پدرومادر باید بزرگترین کمان دنیا باشند و بچه‌ها را به بزرگترین تیر دنیا تبدیل و در زمان مناسب شلیکشان کنند تا به آنها استقلال ببخشند. متاسفانه خیلی از خانواده ها به بهانه حمایت و در پناه گرفتن فرزندان، جامعه را برای آنها به قفس یا زندان تبدیل می کنند. نمی دانم چرا خانواده ها تا این حد از فرزندانشان حمایت می کنند...
 
بچه‌های این زمانه اگر زمین هم بخورند، یکی فورا دست آنها را می گیرد و خاک را از لباسشان می تکاند ولی بچگی در نسل ما اینگونه نبود. ما حق تجربه کردن را از بچه‌های خود می گیریم در صورتی که حق و اجازه این کار را نداریم. ما این حق را از آنها می گیریم و به این کارمان افتخار می کنیم. جامعه به پدر و مادرهایی که از خودگذشتگی می کنند مدال میدهد؛ این معیار را بارها در سریال های تلویزیونی و در واقعیت جامعه درک کرده ایم. به این کار خود افتخار می کنیم اما در قبال آن از بچه‌هایمان «توقع» داریم. مدام به آنها می گوییم به خاطر تو فلان کار را کردم، به خاطر تو به خودم سختی دادم و...
 
من هرگز چنین رفتاری با بچه‌هایم نداشته ام و اصلا نمی گذارم هیچ کس این رفتار را با من داشته باشد. هرکس هم بگوید کاری را به خاطر من انجام داده، در لحظه از او تقاضا می کنم چنین کاری نکند. هر لطفی، توقع می آورد و این اصلا درست نیست. ما باید به آزادی افراد احترام بگذاریم. «اوشو» می گوید: «عشق ریشه در آزادی دارد» پس نمی توان به بهانه عشق و دوست داشتن، آزادی کسی را سلب کرد ولی بیشتر پدرومادرها این کار را انجام میدهند. آنها همه عمر فرزندانشان را زیر چتر حمایتی خود می گیرند و در مقابل توقع دارند در دانشگاه رشته مورد علاقه آنها را بخوانند، با کسی که آنها انتخاب می کنند ازدواج کنند و به خاطر آنها بچه دار شوند. چنین بچه‌هایی چند سال بعد پدر و مادر می شوند و این وابستگی ها تکرار می شود. نمی توان یکباره از پدرها و مادرها توقع داشت این رابطه را قطع کنند؛ هرچند که بسیاری از آنها به هیچ وجه راضی به این کار نیستند. حتی نمی توان گفت پدرها باید این کار را انجام دهند یا مادرها. آقایا خانمی که خودش هنوز به والدینش وابسته و ورد زبانش این است که اگر یک روز پدر و مادرم را نبینم می میرم، چطور می تواند رفتار دیگری با فرزندش داشته باشد؟ این وابستگی ها باید به مرور زمان کمتر شود تا هم فرزندان و هم والدین بار کمتری به دوش بکشند. این مسوولیت ها زندگی را سخت و مشکل می کند.
 
فکر می کنم ما برای جذب مخاطب از جنبه های سرگرمی در برنامه کودک زیاد استفاده می کنیم. یکی از دلایل برنامه سازی می تواند سرگرمی باشد اما سرگرمی نباید هدف اصلی برنامه سازی باشد. برای ساخت هر برنامه ای باید آموزش را بیش از پیش مد نظر قرار دهیم چراکه با وجود رسانه های دیگر مخاطب دچار سردرگمی می شود و تکلیفش را نمی داند.
 
ما نمی توانیم از ورود تکنولوژی به خانه هایمان جلوگیری کنیم اما می توانیم اعتماد مخاطب را جلب کنیم. این اعتماد در گرو دوست داشتن است و می توانیم در برنامه های کودک از افرادی استفاده کنیم که دارای محبوبیت و اطلاعات خوب هستند و می توانیم حرف هایمان را در زمینه های دینی، مذهبی، فرهنگی و... بگوییم.
 
ما باید روی بچه‌ها سرمایه گذاری کنیم تا در آینده مجبور نباشیم مدام به مردم تذکر بدهیم یا آنها را به خاطر کارهای نامناسبی که انجام می دهند، سرزنش کنیم. باید بچه‌ها را به عنوان عناصر مهم در نظر بگیریم و سعی کنیم در برنامه هایمان از آموزه های دینی و مذهبی که در حس مسئولیت، تعهد و ایمان خلاصه می شود صحبت کنیم. در این زمینه کمی ضعف داریم چون گاهی اوقات بچه‌ها را دست کم می گیریم. بچه‌ها از دوران کودکی سؤالات شان را مطرح می کنند و از بزرگترها جواب قانع کننده می خواهند. بخاطر خواسته ها و خودخواهی هایمان آنها را از اعتقاداتی که می تواند کمکشان کند دور نکنیم.
 
ما می توانیم به خوبی و زیبایی همه چیز را برای بچه‌ها مطرح کنیم و آنها را با ارزش و هنجارهای اجتماعی آشنا کنیم و برایشان از خوبی ها و فواید دین اسلام بگوییم. همه اینها باعث می شود که بچه‌ها آرام و پیوسته خودشان همه چیزهای درست را بپذیرند و از همه بدی ها دوری کنند. اگر امروز برای آنها تلاش کنیم به نتیجه می رسیم، یادمان باشد فردا خیلی دیر است چون وقتی بچه‌ها بزرگ می شوند سخت تر می توانیم راه درست را به آنها نشان بدهیم.
 
حضرت علی می فرماید قلب کودک مانند زمین خالی از بذر است هر چه در آن بکاری همان را می پرورانی. به امید اینکه قلب بچه‌ها همیشه گلستان باشد و پر از ارزشهای معنوی و اعتقادی و همه آن چیزی باشد که باعث سربلندی کشورمان می شود.
 
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان هم برای خود آنها و هم برای والدین آنها اهمیت دارد. اما پیشرفت تحصیلی چگونه حاصل می شود و چه عواملی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثرند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت؛ عوامل زیادی بر فرایند آموزش و یادگیری و بر پیشرفت تحصیلی مؤثرند از جمله مدرسه، معلم، شیوه ها و روش های تدریس، تجهیزات آموزشی و کمک آموزشی، دانش آموز، کتاب و منابع درسی و برنامه های فوق برنامه. اینها همه عواملی هستند که هریک به اندازه ای بر فرآیند یادگیری دانش آموزان تأثیر می گذارند.
 
همانطور که اشاره شد یکی از ارکان اصلی آموزش، شخص یادگیرنده (دانش آموز) است. دانش آموز عامل مؤثری در فرایند یادگیری و پیشرفت تحصیلی به شمار می آید. انگیزه و هدف دانش آموز، میل و رغبت او به یادگیری، تجارب و دانسته های گذشته وی، خانواده، عوامل محیطی، استعدادها، قابلیت ها و تفاوت های فردی او همه و همه از عوامل تأثیرگذار مربوط به عامل یادگیرنده (دانش آموز) در فرایند یادگیری هستند.
 
منبع: کودکان نابغه و باهوش، فاطمه تقدسی‌نیا، نوید حکمت، چاپ دوم، قم، 1396