حاج آقا مصطفی رحمه الله سعی داشتند از زی طلبگی، درس و بحث هیچ وقت منحرف و منصرف نشوند، لذا اگر کسی نزد امام کاری داشت، ایشان را واسطه می کرد، ولی ایشان نمی پذیرفت و سعی می کرد همان شیوه علمایی را ادامه دهد. ایشان واقعا استاد و هم مربی بود، یعنی همین طور که تدریس می کرد واقعة طلبه‌ها را هم تربیت می کرد و در عین حال که استاد بود، با طلبه ها رفیق هم بود و با امثال ما عین دو رفیق که هم سن و سال هستند، راه می رفت و حرف میزد. او عمر بسیار با برکتی داشت و فوق العاده موفق بود و بزرگترین توفیق ایشان خدمت به حضرت امام بود. از وقتی که خود را شناخته بود در محضر امام و در خدمت امام بود و آخر هم واقعا فدای امام شد. ایشان احترام خاصی برای حضرت امام قایل بودند و امام نیز ایشان را «انسان کامل» می نامید.
 
استاد، محقق و عارف ما آرمانهای مشترکی با حضرت امام داشتند و از تحجر و جهالت برخی از عناصر حوزه ها رنج می بردند و معتقد بودند که حوزه های علمیه باید تحت بازرسی و سرپرستی مراجع عظام اداره شده و در حوزه های درسی دقت شود افراد لایق، باهوش، با استعداد و با ذوق را تشویق کنند و گرفتاریهای آنان را بر طرف نمایند و نسبت به این گروه مساعدتهای ویژه را مبذول دارند تا استعدادهای عالی متعالی شده و رشد کنند و ما در آینده شاهد بروز افراد برجسته و مفیدی در حوزه دین باشیم. ایشان می فرمودند که بهترین راه برای کسب حقایق اسلامی و احکام آن در فتوا این است که علمای بزرگ در شورا مسائل را بررسی کنند و با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و رعایت مبانی اصولی و فقهی فتوا دهند. ایشان در بعضی موارد، در حجیت فتوای فردی شبهه می کردند. خیلی اهل ذکر و اهل دعا بود. هم شوخ و هم اهل حال بود. شعرهای مرحوم امام را حفظ بود و اغلب می خواند. آن وقت هنوز دیوان امام پیدا نشده بود.
 
ایشان دو ماه قبل از اینکه از دنیا بروند خواب دیدیم که جنازه ایشان را وارد صحن کردند، در حالی که ملائکه جنازه را می آوردند، یک قرآن هم جلوی ملائکه بود، جنازه ایشان وارد صحن میشد. وارد صحن حضرت مولا شد و این قرآن می رفت و این جنازه را هم با خودش می برد. رفت توی حرم و ناپدید شد. عجیب بود که ما به خودش هم این خواب را نگفتیم. خدا رحمتش کند منزل ما نزدیک منزل ایشان بود. پدرم صدام زد و گفت: آقا را بردند. گفتم کی؟ گفت آقا مصطفی. رفتیم بیمارستان و ایشان از دنیا رفته بود. عجیب اینکه ایشان در حرم هم دفن شدند. یعنی در بهترین جای حرم دفن شد.
 
مرگ ایشان مشکوک بود. حضرت امام هم اجازه ندادند که کالبد شکافی کنند. خب مطمئنا فتنه ای در این جریان نهفته است که مثلا عده‌ای متهم می شدند. حتی یکبار من شنیدم که در نجف به بهانه و احتمال ترور امام می خواستند همه رفقای امام را دستگیر کنند. که فکر می کنم یکی از بعثی‌ها موضوع را اطلاع داده بود. آنها هم اگر می گرفتند بلافاصله می کشتند، معطل نمی کردند. حتی امام به این مسائل هم باید توجه می داشتند.
 
حاج آقا مصطفی رحمه الله اهل ورزش هم بودند ؛ شناگر ماهری بود. در راههای کربلا شط بود. ایشان شنا یاد می داد. می فرمود شیرجه را باید به گونه‌ای بری که آب هیچ تکان نخورد. (خنده مصاحبه شونده) قشنگ شنا می کرد. شناگر ماهری بود. پیاده روی هم می کرد. اما نه پیاده روی مستمر ورزشی خیر. حاج آقا مصطفی سهم زیادی در مدیریت مسائل امام هم داشت. مسائل را جمع می کرد. بالاخره اغلب وقتش صرف نوشتن میشد. بیشتر شبها بیدار بود. حضور و وجودش در کنار امام بسیار مهم و مایه دلگرمی بود.

گفتار علمی شهید حاج آقا مصطفى رحمه الله درباره اخلاق: نتایج و آثار اخلاق را در توحید و معرفت موحدان و روح سرشار از محبت راه یافتگان محفل انس و سینه درخشان خاصان درگاه قرب، می توان مجسم یافت. تاریخ نشان داده است نسیم اخلاق هر گاه وزیدن گیرد به جانها حیات و بیداری می بخشد و آنگاه که از زبان پیامبر و ائمه اطهار(علیه السلام) و از بیان استاد ذوب شده در معنویات و از فضای نور و معرفت و اخلاص و با زبان بیدارساز خود، القا گردیده در چهره مشتاقان و جان عاشقان. و روح دلباختگان آثار و صفاتی درخشنده بدین گونه جلوه گر بوده است: شوق و رغبت، کشش و کوشش، احساس و ایمان، جهاد و فداکاری، شور و شیدایی، رفتن و شتاب، دیدار و سعادت، نجات و رستگاری، نورانیت و انقطاع، تماس و اتصال، غلبه عظمت و تجلی جلال و جمال، دل شکسته و اشک ریزان، زبان ذاکر و قلب شاکر، انس و اشتیاق، عبادت و عبودیت، قرب و رضوان و لقای پروردگار، رهیدن از مضایق دنیا و سرسپردن به آستانه مولا، طهارت روح و درخشش نهان، تهجد و تلاوت آیات، ظهور و تحقق این آثار و صفات شکوهمند که از ثمرات ارزشمند اخلاق است انگیزه اصلی مفسر عالی مقام در پرداختن به مباحث اخلاقی و معنوی است.

منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390