مرحله اکتشاف  که در آن کودکان به کشف مطلب تشویق می شوند. اگر مطلب یک داستان باشد، اینک کودکان آن را می شنوند. اگر آن چیز یک قطعه موسیقی باشد، آن را شنیده، به ویژگی‌های گوناگون آن توجه داده می شوند. اگر یک تصویر یا مجموعه ای از «کارت پستال»ها باشد، آنان عکس ها را می بینند، مطالبی درباره آنها پرسیده می شود و به پاسخ دادن به آنچه معلم از ایشان پرسیده است، دعوت می شوند. اکتشاف مطلب با دعوت به نزدیک شدن به مطلب برای وارد شدن در آن عالم از طریق تصور همراه است.
 
مرحله زمینه سازی: با بازگشت به مثال گانشاء هنوز کودکان نفهمیده اند که گانشا بخشی از یک دین یا دسته ای از ادیان است که در هندوستان یا جای دیگر در سرتاسر دنیا پیروی می شوند. آنان نمیدانند که او در جایگاه «خدا» پرستش می شود و زیارتگاه هایی دارد که به او اختصاص یافته اند. البته، او گاهی طی مقطع «اشتغال» در موقعیت دینی اش بی درنگ شناخته میشود. نخستین بار گانشا به کودکان بنگلادشی ارائه شد، ما شگفت زده شدیم وقتی که آنان با شعف فریاد می زدند گامپیتی دادا (Gumpitydada) آن خدای ماست»! معلوم شد کامپیتی دادا نامی است که در دین رایج بنگلادش، گانشا با آن شناخته می شود. اما معمولا چنین نیست، تا آنکه کودکان به درس بعدی توجه کنند و با گانشا به عنوان معبود برخورد کنند. اکنون او در زیارتگاه خود است، با چراغهای چشم نواز احاطه شده، با شمعهای مشتعل و ظرفی از تکه‌های کوچک سیب یا چند گلبرگ رز در کنار او. اکنون شاید کودکان به او نزدیک نشوند، اما باید کمی دورتر روی یک ردیف صندلی بنشینند. آنها کفش هایشان را درنمی آورند؛ چون آنان روی زمین مقدس نیستند. گانشا روی زمین مقدس است، اما شاید تنها یک کودک که متعلق به گانشاست به او نزدیک شود.
 
مرحله بازتاب: اکنون کودکان دعوت می شوند تا کاربردی برای زندگی خود بیابند. شاید فعالیت‌های گوناگونی دنبال شوند، با کودکان با نوشته های بدیع خود پاسخ دهند. برای نمونه، در مورد گانشا، معلم صورتک هایی از حیوانات تهیه کرد و از بچه ها خواست تا برای تبدیل شدن به یک حیوان خاص، صورتک درست را به صورت بزنند و بگویند: چرا دوست دارند که آن حیوان بشوند. در مورد اعلام نماز، از کودکان خواسته شد تصور کنند می توانند روی یک برج بسیار بلند بروند و از روی آن، چیزی را به همه مدرسه یا کل شهرشان با فریاد اعلام کنند. آنان چه چیزی را فریاد می زدند؟ کودکی گفت: «من فریاد می زدم: همه را دوست بدارید!»
 
با استفاده از این چهار گام درس (اشتغال، اکتشاف، زمینه سازی و بازتاب)، موضوع ابتدا به منظور دعوت کودکان به آشنایی با آن و سپس به منظور فاصله گرفتن کودکان از آن ارائه شده است. به طور طبیعی، ارتباط نزدیک در طی مرحله اکتشاف» تأمین شده است.
 
این امر با طرحی ورودی (نواخته شدن یک زنگ، روشن شدن یک شمع) عرضه می شود و حال آنکه بخش دوم با فاصله از طریق عینی ساختن آن موضوع در زندگی جامعه دینی خارج از مدرسه به دست می آید. این امر به طور طبیعی، از طریق معرفی یک کودک خیالی شیفته موضوع صورت می پذیرد. ما این را «طراحی فاصله ای» می نامیم. این روند طبیعتا طی مرحله زمینه سازی صورت می یابد.
 
این طرح ها یادآور فنون مرى الیزابت مور" می باشند. «فنون اعمال خاصی هستند که مردم برای اجرای یک روش به کار می برند». همچنین فنون می توانند به الگوهای جدیدی اضافه شوند و روش‌های تازه ای ایجاد کنند. از سوی دیگر، «روش رویکردی منظم برای رسیدن به یک هدف یا انجام پژوهشی در یک زمینه تحقیق است» (مور، ۱۹۹۱، ۲۰). بنابراین، از دیدگاه مور، مرحله اشتغال به مثابه طرحی ورودی، یک فن است. این برنامه تدریس به عنوان یک کل، «رویکرد هدیه به کودک»، یک شیوه است و حال آنکه مقاله حاضر نمونه ای از روش شناسی است؛ «راهی که با آن، خردمندی درباره روش را جست وجو می کنیم».
 
طرح های ورود و فاصله: طرحهای «ورود» و طرحهای «فاصله» بر این باور مبتنی اند که کودک از حقی معنوی برای نزدیک شدن به دین برخوردار است؛ همچنان که حقی معنوی دارد که زیاد به آن نزدیک نشود. در درک این درس، که به دو مرحله ورود و خروج تقسیم می شود، تحت تأثیر پل ریکور قرار گرفته ایم که بین «هرمنوتیک دینی» و «هرمنوتیک تردید» قایل به تمایز شد (ریکور، ۱۹۷۰). هرمنوتیک دینی بر پایه پدیدارشناسی دین مبتنی است که در آن، موضوع دینی برای تبیین خود فراخوانده شده است تا وجود درونی اش را به ناظر ارائه دهد. هرمنوتیک دینی بر این فرض مبتنی است که تنها باید سوء برداشتها برطرف شوند و خصیصه دینی فارغ از هر ابهام جلو را روشن کند. اما هرمنوتیک تردید بر این امر واقف است که پدیده دینی اغلب مبهم و وابسته به تفسیر مجدد و سوء استفاده است.
 
این یکی از دلیل هایی است که ارائه موضوع دینی با نوعی تصرف تربیتی آغاز می شود که با آن تصرف، از زمینه سنتی اش دور می شود. به اختصار وقتی موضوع در موقعیت دینی اش قرار داده می شود، به وسیله طرح «فاصله»، از شاگرد حریم گرفته است. به همین دلیل، هرچند در نظر است مقطع «بازتاب»، که با آن درس تمام می شود، شاگرد را قادر بسازد تا هدایا را از مطلب دریافت کند، ولی معلم یا موارد دینی نمی توانند هدایا را از پیش معین یا تلقین کرده باشند.
 
تفاوت ها بین بخش های گوناگون درس نیز تحت تأثیر نوشته های آلفرد شوتز هستند که قلمروهای گوناگون معنا را در عالم حیات انسان متمایز ساخت (شوتز، ۱۹۷۰، ص۲۶۵؛ گریمیت، ۱۹۸۷، ص۱۳۳). دنیای معنای هر روز دنیایی بنیادی است، أما حوزه های تصور، رؤیا، دین و جز آنها تمایز پذیرند. گذر از حوزه ای به حوزه ای دیگر با تغییر جهت در هوشیاری و چشم اندازی متفاوت ملازم است؛ همچون وقتی که انسان از خواب بیدار می شود یا وارد نمایش می گردد. طرح ورود و طرح فاصله نقاطی را مشخص می کنند که از شاگرد خواسته شده است از یک قلمرو معین معنا به قلمروی دیگری منتقل شود. با مرحله بازتاب، شاگرد برای بردن هدایا از دنیای دین به تجربه عادی، به عالم معنای روزانه برمی گردد.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸