هر جامعه و هر ملتی دارای هویتی است که پایه‌های هویت آن ملت را در آموزش و پرورش و مدارس آن کشور باید جستجو کرد. توسعه و ایجاد مدارس به مفهوم امروزی گسترش سریع تکنولوژی و ارتباطات، صنعتی شدن جوامع و نیازهای متنوع عصر حاضر و انفجار دانش، دایره تأثیرگذار عوامل مختلف را برافکار و اندیشه های دانش آموزان گسترده تر از گذشته کرده است.
 
آنچه مسلم است این است که نقش و سهم خانواده ها و حتی معلمان در تکوین شخصیت دانش آموزان روز به روز کمرنگ تر می شود و عوامل محیطی به ویژه رسانه ها نقش عمده ای را به عهده می گیرند و به صورت شبانه روزی در تغییر اندیشه ها و افکار نوجوانان نقش تاثیرگذار و مهم خود را ایفا می کنند و باید گفت که مدارس ما هنوز نمی توانند به عنوان اصلی ترین کانونهای تربیتی مورد توجه و برنامه ریزی قرار بگیرند.
 
اگر نظام آموزش و پرورش ما بتواند در کنار توجه خاص و ویژه ای که به بعد آموزش و یادگیری نوجوانان دارد و به ابعاد مشاوره ای معلمان در فرایند تعلیم و تربیت توجه ویژه داشته باشد، طبعة اهداف آموزش و پرورش در مسیر اصلی خود حرکت دقیق و سریع را پیدا کرده و از بار بسیاری از مشکلات نوجوانان کاسته خواهد شد.
 
در یک نظام تأثیر گذار آموزش و پرورش، یک معلم کارآمد اطلاعات و دانش مناسب و به روز خود را قطعا تقویت خواهد کرد. او می داند که یک معلم خوب، خوب به دنیا نمی آید، بلکه خوب ساخته می شود. معلم میداند که دستگاه آموزش و پرورش به مثابه بارزترین نمود سرمایه گذاری نیروی انسانی، در شکوفایی هر کشور نقش اصلی به عهده دارد.
 
کلارک (محقق و روانشناس) تدریس را فعالیتی میداند که برای ایجاد تغییر در رفتار یادگیرنده طراحی و اجرا می شود. در حالی که شفلر (محقق و روانشناس) تدریس را فعالیتی معطوف به پیشرفت دانش آموز در امر یادگیری و هدایت به طریقی که او به یگانگی و گنجایش فکری برای قضاوت مستقل دست یابد، تعریف کرده است. اگر ما فعالیت معلم را، همزمان و پس از تدریس به عنوان فرایندی در نظر بگیریم که عاملی اصلی خلاقیت، تعادل و تصمیم گیری میان او و شاگردانش نگریسته میشود در آن صورت نگاه ما به نقش معلم در کلاس و مدرسه بسیار متفاوت تر خواهد بود. در چنین فضایی ما با معلمان کارآمدی سر و کار خواهیم داشت.
 
معلمان کارآمد معلمانی هستند که: در رشد دائمی عزت نفس دانش آموزان می کوشند. به اهمیت حل مسأله در زندگی امروز پی برده اند. به تفاوتهای فردی دانش آموزان از لحاظ چگونگی تفکر حساس هستند. تدریس خود را با نیازهای دانش آموزان و استعدادهای آنها هماهنگ می کنند. رابطه صمیمانه و باز با دانش آموزان دارند. - به جای محصول یادگیری فرآیند یادگیری را مورد تأیید قرار میدهند.

 
تاثیر و نقش بازی والدین با کودکان در خلاقیت

از گذشته‌های دور نسبت به بازی نگرش های مثبت و منفی وجود داشته است. عده ای بازی را صرف بیهدف انرژی های انباشته شده، لذت آنی و... رفتارهای زائد و بیهوده تلقی کرده اند در حالی که برخی آن را زیباترین و پاک ترین فعالیت در جهت شکوفایی و رشد کودک میدانند.
 
بازی یکی از نیازهای اساسی کودکان و مهم ترین و اساسی ترین فعالیت کودک به شمار می رود که در عین سرگرم کردن کودک، کارکردهای مهم دیگری را دارا است که هریک از این کارکردها به جنبه ای از زندگی کودک مربوط می شوند که او را برای ورود به زندگی بزرگسالی آماده می سازد.
 
میل به بازی فقط مخصوص کودکی است و با آنکه این میل کم کم در سنین بالا کاهش پیدا می کند و کارهای مهمی جای آن را می گیرد ولی به اعتقاد روان شناسان تا سال های پایانی عمر نیز تمایل به بازی در انسان وجود دارد هر چند شکل، ظاهر و هدف بازی عوض شده باشد. برای درک چگونگی این میل باید در بازی کودکان مشارکت نمود.
 
بازی انعکاسی از فعالیت های درونی کودک و میل به خوشی، آزادی و رضایت است که صفا و آرامش را به ارمغان می آورد. روان شناسان معتقدند در فعالیتهای خودجوش کودک باید آزاد گذاشته شود و دخالت بی توقع و نامناسب در فعالیتهای او نگردد تا استقلال و خودمختاری او سلب نشود.
 
والدین نباید تعیین کننده ی نوع و شیوه ی بازی باشند بلکه بهتر است شرایط سالم بازی را فراهم و خود به عنوان همبازی شرکت کنند و اجازه دهند تا قدرت خلاقیه خود بازی را اداره کند. میزان تاثیر شرکت والدین در بازی کودکان به عوامل متعددی بستگی دارد:
 
نگرش نسبت به بازی فرزند خود. شناخت از مراحل رشد کودک . تجربه از بازی‌های زمان کودکی خود . تعامل و خلاقیت در مدارس . آشنایی با انواع بازی ها . باور نقش و اهمیت بازی در رشد کودک . تاثیر کودکان از مشارکت والدین در بازی‌ها .
 
والدین با شرکت در بازی کودکان آنها را بهتر می شناسند و از فرزندان خود یاد می گیرند و یادگیری آنها را تسهیل می کنند. بازی خستگی ملال کارهای جدی زندگی را از آنها دور می کند و با مشارکت خود علاوه بر اینکه به شادابی و نشاط بازی می افزایند، مسائل اخلاقی و اجتماعی را در قالب بازی می توانند آموزش دهند.
 
بازی والدین با کودک نباید او را با همسالان و روابط با دوستانش محروم سازد. میزان شناختی که والدین از رشد کودک دارند می تواند در پذیرش تخیل کودک و تعدیل انتظاراتش و در نتیجه لذت بخش تر شدن بازی کمک کند. اگر به نوع بازی ها در کودکان بنگریم تنوع و گوناگونی را در آنها مشاهده می کنیم. با تغییر سن نوع بازی ها نیز تغییر می یابد. برخی بازی‌هایی هستند که در آنها کودک به تمرین روابط و نقش های اجتماعی می پردازند (مهمان بازی) . به این ترتیب آنچه را که به عنوان الگو پیرامون خود می بینند در بازی‌های خود انجام میدهند، الگوهای خود را در این نوع بازی ها اغلب از والدین، نزدیکان و یا افرادی که برای کودک مهم هستند، انتخاب می کند.
 
در برخی دیگر از بازی ها کودک به تمرین حرفه و مشاغل مختلف می پردازد. برخی دیگر از بازی ها خیالی هستند که تحت تاثیر قدرت تخیل کودک شکل می گیرند. بازی‌های تخیلی به کودک فرصت می دهد تا درباره خود و چگونگی اداره امور و حوادث حال و آینده به بینش برسد. در واقع این بازیها آمادگی برای رویارویی با چالش های زندگی و تکالیف رشد است. به کمک بازی‌های تخیلی کودک خود و شرایط و موقعیت‌های زندگی را ارزیابی می کند.
 
کودکان میل به پیوندجویی دارند، این میل آنها را به ارتباط با همسالان و کودکان دیگر می کشاند. برخی از این ارتباطها کوتاه مدت و سطحی است در صورتی که نیاز به رابطه ی عمیق و انس و الفت ریشه دار با همسالان خود داردند. کودکان به صورت هشیار و ناهشیار به روابط بین انسان های اطراف خود حساسند و از آنها تقلید و همانند سازی می کنند. در بازی، هر کودک سطح رشد، شناخت اجتماعی و اخلاقی خود را نشان میدهد. بازی زندگی و تفکر کودک است که یکی از عوامل مهم در شکل گیری شخصیت او به شمار می رود. کودک با اسباب بازی خود تنها بازی نمی کند بلکه اسباب بازی را تبدیل به موجودی جاندار می کند که با او دوست می شود، دعوا می کند، نصیحت می کند، نگرانی هایش را در میان می گذارد و استرس خود را تخلیه می کند. . طبیعی است که در این بین اسباب بازی‌های مورد استفاده کودک نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
 
منبع: کودکان نابغه و باهوش، فاطمه تقدسی‌نیا، نوید حکمت، چاپ دوم، قم، 1396