عوامل بی اعتنایی لیبرالیسم به تربیت دینی (قسمت سوم)
بیطرفی در فرایند تربیت دینی که یکی از سیاست های راهبردی تعلیم و تربیت لیبرال است، از عوامل گوناگونی ناشی می شود..
ج- عامل روان - جامعه شناختی؛ غفلت از نقش هدایتی مربی دینی از جان استوارت میل نقل شد که می گوید دو شیوه «آموزش ادیان مختلف» و «عرضه یک دین واحد از نظر توفیق در هدایت افراد، فرقی با هم ندارند؛ معلم و مربی هیچ نقشی در دیانت افراد ندارند. آن که دین را بخواهد، در هر شرایطی با دیانت خواهد بود و آن که آماده پذیرش نیست، به دست دیگران با دین صلح نخواهد کرد. گویا تربیت پذیری در امور دینی مانند یک فرایند «تنکارشناختی» است که دخالت دیگران در شدت و ضعف آن تأثیری ندارد و میزان پذیرش فرد به آمادگی درونی خود او بستگی تام دارد. پس محیط و عوامل پیرامونی از جمله معلم و مربی نمی توانند تغییری در آن پدید آورند. مربیان فقط باید منتظر آمادگی متربی شوند، وگرنه تلاش آنان آب در هاون کوفتن است.
این نظر در قلمرو تربیت دینی، نظیر دیدگاهی است که ژان پیاژه در زمینه رشد شناختی دارد. پیاژه رشد یا تحول را بر یادگیری مقدم می دانست و می گفت: تا رشد کافی در تنکارشناسی کودک صورت نگیرد، یادگیری متناسب با آن محقق نمی شود. بر این اساس، پیاژه مراحل گوناگونی از رشد را معین و تأکید می کند تا کودک به این مراحل سنی نرسیده باشد، توانایی درک مفاهیم مربوط به آن را نخواهد یافت. «مرحله ای از رشدشناختی، که کودک در آن قرار دارد، تعیین کننده ماهیت تفکر اوست و لذا، با آموزش نمی توان فراتر از رشد شناختی کودک در او یادگیری ایجاد کرده»(علی اکبر سیف، روانشناسی پرورشی، تهران، آگاه، ۱۳۷۹،ص۲۱۹.)
ویگوتسکی lev Semenovich Vygotsky ، دانشمند روسی، این نظر را رد کرده و معتقد است: فرایندهای شناختی یا تحول به دنبال فرایندهای یادگیری رخ می دهند. وی برای اثبات این مدعا نشان داده کودکانی که به تنهایی از عهده انجام دادن برخی تکالیف یادگیری برنمی آیند، به کمک بزرگسالان یا دوستان بالغ تر از خود اجرای آن کارها را می آموزند. توانایی کودک در حل مسائل به طور مستقل، نشان دهنده سطح رشد او و توانایی اش در حل مسائل به کمک دیگران نشان دهنده سطح رشد بالقوه اوست. منظور از «منطقه تقریبی رشده تفاوت بین سطح رشد کودک و سطح رشد بالقوه اوست.
از این نظریه می توان نتیجه گرفت که معلم در بالا بردن سطح رشدشناختی یادگیرندگان نقش بسزایی دارد. به عوض اینکه معلمان منتظر بمانند تا دانش آموزان به سطح مناسب رشدشناختی برسند و آنگاه آموزش مناسب را برای آنان تحقق بخشند، بهتر است دست بالا ببرند و با هدایت و راهنمایی، آنها را به سطح رشد بالقوه شان برسانند. اگر بخواهیم روش پیاژه و ویگوتسکی را با هم مقایسه کنیم، می توانیم بگوییم که روش آموزشی پیاژه روش یادگیری اکتشافی فردی است و روش ویگوتسکی بیشتر بر روش اکتشافی هدایت شده تأکید می کند.
از منظر روان - جامعه شناختی، همان نقصی که ویگوتسکی در نظریه پیاژه می بیند، در دیدگاه لیبرالهایی مثل جان استوارت میل نیز به چشم می خورد. اینان نقش و تأثیر هدایت افراد را در گرایش آنان به دین حق نادیده گرفته اند. البته همواره بوده اند افراد نادری که حتی از راه دور محورهای حق را یافته و به گرد آنان حلقه زده اند. ولی بسیارند کسانی که فقط در سایه محیط مناسب و به شرط وجود مشعل های نورانی هدایت می شوند، وگرنه از ظلمات ضلالت نجات نخواهند یافت. به زبان ویگوتسکی، به فعلیت رساندن این نیروهای بالقوه فقط در حضور مربیان و هادیان قوم و البته در فرض تحقق شرایط لازم و فقدان موانع محقق خواهد شد؛ به عبارت دیگر و به زبان فلسفی، تربیت دینی متوقف است توأمة بر «وجود عوامل» و «فقدان موانع». این درست است که اگر «موانع» از سر راه متربی برداشته شود، فطرت پاک او به سمت خوبی ها و حقایق هستی و از جمله معارف دین، گرایش خواهد یافت. اما این واقعیت منافاتی با ضرورت وجود «عوامل» به مثابه تسهیل کننده و هادی ندارد. مشکل تربیت دینی در جوامع غربی لیبرال به فقدان مقتضی باز می گردد، همان گونه که این مشکل در محیط های دینی موجود، از جمله جوامع اسلامی، بیشتر به وجود موانع مربوط می شود. بحث از موانع تربیت دینی به «آسیب شناسی» آن مربوط است که فرصت دیگری را می طلبد.
نتیجه گیری
بیطرفی در فرایند تربیت دینی که یکی از سیاست های راهبردی تعلیم و تربیت لیبرال است، از عوامل گوناگونی ناشی می شود:اولا، آنان دین را اعتباری و حقیقت را در میان همه ادیان پراکنده می دانند و نه منحصر در یکی از آنها؛ ثانیا: رد کلیسای قرون وسطا به خطا رفته و به جای متولیان دین، خود دین را طرد کرده اند؛ ثالثا، از این واقعیت غافل اند که هدایت افراد تا چه حد به آنان کمک میکند تا حقیقت را دریابند.
مجموع این سه عامل، لیبرالیسم را درباره حقانیت و واقعیت دین مردد ساخته است. از این رو، پیروان آن مکتب در این زمینه حساسیتی ندارند، وگرنه امکان ندارد که انسان از آنچه مهم می داند چشم بپوشد. بدین روی، حکومت های لیبرال غیر از امور دینی و حق و باطل - به معنای کلامی آن - در مسائل دیگر، جانبدارانه عمل می کنند؛ اینان منفعت دارند نه حق مدار.
این شیوه کاملا با روش حکومتی علی بن ابی طالب (علیه السلام) مغایرت دارد. سخنان و سیره عملی حضرت نشان میدهد که ایشان برای ترویج دین حق و پایبندی مردم به آن، سرمایه هنگفتی هزینه کرده اند. در همین زمینه یکی از سیاست های اصولی و راهبردی حکومت علوی «دخالت مستقیم» در تربیت دینی است؛ و این نیست جز آنکه آن حضرت، در واقع حق را فقط در یک مسیر و یک صراط منحصر می دیدند و تمام سرمایه وجودی خود را وقف تعالی و عظمت آن می کردند، به گونهای که در سراسر گیتی، دین حق را از هر امر دیگری مهم تر می دانستند؛ درست مانند پیامبران (علیهم السلام). پیداست که چنین پیش فرضی چه لوازم و نتایجی در فرایند تعلیم و تربیت خواهد داشت و از اینجا می توان دریافت که سنت و سیره آن الگوی هستی به تمام معنا و در همه ابعاد، چه پیامی برای پیروان ایشان دارد. ایشان به محمد بن ابی بکر، والى مصر، فرمودند: از دین خود دفاع کن! این جمله، به تنهایی برای اهل سیاست، یک دنیا معنا دارد. مسئله بسیار مهم است و صدالبته آنچه مهم تر است نحوه دفاع می باشد که بحث جداگانهای می طلبد.
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}