یکی از موضوعات و مسائلی که در مباحث مهدویت پژوهی از دیر باز فکر و ذهن اندیشمندان و دکترین مهدویت را به خود جلب کرده مباحث مرتبط با آسیب و انحرافات جریان مهدویت است، از آنجا که گفتمان مهدویت در استراتژی و راهبرد بلندخود به دنبال بسترسازی و مهیا کردن زمینه ی تشکیل تمدن نوین اسلامی است، اتاق های فکر و عملیات غربی، عبری، عربی از دیر باز سعی داشته اند با سوء استفاده از بن مایه های فکری مذهبی به نوعی خلل و خدشه به این گفتمان نجات بخش وارد نماید. از این رو با طراحی و پشتیبانی برخی جریان های انحرافی به دنبال سنگ اندازی در تشکیل تمدن نوین اسلامی بوده اند.

پیشینه جریان های انحرافی عراق

کشور اسلامی عراق  با توجه به  این که مهد تولید اندیشه و فرهنگ مهدویت و مهدی باوری بوده و در آینده نزدیک نیز محل برقراری حکومت جهانی آخرین منجی بشریت به شمار می آید،از دیر باز با جریان های انحرافی و مدّعیان دروغین فراوانی مواجه بوده است، جریان های انحرافی و مدعیان کاذبی که هر یک با اهداف و اغراض سیاسی، دنیا طلبی، جاه طلبی، نفوذ در جامعه اسلامی و حتی زمینه های روانی سعی داشته است با سوء اغراض خود اندیشه مهدویت را با چالش و آسیب مواجه نماید. مدّعیان دروغین تاریخ و اعصار پیشین عبارت بودند از: حلاج، تلیای منجم، سید محمد بن فلاح، و همچنین مدعیان دروغین تاریخ و عصر جدید، همچون: «حرکت سلوکیه،حرکت منتظرون، حرکت جند المولی، حرکت حیدر مشتت، حرکت اسماعیل سویلمی» به اذعان محققان از این تعداد جریان انحرافی مهدویت هم اکنون دو حرکت و جریان خطرناک زنده می باشد، جریان و حرکت احمد الحسن بصری و همچنین جریان مرسومی.[1]
برخی از محققان و مهدوی پژوهان با بررسی و آنالیز رفتاری و رویکرد اجتماعی جریان انحرافی احمد بصری بر این باورند که این جریان انحرافی همانند بسیاری از فرقه های انحرافی بیش از آنکه یک فرقه دینی باشد، یک جنبش سیاسی است

واکاوی جریان انحرافی احمد الحسن

یکی از جریان های انحرافی و خطرناکی که در  سال های اخیر شکل گرفته است، جریان احمد الحسن بصری است. سردمدار و لیدر اصلی این جریان انحرافی فردی عراقی به نام «احمد اسماعیل صالح البصری معروف  به احمد الحسن الیمانی» است. به اذعان برخی از محققان احمد بصری در سال(1992م) از دانشگاه مهندسی در رشته شهر سازی فارغ التحصیل شده و تا (1999م) هیچ اطلاع مشخصی از زندگی و سرگذشت او در اختیار نیست. او دوره کوتاه و مختصری را در حوزه علمیه عراق مشغول به تحصیل بود، ولی با دلایل واهی از ادامه تحصیل در حوزه منصرف می شود، او بعد از فاصله گرفتن از حوزه علمیه و تاختن به مراجع دینی ادعاهای کاذبی را مطرح کرد از جمله اینکه خود را از جمله فرزندان امام مهدی(عجّل اللّه تعالی فرجه) معرفی کرد.[2]جانشین و متولّی امور بعد از امام مهدی(عجّل اللّه تعالی فرجه)[3] فرستاده حضرت مهدی(عجّل اللّه تعالی فرجه)[4]اولین  مهدی از دوازه مهدی(عجل الله تعالی فرجه)[5]یمانی، انا الیمانی المذکور فی الروایات.[6]


جریان احمد الحسن، فرقه ای دینی یا جنبشی سیاسی

برخی از محققان و مهدوی پژوهان با بررسی و آنالیز رفتاری و رویکرد اجتماعی جریان انحرافی احمد بصری بر این باورند که این جریان انحرافی همانند بسیاری از فرقه های انحرافی بیش از آنکه یک فرقه دینی باشد، یک جنبش سیاسی است که با انگیزه های سیاسی، اختلاف افکنی، در راستای برنامه های استکباری فعالیت می کنند، کما اینکه سران استکباری همواره از اتحّاد و یکپارچگی جامعه اسلامی هول و وحشت داشته اند، این در حالی است که جریان احمد الحسن با تکفیر شیعیانی که با این جریان مخالف هستند، آب در آسیاب دشمن ریخته و همچنین با مخالفت جدّی با مراجع دینی شالوده اصلی نظام و اجتماع اسلامی را به باد فنا می دهند.[7] این جریان انحرافی با مبارزه جدّی با فقها، به نوعی به مقابله و دهن کجی با فرهنگ اهل بیت(علیه السلام) بپاخاسته است، چرا که اهل بیت(ع) مردم را سفارش به همراهی با فقها نموده اند.[8]


احمد الحسن و ادّله اثبات حقّانیت خود

از جمله مباحثی که در خصوص این جریان انحرافی باید به آن واقف شد و در خصوص آن تحقیق و مطالعه کرد، طرفندهایی است که احمد الحسن برای اثبات حقّانیت خود به آن متمسّک می شود، در ادامه این بحث به برخی از این موارد اشاره خواهیم کرد.

1-متمسّک شدن به خواب و رؤیا
یکی از مضحک ترین ادّله ای که جریان انحرافی احمد الحسن سعی دارند با استفاده از آن حقّانیت خود را به اثبات برسانند، متمسّک شدن به خواب و رؤیا است، احمد الحسن و پیروانش به طور مطلق خواب را حجت می دانند، و معتقد هستند که اهل بیت(علیهم السلام)در رؤیاهای مختلف این شخص را تأیید کرده است. نکته قابل توجه این است که این ادعای گزاف سابقاً میان سایر مدّعیان دروغین مهدویت نیز مطرح بوده است، به طوری که «محمد بن عبد الله قحطانی»[9] ابتدا مهدویت خود را شوخی تلقی می کرد؛ اما پس از رؤیاهای مختلف آن را جدّی گرفت.[10]

2-متمسّک شدن به استخاره  و تفأل
یکی دیگر از ادله ای که طرفداران احمد الحسن با بهره گیری از آن به دنبال اثبات حقّانیت مدّعی دروغین مهدویت می باشد، استخاره است. آنها معتقد هستند، که برای تعیین مصداق خلیفه و حجّت خدا می توان استخاره کرد، و استخاره بر صحت دعوت و ادعای او شهادت می دهد، این در حالی است استخاره شرعاً در مواردی است که انسان بین دو یا چند امر متحیّر است و در آنها موارد ترجیحی ندارد بدیهی است، که امور شرعی که حکم صریحی درباره آن موجود است، چه عقاید و چه فقه، خارج از مقوله ی استخاره است، بلکه با وجود حکم شرعی دیگر اختیار و انتخابی وجود ندارد، فراتر از این مطلب در امور اعتقادی تحیّری وجود ندارد که متوسل به استخاره شد.

3-معجزه ساختگی دجال قرن
در تاریخ زندگی حجت های الهی شاهد هستیم که برای اثبات ادعای خویش و حجت آوردن بر مردم اقدام به آوردن معجزاتی کرده اند، این در حالی است که وقتی به مدّعی دروغین مهدویت گفته می شود برای ادعای خود معجزه ای را آشکار کن، در این خصوص ادعای گزافی را مطرح می کند، معجزه ادعای او این بوده که قبر مطهر حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) در بقیع در کنار امام حسن (علیه السلام) دفن شده است که حاضر است در این خصوص خودش قسم بخورد. بطلان این سخن نیز مشخص است چرا که اولاً به صرف یک ادعا معجزه اثبات نمی شود، دوماً  در اینجا عملی واقع نشده بلکه تنها ادعای بیان شده است.

پی نوشت ها:
[1]. محمد مهدی سلمان پور، رسول ابلیس، ص30. 
[2]. احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر،ج1،ص33.
[3].علی محمد هوشیاری، پیشوای اینترنتی، ص 23.
[4]. احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر،ج1،ص33.
[5]. علی محمد هوشیاری، پیشوای اینترنتی، ص 24.
[6]. احمد الحسن،بیان الحق و السداد من الاعداد،ج1-2، ص46.
[7]. ر.ک: المتشابهات،ج1، ص68.
[8]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص458.  فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم؛ اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد ، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگیها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند ، نه همه آنها .»
[9]. محمد عبدالله القحطانی (۱۹۵۶–۱۹۷۹) فرمانده گروهی بود که در سال ۱۴۰۰ هجری قمری در جریان تصرف مسجدالحرام شرکت داشتند. القحطانی خود را مهدی موعود خوانده و حاضرین در مسجد الحرام را به بیعت با خود فراخواند.
[10]. محمد مهدی سلمان پور، رسول ابلیس، ص38.