: جست وجوی حقیقت، جست وجوی خداوند است. تعلیم و تربیت واقعی آدمی را به سوی خداوند هدایت می کند؛ چون خداوند اندیشه محض است. باتلر نیز درباره خودشکوفایی به نقل از جتیل می گوید: خودشکوفایی هدف نهایی تعلیم و تربیت است. خیال گرایان باور عمیقی به نیروهای درونی - از قبیل شهود - دارند؛ نیروهایی که در تعلیم و تربیت صحیح باید مورد توجه قرار گیرند. .
ارسطو نیز، که از واقع گرایان (رئالیستها) به شمار می رود، و افلاطون به یک جا می رسند، اما شیوه رسیدن آنان متفاوت است. البته واقع گرایان مذهبی معتقدند باید جهان را شناخت تا از این طریق خدا را شناخت؛ چون خدا دنیا را آفرید تا ابزاری ارائه دهد که مردم از طریق آن بتوانند خدا را بشناسند. اما واقع گرایان غیر مذهبی بر شناخت جهان مادی از طریق تدوین شیوههای دقیق تحقیق تأکید می کنند تا از آن برای تضمین بقای خود بهره ببرند. واقع گرایان غیردینی بر مطالعه مطالب اساسی برای بقا و پیشرفت فناوری و دانش تأکید فراوان دارند. برخی از آنها به آماده شدن برای زندگی در دنیای واقعی اشاره می کنند.
آنچه گذشت، بیان عمده ترین و رایج ترین دیدگاه های تربیتی در زمینه اهداف تعلیم و تربیت بود که البته تنها برخی از آنها در تاریخ معاصر عملا حضور دارند و بقیه مانند خیال گرایی، واقع گرایی مذهبی و مارکسیسم (جز در برخی از کشورهای اسلامی یا شرقی) از دیدگاه های متروک شمرده می شوند. بررسی این دیدگاهها نشان دهنده تأکیدی است که بر هدف های مربوط به زندگی مادی انسان (بریده از دین) وجود دارد. هدفهایی مانند آماده شدن برای زندگی در دنیای واقعی، بقا، پیشرفت فناوری و دانش، وحدت جهانی، آزادی - با همه ابهام هایی که در حدود آن وجود دارد - حرکت به سوی زندگی دموکراتیک، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، درک پوچی زندگی و جنبه های زشت آن، افزون بر جنبه های معقول و خوب و هدف هایی از این قبیل، در ورای خود غایتی جز سامان دادن به زندگی طبیعی و مادی انسان ندارند. البته برخی از آنها، مانند آماده شدن برای زندگی در دنیای واقعی، پیشرفت فناوری و دانش و وحدت جهانی می توانند در مسیر هدف های برتر نیز قرار گیرند. اما با توجه به مبانی فکری طرح کنندگان آنها، روشن است که چیزی بیش از همین زندگی طبیعی (فردی یا اجتماعی) منظور نبوده است. هربارت نیز می گفت: هدف تعلیم و تربیت باید این باشد که کودک را برای زندگی در نظام اجتماعی موجود آماده کند.
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}