دعوت شده ایم برای جشن تولّد. لباس می‌پوشیم و کادویی تهیه می‌کنیم و سر ساعت زنگ خانه ی میزبان را به صدا درمی‌آوریم.

همه ی مهمان ها سعی کرده اند لباسی مناسب تر و هدیه ای آبرومندتر داشته باشند. صاحب جشن، کیک تولّدش را می‌گذارد روبه رویش و با یک فوت، به تعداد سال های عمرش، شمع خاموش می‌کند. همه کف می‌زنند و شادی می‌کنند و تبریک می‌گویند.

نیمه شعبان است. دعوت شده ایم برای جشن تولّد. جایی قرار نداریم که برویم دور صاحب جشن جمع شویم. نشانی خانه ی میزبان را نداریم که برویم زنگ بزنیم. راه می‌افتیم توی خیابان های چراغانی شده. لباس مناسبی از پیروی نداریم که لیاقت جشن او را داشته باشد. کادوی آبرومندی از اعمال نداریم که پیش رویش بگذاریم و صاحب جشن هیچ شمعی را خاموش نمی‌کند. او آمده است تا تمام شمع ها و چراغ ها و ستاره ها و خورشیدهای دنیا از نورش روشن شوند. او مولود روشنایی و نور است.

روی کیک تولّدش نوشته است: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» و او بیش از هزار سال است منتظر مانده تا آن را منصفانه و عادلانه، بین میلیاردها مهمان جشنش تقسیم کند.

 نویسنده: نظیفه سادات مؤذن
تصویرساز: فرناز منصوری

 پی نوشت:
1. سوره ی قصص، آیه ی5: «و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرودست‏ شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم.» 

منبع: مجله باران