واژه‌های تساهل و تربیت در کنار هم، دست کم سه مسئله اساسی را در ذهن پدید می آورند که از سویی با مفهوم رایج تربیت و از سوی دیگر با معنای مصطلح یا لغوی تساهل مرتبط است. مسئله اول در مورد کاربرد شیوه تساهل در فرایند تربیت است و پرسشی است درباره چرایی و چگونگی تساهل در رفتار مربی در برابر متربی و اینکه آیا مربی باید در جریان تربیت شیوه تساهل پیش گیرد یا خیر؟ اگر آری یا اگر نه، چرا؟ و چگونه و تا چه حد این تساهل و تسامح برای مربی مجاز است؟ پرسش دوم با مفهوم سیاسی و اجتماعی تساهل سروکار دارد و درباره ارزشمندی این نوع تساهل به مثابه یکی از اهداف تربیت است؛ یعنی آیا تربیت افرادی که اهل تسامح و تساهل باشند مطلوب است یا خیر؟ چرا؟ راه دست یافتن به آن یا دوری گزیدن از آن چگونه است؟ و سومین پرسش اساسی آن است که در جامعه متساهل، تعلیم و تربیت، به ویژه تربیت دینی، دچار چه نوع مسائل و مشکلاتی خواهد شد و چه تدابیری برای آنها می توان اندیشید؟
 
این نوشته عمدتا به بررسی مسئله سوم آن هم در خصوص ارتباط تساهل با تربیت دینی خواهد پرداخت، اگرچه ممکن است در ضمن، دربردارنده نکاتی در مورد دو مسئله نخست نیز باشد.
 
با آنکه تربیت، در حقیقت نوعی زمینه سازی برای رشد آگاهانه و اختیاری انسان است، اما در برخی فضاهای خاص این زمینه سازی به نحو مطلوب تری صورت می گیرد و در برخی دیگر از زمینه ها، این امر با موانعی مواجه شده، به هدف های مطلوب نخواهد رسید. برای تحقق اهداف تربیت، محیط آن باید ویژگی هایی داشته باشد که رشد را تسهیل کند و از موانع بازدارنده به دور باشد. از این روی بحث از تساهل و آثار اجتماعی آن به عنوان عوامل دخیل در نتایج نهایی تربیت و نیز تأثیراتی که در زمینه تربیت دینی و نتایج آن ممکن است داشته باشد، ضرورت می یابد. البته در مقابل این اعتقاد که تساهل عامل منفی و بازدارنده در برابر تربیت دینی به حساب می آید، برخی ادعا کردهاند که تساهل زمینه را برای رشد دینداری در جامعه فراهم می آورد. ما هر دو مدعا را به اختصار بررسی و نقد و بیان خواهیم کرد که آیا تساهل، محیط را برای تربیت دینی آماده تر می کند یا چون زمینی شوره زار بی حاصل می گرداند.
 
تربیت دینی (religious Education) فراهم ساختن زمینه برای پایبندی متربی به دین با توجه به تناسب ویژگی های سنی و شخصیتی او و نیز استفاده از آموزش ها و اقدامات خاص است. تربیت دینی فرد را به سوی تفکرات و گرایش های دینی هدایت می کند، با این حال منافاتی با اختیار و انتخاب انسان ندارد و در واقع گرایش و التزام به دین را در مقایسه با گرایش ها و التزامات دیگر آسان می کند. با توجه به این نکات، تربیت دینی عبارت است از اجرای برنامه ها و اقدامات طراحی شده برای پدید آمدن شناختها، آگاهیها و گرایش هایی درباره عقاید و دستورهای یک دین خاص در فرد متربی. مجموعه این اقدامات و برنامه ها را می توان تحت عنوان آموزش قرار داد. از تعریف آموزش دینی در دایرة المعارف بین المللی تعلیم و تربیت نیز همین نکته برداشت می شود که منظور از آموزش دینی مفهومی است شامل همه اقدامات و برنامه‌های پیش گفته. آر. ام. توماس در تعریف آموزش دینی چنین گفته است: «آموزش تعالیم یک دین خاص با هدف متقاعد کردن فراگیر به اینکه آن، یگانه دین حق است و باید اصول و آداب آن را به مثابه اصول و آداب صحیح پذیرفت». وی سپس می افزاید:
 
این نوع آموزش دینی که می خواهد یادگیرنده را چه از نظر ذهنی و چه از نظر احساسات درباره مجموعه ای از عقاید متقاعد سازد، هنوز هم تا حد زیادی در همه مناطق دنیا شیوه حاکم بر تربیت دینی است». وضعیت های موجود در جامعه هر یک به نوعی بر محیط تربیت دینی اثر می گذارند و در آسان یا دشوار کردن تربیت دینی مؤثرند. تساهل و تسامح (tolerance) نیز که وضعیتی اجتماعی است، از این قاعده مستثنا نیست. تساهل «از ارزش های مشخصه لیبرالیسم و در اصل بسط تعهد اساسی لیبرالیسم در مورد آزادی یا تکمیل آن است. تساهل یکی از وظایف دولت، جامعه یا فرد است که به موجب آن نباید در فعالیتها یا عقاید دیگران مداخله شود، هرچند مورد پسند یا حتی تأیید نباشد، البته تا جایی که این قبیل فعالیتها و عقاید به حق برابر دیگران در چگونگی اعمال و عقاید خویش تجاوز نکند».
 
تحقق این ارزش لیبرالی در جامعه منوط به تحقق پایه های اصلی لیبرالیسم، یعنی فردگرایی و پلورالیسم است. جامعه متساهل جامعه ای لیبرال است و بدون بستر مناسب، تساهل ورزیدن به معنای پیش گفته، با موانع بازدارنده روبه رو خواهد شد و اینکه هواداران وطنی تساهل، بر گسترش افکار پلورالیستی و سکولاریستی تأکید می ورزند،" می تواند تمهید مقدمات لازم برای برپایی جامعه لیبرال تلقی شود. نسبت خویشاوندی بین تساهل و لیبرالیسم به حدی است که تعریف هر یک را با اندک تغییری به جای هم می توان به کار برد. به گفته آنتونی آر. بلاستر «هنگامی که از آزادی سخن می گوییم، بی درنگ دست کم با سه پرسش مواجه می شویم: آزادی از چه چیز؟ برای چه؟ و برای که؟ در لیبرالیسم این واژه معمولا به صورت «آزادی از» چیزی تعریف می شود و نه «آزادی برای منظوری. لیبرالیسم غالبا آزادی را به گونه‌ای منفی و به مثابه شرایطی که در آن شخص مجبور نیست، مقید نیست، در امورش مداخله نمی شود و تحت فشار قرار نمی گیرد، تعریف می کند». او سپس از قول آیزایا برلین یکی از هواداران پر و پا قرص لیبرالیسم چنین نقل می کند که: «من معمولا به میزانی که شخص یا اشخاص دیگر در فعالیتم مداخله نکنند آزاد نامیده می شوم... هرچه حوزه عدم مداخله گسترده تر باشد، آزادی من بیشتر است».

در پاسخ به پرسش آزادی از چه، منظور، آزادی از محدودیتهای دولت است و البته روشن است که در این صورت آزادی از محدودیت های غیردولت به طریق اولی مدنظر آنهاست. «و پاسخ کوتاه این پرسش که آزادی برای چه کسی، آزادی برای فرد است که دغدغه اصلی لیبرال هاست. منظور از آزادی فرد معمولا آزادی شخصی است». بنابراین، تساهل، از ارزش های لیبرالی است و لیبرالیسم نیز به سبب اهمیت والایی که برای آزادی قائل است و تأکید بنیادی بر این اصل، تساهل را به مثابه یکی از ارزش های مهم پذیرفته و آن را ارج می گذارد. بدین لحاظ دلایل و توجیهاتی که برای اصل آزادی در لیبرالیسم ارائه می شود، می توان هر یک را دلیل و توجیهی برای این ارزش لیبرالی، یعنی تساهل و تسامح نیز به حساب آورد، و چون برخی توجیهات مطرح شده، به بیان آثار مثبتی که به اعتقاد هواداران لیبرالیسم ناشی از آزادی است، می پردازد و برخی نشان دهنده مبانی نظری و در عین حال زمینه‌های تحقق تساهل در جامعه است، به طرح و بررسی شماری از عمده ترین آنها می پردازیم که گویا نخستین بار جان استوارت میل - از اولین منادیان آزادی لیبرالی - در کتاب رساله درباره آزادی به شکلی سامان یافته طرح کرده است. ضمن بررسی این دلیل ها می توانیم به نقد و تحلیل نتایج تربیتی تساهل در جامعه بپردازیم. اما پیش از آن، ذکر دو نکته لازم به نظر می رسد
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸