امام سراپا معنویت بود. اما این عارف بزرگ، مصلح هم بود. امام در این جهان به شدت دنیا زده و مادی، همه معنویت و آخرتگرایی خود را به توده های پیرو خود هدیه کرد و با این آخرتگرایی اسلامی علیه دنیاگرایی غرب وارد عمل شد و چه زیبا گفت که انقلاب ما انفجار نور است. غرب باشعار خوشبختی و رفاه به میدان آمده بود و امام دو علامت سؤال بزرگ در برابر آن قرار داد: خوشبختی چیست؟ و چه کسانی خوشبخت هستند؟
 
امام به ما گفت یک موی کوخ نشینان را بر کاخ نشینان ترجیح می دهد و این ترجیح صرفا یک انتخاب ساده نبود، از یک جهانبینی خبر می داد، از عدالت اجتماعی که پدیده فراموش شده در غرب بود و از همین جنبه بود که هرجا کوخ نشینی در هر نقطه از جهان بود، خود را مخاطب خمینی کبیر و او را مقتدای خویش شناخت. امام دنیا را آنچنانکه خوار بود ترسیم کرد و به همه وجدانهای پاک آموخت که سرخویش از خاک به سوی آسمان بلند کنند.
 
این نوع برخورد امام در کلیت خود، کثرت گرایی غربی را که توسعه و مدرنیزاسیون تبلور آن بود، به مبارزه فراخواند. درس امام در این محور این بود: لذت انگاری،  فلسفه زندگی نیست. حب و بغض در دنیا در ارتباط با خداوند متعال معنا دارد و این معنا یعنی شلیک تیر خلاص به دار و ندار اندیشه لذت انگارانه غرب. این معنا یعنی اینکه هر سیاستی تنها وقتی سمت و سوی درست دارد که در ارتباط با خداوند دیده و طراحی شود. این تلقی یعنی نادیده گرفتن مصلحتگرایی و پراگماتیسم، یعنی همان شهامتی که به گورباچف، آخرین زمامدار ابرقدرتی به نام شوروی، بگوید اندیشه های کمونیستی شما به درد سپردن به موزه های تاریخ میخورد. در این برخورد، پایبندی به اندیشه توحیدی موج می زند. اندیشه ای که قدرت را تکثیر نمی کند، از آن سهم نمی دهد بلکه آن را مختص ذات باریتعالی می داند. این اندیشه فقط قدرتی را که فی سبیل الله شکل گرفته است، به رسمیت می شناسد. امام از همین زاویه بود که با صلابت گفت من، با اطمینان می گویم که اسلام، ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند. این اطمینان برخاسته از همان جهت فلسفی بود که امام به مسلمین اعطا کردند. امام از زاویه های مادی، کمیتی و ساختاری به جهان نمینگریستند. نگاه امام به زمین و زمان، کیفی بود و کیفیترین امور از دیدگاه امام اموری بودند که رو به سوی خدا داشتند.
 
تکثرگرایی در ذات خود با امور برخوردی تفکیکی دارد. این نگاه انفکاکی در سطح جهانی و در اوج اندیشه سیاسی خود به پدیده دولت به ملتها (۱۴) انجامید. این نوع دولتها می کوشند به هر طریقی نفع اتباع خود را دنبال کنند. در این اندیشه حتی امپریالیست شدن هم عیب و ایرادی ندارد.
 
امام خمینی(رضی الله عنه) در این زمینه نیز بحث تازه ای را مطرح کردند؛ ملت یا امت امام با یک چشم به ایران و با چشمی دیگر به جهان اسلام چشم دوخته بودند، امام برای مسلمین یک سرنوشت قائل بودند و به جای جغرافیا، نژاد، آیین و... به مرزبندی دیگری دامن زدند. اسلام در برابر کفر و الحاد است که مصداق آن با عنوان شیطان بزرگ مشخص شد. این نگاه با جوهر کلاسیک ملی گرایی در تعارض کامل بود. امام به مسلمانان آموختند به جای سطح ملی به سطوح بین المللی فکر کنند. این درس را ما ایرانیها از همه بهتر فرا گرفته ایم.
 
مروری بر پیامهای حضرت امام خمینی(رضی الله عنه) به کنگره عظیم حج که حاکی از همین نگرش امتی به مسائل جهان اسلام بود، گویای چند واقعیت است که در ادامه فصل بندی موجود به آنها می پردازم. در هر حال، این نگاه باعث شد تا امروز مسلمانان چچن، بوسنیایی، کشمیری، مصری و اردنی و... صرفنظر از مرزهای ملی، به مسائل مشترک یکدیگر بیندیشند و وجود همین محورهای مشترک باعث شد تا غرب همه این وجوه مشترک را تحت عنوان بنیادگرایی طبقه بندی کند.
 
این نگاه را از موضوع سلمان رشدی مرتد می توان دریافت. على القاعده از زاویه یک نگاه صوری و سطحی بهای این نوع موضعگیری در قبال تبعه کشور دیگر با توجه به میثاقهای بین المللی موجود - گران است و نباید آن را تقبل کرد. اما این موضعگیری از نگاه امام خمینی(رضی الله عنه) کاملا اصولی و بجا بود حکم ارتداد سلمان رشدی درشرایطی صادر شد که ما تحت شدیدترین فشارهای تبلیغاتی و خصمانه غرب قرار داشتیم. این موضعگیری در آن شرایط دشوار سیاسی، در چارچوب انتخاب ملت یا امت و به نفع امت صورت گرفت. امام در این موضعگیری نشان دادند که مصالح امت فراتر از مصلحت ملی است. ایشان به ما آموختند مهم نیست تحریم شویم. یا فلان امکان خود را در اثر تهاجم نظامی از دست بدهیم؛ مهم این است که هویت اسلامی خویش را احیا کنیم و سطح شعور و آگاهی را ارتقا ببخشیم. و از دیگر سو، در همین موضعگیری بود که مسلمانان جهان، امام ما را در شفافترین صورت خود دیدند و به عینه دریافتند که او مدافع واقعی کیان رسول خدا و دین مبین اسلام است. این مسلمانان دیدند که چگونه می توان در برابر همه کفر ایستاد و تهاجم آنان را بر ضد خودشان تبدیل کرد. این مسلمانان دیدند در حالیکه سران آنها در مجامع و کنفرانسهای بین المللی، از ترس غرب، حتی سخنان فرمایشی خود را هم با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمی کنند، چطور خمینی کبیر تمامیت غرب را به عقب می راند و پس از دوران عثمانیها برای نخسیتن بار در قلمرو خود غرب، لرزه بر اندام آنان می افکند.
 
به نظر من یکی از اصلیترین چالشهای موجود در جنبه بین المللی پی ریزی تمدن اسلامی ۱۴۰۰ و تبیین هرچه بیشتر همین نکته در سیاست خارجی ما است. تا تضادهای احتمالی منافع ملت و امت را در واضحترین شکل ممکن ترسیم کنیم و در رفع این تضادها به نفع امت بکوشیم.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص69-67، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393