امام خمینی (ره)، مقتدای رو شنفکران دینی (2)
3. زمان شناسى:
تا زمان شناخته نشود، هر حرکتى در تاریکى است وقتى حرکت در تاریکى باشد، همیشه با بن بست رو به روست و راهى به پیش نخواهد گشود. از عناصر مهم و تشکیل دهنده روشنفکری زمان شناسى است. روشنفکرى بدون عنصر زمان شناسى، ممکن نیست. زمان شناسى ابعاد و زوایای گسترده ای دارد. شناخت جامعه و مردم، جریانها و گروه ها، شناخت سیاستهای عصر، شناخت حکومتها، شناخت دوست و دشمن و شناخت ده ها پدیده ی دیگر از نمونه های بارز زمان شناسى است.امام خمینى، برای این که زمان اش را به درستى بشناسد، بسیار تلاش ورزیده بود. در اصل، این گونه آگاهى ها را برای طلاب و عالمان دین ضرورى و امرى حیاتى مى دانست. از این روی، از روزگار جوانى، بسیار جدی بود که در جریان اخبار روز قر ار بگیرد. روزنامه ها را مى خواند، رادیوهاى خارجى گوش مى داد، از منابع مورد اطمینان برای با خبر شدن و اگاهى از سیاستهای داخلى و بین المللى استفاده مى کرد.
چون اگاهى از سیاستهاى داخلى و بین المللى را در سیر حرکت و هدایت گرى مردم و نقش آفرینى در عرصه ها و صحنه هاى گوناگون لازم مى دانست، از علما، مبلغان و حوزویان که با مردم سروکار داشتند و هدایت گری را سرلوحه کار خود قرار داده بودند، مى خواست که از آن چه در ایران و جهان، بویژه کشورهاى اسلامى مى گذرد، آگاه شوند:
«روحانى و مبلغ و مجتهد، باید به مسایل زمان خود، احاطه داشته باشد.»(1)
«مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید: من در مسائل سیاسى اظهار نظر نمى کنم...
آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتى سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم، که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم مى کنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است. »(2)
آگاهى های امام، از زمان و اهل زمان بسیار گسترده است، که به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم:
الف. جریانهاى سیاسى: شناخت امام از جریانهاى سیاسى، چهره ها و گروه ها بسیار دقیق بود. از این روی، در برخورد با برخى از این گروه ها و چهره ها، چه بسا مواضعى را برمى گزید که سر آن، حتى برای نزدیک ترین یاران وهمراهان امام روشن نبود. این ویژگى سبب گردید هیچ گروه و جریان سیاسى نتوانست تارهاى نامرئى خود را در پیرامون امام بتند و در اندیشه و نگاه ایشان و یا در تصمیمهایی که مى گرفت اثر بگذارد. امام هوشیارانه با جریانها و گروه های سیاسى رو به رو مى شد که اگر این هوشیاری نبود، بی گمان ملت ایران به رهبری آن فرزانه، این سان نمى توانست از گردنه های سخت هراس انگیز و دشو ار بگذرد.
موضع امام در برابر مجاهدین خلق، با این که شماری از چهره های سرشناس مذهبى و روحانى، با آنان همراهى مى کردند و یا تلاش مى ورزید، آنان را به امام نزدیک کنند، سخت شگفت انگیز و درس آموز است. در این باره انبوه خاطرات یاران و نزدیکان امام، راه گشاست.(3)
ب. دشمن شناسى: امام دشمن شناس بود. این ویژگى رابه روشنى مى شد از رفتار و گفتار و موضع گیریهای او در هنگامه هاى سخت دریافت.
چون دشمنان را مى شناخت، به ایده ها، هدفها و منافعى را که به دنبال آن بودند، آگاهى داشت، تیرهایی که به سوی اسلام و انقلاب رها مى شد، درمى یافت که از چه کمانى رها شده است. او مصداق و نمونه ی روشن این سخن نبوی بود:
«الا و ان اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه و عرف عدوه فعصاه»(4)
در دوست شناسى هم ید طولایی داشت. چون شناخت اش از دوستان ، بسیار دقیق و حساب شده بود، تا آخر از آنان در راه هدف مقدس خود، بهره مند شد و هیچ نغمه ی شومى را علیه آنان نپذیرفت و از آنان روی برنگرداند و به آنان بی مهری نکرد.
مقام معظم رهبری درباره ی این دو ویژگى برجسته امام مى گوید:
«امام... در شناخت دشمنها و دوستها، اشتباه نکرد. از اول دشمنها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم در مقابل شان ایستاد و نیز از اول دوستها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر نیز، از دوستى آنها منتفع شد.»(5)
نمونه ها در این زمینه فراوان است، که به چند نمونه اشاره مى کنیم:
اینها نمونه هایی از دشمن شناسى بسیار دقیق امام است. از باب نمونه: از ایشان سوال شد با این که دوستان شما اصرار داشتند که از پاریس به تهران نروید، چون برای جان شما احساس خطر مى کردند، چه چیز سبب شد که به ایران سفر کنید؟
امام گفت:
«من دیدم ایادی آمریکا، همه به من فشار مى آورند که شما به ایران نروید. من فهمیدم که مصلحت در رفتن است و اصولاً هرچه آنها مى خواهند و دوست دارند، عکس آن مصلحت اسلام و مسلمین است.»(8)
ایشان، افزون بر این، سیمای نکبت آلود شماری از دشمنان خارجى و داخلى را نیز به ملت مسلمان ایران و مسلمانان جهان شناساند. از باب نمونه، ایشان، آمریکا (9)، صهیونیست جهانى (10) ، کمونیزم بین الملل (11)... دشمنان خارجى و زراندوزان پول پرست، مرفهان بی درد (12)، متحجران و مقدس نماها(13) و فرقه های سیاسى چون: وهابیت (14) را دشمنان داخلى جهان اسلام، به شمار آورده است.
ج. شناخت جامعه و مردم: شناخت امام از جامعه و مردم ایران دقیق و کامل بود. با روح ملت آشنایی داشت. آن جریان زلال را که مى توانست دگرگونى بیافریند مى دید، همان چیزى که بسیارى از قیام کنندگان علیه شاه و آمریکا و به اصطلاح روشنفکران نمى دیدند.
امام به همراهى و همگامى مردم با حرکت و قیام، اعتماد و اطمینان داشت. در پاسخ کسانى که گفته بودند در لحظه های بحرانى نمى توان بر مردم تکیه کرد، گفته بود:
«مردم در پانزده خرداد صداقت خود را نشان دادند.»
و در پاسخ یکى از آقایانى که گفته بود: ما بمبى نداریم که بر سر شاه فرو بریزیم، واقع بینانه گفته بود:
«ما نیزویی داریم که به مراتب از بمب کارسازتر است و آن نیروی مردمى است.»
از الان روى، با پشتوانه اى بس بزرگ و در خور تکیه و اعتماد، شاه را مورد خطاب قرار داده بود:
«کارى نکن که بگویم این مردم تو را از مملکت بیرون کنند.»(15)
با همین شناخت دقیق از جامعه و مردم بود که این سخن دقیق و واقع بینانه را، که آثار فراوان و اسناد و مدارک، گواه آن است، گفته بود:
«روشنفکرى که از جامعه ایرانى شناخت داشته باشد وجود ندارد».
امام، هوشیارانه کارنامه روشنفکران را مطالعه کرده بود و به این نتیجه روشن رسیده بود که این ناآشنایی آنان با مردم و جامعه است که به جای سود رساندن به مردم و جامعه، باعث زیان به آنان مى شوند و عامل عقب ماندگى کشور را از قافله تمدن، سرچشمه گرفته از شناخت نداشتن روشنفکران از مردم و جامعه مى داند:
«تمام عقب ماندگیهای ما به خاطر عدم شناخت اکثر روشنفکران از جامعه اسلامى ایران است. »(16)
نکته باریک تر از مویی که هیچ گاه در بررسیها، حتى از سوى روشنفکرترین روشنفکران، لحاظ نشده و متاسفانه نمى شود، امام خمینى، افزون بر شناختهاى یاد شده، شناخت نیازهاى دینى و همچنین پرسشها و شبهه ها را نیز ضروری مى دانست و بر این نظر بود که بایسته است پیام رسانان دین، که جزو روشنفکران به شمار مى آیند، با آگاهى از نیازها، به مسائلى بپردازند که به پرسشها و دغدغه های مذهبى آنان پاسخ داده شود.
4. آینده نگرى:
روشنفکری، یعنى هوشیاری و آینده نگری. روشنفکر، با ید آینده نگر و هوشیار باشد که لازمه ی روشنفکرى، هوشیاری و آینده نگری است.روشنفکر، به طور طبیعى، چیزهایی را مى بیند که مردم عادی نمى بینند. او از سطح بالاتری به مسائل نگاه مى کند؛ از این روى، جهت گیریهای اثرگذاران در فرهنگ و سیاست و اقتصاد را مى بیند، مفاسد و مصالح کارآنان را باز مى شناسد. دشمن را به هر رنگى که دربیاید، مى شناسد. بر اساس این آگاهى ها، هوشیاریهای ویژه، وظیفه دارد زودتر از هرکس، وقتى خیانتى را دید و از جفای به حق ملت آگاه شد، سقوط را فهمید، فریاد بزند و خروش برآورد و مردم را علیه نابسامانیها، با قلم و سخن برانگیزد.
امام خمینى، از این ویژگى، در حد شگفت انگیز آن، برخوردار بود. او براستى در خشت خام آن مى دید که دیگران در آیینه نمى دیدند. نمونه های هوشیاری و آینده نگرى امام در زمینه مسائل فردى، اجتماعى و سیاسى بسیار است که مى توان در فراز و نشیب زندگى سیاسى وی دید. در اصل، کارنامه او آکنده از هوشیاریها و آینده نگریهای ویژه و شگفت انگیز است. کشف توطئه بزرگ آمریکا در شب 21 بهمن 57، زیر لوای حکومت نظامى و لغو هوشیارانه آن، با دستور به مردم مبنى بر حضور هوشیارانه در خیابانها!
حرکت بهنگام از پاریس به سوى ایران و حضور قهرمانانه در میان مردم و خنثى کردن هزاران توطئه که در این تاخیر امکان داشت به وقوع بپیوندد.
نامه ی سراسر حکمت، هوشیاری و آینده نگری به گورباچف، رهبر و رئیس جمهور شوروی سابق.
این ویژگیهای آن فرزانه بزرگ، در کلام رهبری انقلاب این سان ترسیم شده است:
«امام خمینى، مردی حکیم، دقیق و برخوردار از ذهنیتى بالا، که قادر به پیش بینى بسیاری از وقایع بودند. اعتقاد داشتند که ازآغاز نهضت، دست هدایت گر خداوند، انقلاب و اسلام را پیش مى برده است. »(17)
5.اقدام و عمل:
روشنفکر، یعنى کسى که در پرتو فکر روشن، حرکت مى کند. روشنفکر تنها به حرف، نظریه پردازى و اندیشیدن بسنده نمى کند.اندیشه را با عمل مى آمیزد و با عمل خویش، اندیشه را مى گستراند و مرحله به مرحله به آن اوج مى دهد. در عرصه ها و صحنه ها حضور مى یابد و در عرصه حضور، اندیشه ی خود را اوج مى دهد و مى گستراند.
او خود را در برابر دردها و مشکلات مردم مسوول مى داند. پس از شناخت دردها، به درمان برمى خیزد.
روشنفکر، خود را به کارهاى جزئى، فرعى و غیر اساسى مشغول نمى کند. و یا با انجام چند کار فرعى و جزئى مسوولیت خود را پایان یافته نمى انگارد؛ چرا که روشنفکر دردمند است، دغدغه دارد، به سرنوشت کشورش، سربلندی و سعادت مردمان اش، بالاتر، انسانها مى اندیشد.
امام، هم درد مردم و هم درمان آن را مى دانست. این، موهبتى بود خدایی که هر کسى را خدا شایسته این موهبت نمى بیند. این که درد انسان، به جان انسانى فرو بریزد و به درمان برخیزد، انقلاب بزرگى است که هر روحى شایسته آن نیست. کسانى که مدعى روشنفکرى اند، اما از این درد در آنان خبرى نیست، دروغ گویان و شیادانى بیش نیستند که باید نخبگان و فرزانگان آنان را شناسایی و به مردم خویش بشناسانند؛ زیرا وقتى در وجود کسى درد نباشد و درد دیگران را درک نکند، به درمان برنمى خیزد. با این حال ابهر ادعا کند و خود را در سلک روشنفکران دربیاورد، چون اهل عمل نیست، شیاد است؛ باید از او پرهیز کرد.
امام، اهل عمل بود. آن چه را دریافته بود، درصدد برآمد که پیاده کند. اندیشه روشن و پرتوگرفته از وحى، او را به این جا ره نموده بود که اقدام کند و به پا خیزد، دگرگونى بیافریند و دیگر روشنفکران را نیز برانگیزانند، تا عمل کنند، بویژه از روشنفکران مسلمان مى خواست که در عرصه عمل حضور داشته باشند و در برابر دشمن بایستند.
«روشنفکران اسلامى، همگى با علم و آگاهى باید راه پرفراز و نشیب دگرگون کردن جهان سرمایه داری و کمونیسم را بپیمایند.
و تمام آزادیخواهان باید با روشنگری، روشن بینى راه سیلى زدن بر گونه قدرتها و ابرقدرتها، خصوصاً آمریکا را به مردم سیلى خورده کشورهاى مظلوم اسلامی و جهان سوم ترسیم کنند. من با اطمینان مى گویم: اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مى نشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را، یکى پس از دیگری، برطرف و سنگرهاى کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. (18)
و مى افزاید:
«روشنفکران اسلامى با وحدت و انسجام و احساس مسوولیت و عمل به وظیفه ی سنگین هدایت و رهبری مردم، مى توانند دنیا را در قبضه نفوذ و حاکمیت قرآن درآورند و جلو این همه فساد و استثمار و حقارت مسلمین را بگیرند و از لانه کردن شیاطین کوچک و بزرگ، خصوصاً آمریکا در ممالک اسلامى، جلوگیری کنند و به جای نوشتن و گفتن لاطائلات و کلمات تفرقه آمیز و مدح و ثنای سلاطین جور و بدبین کردن مستضعفان به مسائل اسلام و ایجاد نفاق در صفوف مسلمین به تحقیق و نشر احکام نورانى اسلامى همت گمارند و با استفاده از این دریای بیکران ملتهای اسلامى، هم عزت خود و هم اعتبار امت محمدى را پایدار نمایند.» (19)
در نگاه امام، روشنفکر مسلمان کسى نیست که در کافه بنشیند و گپ فرهنگى و سیاسى با همگنان خود بزند، بلکه روشنفکر مسلمان کسى است که باید برای، نجات مسلمانان چاره اى بیندیشد، به وظیفه سنگین رهبرى و هدایت مردم، عمل کند، به تلاش برخیزد تا دنیا را به قبضه نفوذ و حاکمیت قرآن دربیاورد و از حرفهای بیهوده زدن بپرهیزد و...
اگر روی این ویژگیها، که امام براى روشنفکران مسلمان برمى شمارد دقیق نگریسته شود، به روشنى به دست مى آید روشنفکران مسلمان، در جاى جای جهان اسلام، در انجام وظایف خود کوتاهى کرده و در جایگاهى که باید باشند، نبودند.
بلکه شماری ازآنان، با نوشتن و گفتن لاطائلات و کلمات تفرقه آمیز، برخلاف وظیفه روشنفکرى خود عمل کرده و مى کنند! وقتى این کارنامه ی شماری از روشنفکران مسلمان باشد، کارنامه روشنفکران بی تعهد به اسلام، روشن است.
اینان، در برابر امام، که به پا خاسته بود تا از درد و رنج مردم بکاهد، ایستادند و دهن کجى کردند و به تخطئه او پرداختند ! حرکت او را مشت در برابر درفش خواندند. منطق آنان درست همان منطق پیرمردهای عامى و متحجران حوزوى بود که پس از سرکوبی قیام پانزده خرداد و قدرت ظاهری شاه، بسیارى از انان به این نتیجه رسیدند که باید با دستگاه کنارآمد و از ستیز و رویارویی با آن پرهیخت که کاری است بس دشوار! دستگاه همین را مى خواست و جریان روشنفکرى را با نفوذیهای خودش در بین آنان و به این سمت سوق مى داد و این فکر را در بین آنان پروراند که این مبارزه مشت بر سندان کوبیدن است.
اما امام که شاهد نابودی فرهنگ، مذهب، ملیت، شرف، استقلال، و اخلاق مردم و کشورش بود و رژیم وابسته به قدرتهاى بزرگ را عامل همه این تباهیها مى دانست، به چیزی جز براندازی آن و حاکمیت عدل و حیات واقعى مذهب و حفظ شرف و استقلال و تکامل اخلاق جامعه اش نمى اندیشید. و با همه وجود در پی آن حرکت بود، تا به آن دست یافت.
روشنفکران بی عمل و لاطائلات باف، از بی عملى و سنگ اندازی خود عبرت نگرفتند و پس از پیروزی انقلاب اسلامى که نتیجه کارکرد زیبای روشنفکران مسلمان ناب اندیش و بریدن از جریان لاطائلات باف بود، به جاى همراهى و همکارى با مردم، یاس پراکندند و کارشکنى کردند، با دشمنان این مرز و بوم دست دوستى و همکاری دادند!
امام در برابر وسوسه هاى برخى از روشنفکران گریزان از عمل و اقدام و کارهای پرخطر و متحجرانى که مجاهدت در راه خدا را خسران مى انگاشتند، از عمل و اقدام مردم مسلمان و خونى که پاى هدف ریختند، سرسختانه دفاع کرد:
«ملت شریف ایران توجه داشته باشید که کاری که شما مردان و زنان انجام داده اید آن قدر گرانبها و پرقیمت است که اگر صدبار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان شما ساخته گردد، نه تنها ضرر نکرده اید، که سود زیستن در کنار اولیاءالله را برده اید و در جهان ابدی شده اید. و دنیا بر شما رشک خواهد برد، خوشا به حالتان»
امام، همیشه در میدان عمل بود. اهل عمل را مى ستود. عمل گرایی را دوست داشت و از آن پشتیبانى مى کرد. در برابر دشمنان ملت و مسلمانان، به حرف بسنده نمى کرد، از آوردگاهى سخن مى گفت که بسیار سخت بود:
«اگر جهانخواران بخواهند در برابر دین ما بایستند، ما در برابر همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد مى شویم و یا به آزادى بزرگ تر که شهادت است مى رسیم و همان گونه که در تنهایی و غربت، بدون اجازه از هیچ کشور و قدرتى، انقلاب را به پیروزى رساندیم و در جنگ متجاوزان را شکست دادیم، بقیه راه را نیز به یارى خدا خواهیم پیمود و به وظیفه و مسوولیت خویش عمل خواهیم کرد.»(20)
پی نوشتها :
1. صحیفه نور، ج 12 / 67.
2. صحیفه نور، ج 21 / 98.
3. پا به پاى آفتاب ج 2 / 31. نقل از حجة الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی.
4. بحارالانوار ج 77 / 179.
5. حدیث ولایت ج 1 / 300.
6. پا به پای آفتاب، ج 3 / 146.
7. همان/ 147.
8. پرتوی از خورشید، حسین رودسری/ 401، مؤسسه آثار امام.
9. سخنان امام / 29 / 4 / 67 ؛ 21 / 6 / 59
10. ولایت فقیه/ 176.
11. سخنان امام، 22 / 11 / 59.
12. سخنان امام، 30 / 6 / 67.
13. سخنان امام، 23 محرم 1409؛ 25 / 10 / 67.
14.سخنان امام/ 29 / 4 / 67؛ 25 / 9 / 60.
15. جلوه اى از خورشید/ 45.
16. امام خمینى، روشنفکری و روشنفکران ایران/ 121.
17. مجله حوزه 49 / 165.
18. صحیفه امام ج 2 / 325.
19. صحیفه امام ج 20 / 337.
20. صحیفه نور ج 20 / 325.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}