جدال بر سر تأثیر ارتباطات جهان وطن بر فرهنگ‌های ملی، همچنان لاینحل باقی مانده و سؤالات متعددی در این زمینه بی پاسخ مانده اند. هر چند که تز همگرایی که بر هژمونی آمریکایی / غربی یا امپریالسیم فرهنگی تأکید دارد، همچنان متداول است، اما این دیدگاه توسط کسانی که قطبی شدن یا ادغام را سناریوی محتمل تری می دانند، به چالش کشیده شده است. در مقابل تمام این دیدگاه - ها، مدل دیوار آتش، مدعی است که این تحولات، تأثیر به مراتب محدودتری خواهند داشت و تنوع ارزش‌های فرهنگی عمیق و ریشه دار، على رغم قرار گیری در معرض تازه ترین موج جهانی۔ شدن، تداوم پیدا می کند. زیرا، وجود مجموعه ای از شرایط، تأثیر جریان‌های اطلاعاتی برون مرزی را کاهش می دهد.
 
حجم کثیری از تحقیقات پیمایشی طولی به بررسی مسئله "هویت" در درون اتحادیه اروپا پرداخته اند. اتحادیه اروپا، امکان آزمون فوق العاده نیرومندی در مورد اثرات جهانی شدن فراهم آورده است. این اتحادیه، تلاشی بلندپروازانه به منظور یکپارچه سازی کشورهای مختلف در قالب یک بازار واحد و فروریختن مرزهای اقتصادی، سیاسی و روانشناختی بین کشورهای عضو است. نتایج این مطالعات حمایت اندکی از این دیدگاه می کنند که یکپارچگی اروپا - علی رغم گسترش نقش، اندازه و قدرت اتحادیه اروپا، ظهور بازار واحد، جریان آزاد کارگران مهاجر و مسافرت و انحلال موانع تجارت و ارتباطات فرهنگی فرامرزی در درون اروپا - به ایجاد احساس قوی «هویت اروپایی» در میان شهروندان این قاره، حتی در میان کشورهایی که ۵۰ سال عضو این اتحادیه بوده اند، منجر شده است. این پژوهش، به بررسی رابطه بین مصرف رسانه ای و استحکام هویت های ملی در ایالات متحده و اروپا نیز پرداخته است. نتایج این بررسی حاکی از آن است که نسل های جوانتر نسبت به نسل های قدیمی تر، به میزان کمتری از رسانه‌های خبری ملی سنتی استفاده می کنند و دلبستگی کمتری به دولت ملی دارند.
 
 این یافته ها، قابل توجه هستند. اما باید مشخص شود که آیا الگوهای استفاده از رسانه‌ها، دارای رابطه على با استحکام هویتهای هستند و آیا چنین رابطه ای مشروط به ساختار نظام ارتباطات و گشودگی جوامع به روی تأثیرات خارجی است؟ محققان دیگری که به بررسی تأثیر جریان صنعت سرگرمی عامه پسند ایالات متحده بر اروپا پرداخته اند، عموما به این نتیجه رسیده اند که این فرایند به آمریکایی شدن نظام مند جهانبینی ها با پذیرش کامل ارزش‌های غربی منجر نشده است. هر گونه تحلیلی در این زمینه، باید به دقت، جهت رابطه علی، مشخص نماید؛ افرادی که اکنون ترجیح می دهند به تماشای فیلم‌های هالیوودی، شبکه سی. ان. أن. یا برنامه های سرگرم کننده تولیدی تلویزیون آمریکا بپردازند، ممکن است همان افرادی باشند که قبلا مستعد پذیرش فرهنگ آمریکایی بودند. علی رغم وجود تفکر و تعمق عامیانه، دانشمندان علوم اجتماعی و سیاست گذاران هنوز فاقد تعمیم های کافی و معتبری هستند که مبتنی بر تحلیل شواهد تجربی مربوط به بافت ها و کشورهای مختلف باشد، تا از طریق آن بتوانند، با هر درجه ای از قطعیت، پیامدهای نقش در حال گسترش ارتباطات جهان وطن را مشخص نمایند.
 
برای بررسی این موضوعات، بر پایه استدلال‌هایی که در فصول بعدی بیان شده است، مجموعه ای از گزاره های محتمل ارائه گردیده که می توان آنها را در برابر شواهد تجربی به آزمون کشید. این گزاره ها مبتنی بر تحلیل سطح - فردی اثر مستقیم مصرف رسانه‌ها بر افکار عمومی، تغییرات این اثر، بر حسب انواع رسانه‌های جمعی، تقابل های موجود در میان بخش های مختلف اجتماعی و اثرات تعاملی (متقابلی) مصرف رسانه‌ها در جوامع جهان وطن و محلی هستند.
 
فرضیه های مربوط به بخش‌های  اجتماعی که در درون کشورها، از رسانه‌های خبری استفاده می کنند. انتظار می رود، استفاده از رسانه در میان بخش های اجتماعی در هر کشوری متفاوت باشد نظریة ما، همچنین، چند فرضیه فرعی قابل آزمون دیگر در سطح فردی مطرح می کند که با استفاده از داده‌های پیمایشی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. به ویژه استفاده از رسانه‌های خبری در میان خانواده های تحصیل کرد؛ مرفه و افرادی که با زبان انگلیسی آشنایی دارند، بایستی در بالاترین حد خود باشد. همچنین میزان استفاده از رسانه‌ها، در میان زنان و مردان و گروه های سنی مختلف می بایست متفاوت باشد.، تحصیلات نیز بایستی در این زمینه، متغیر با اهمیتی باشد. زیرا تحصیل، مهارت شناختی مورد نیاز برای درک و جذب اطلاعات پیچیده در مورد جامعه و جهان را فراهم می سازد و شدیدا با الگوهای سواد (باسوادی - بی سوادی) رابطه دارد؛ و اینها همگی عواملی هستند که استفاده از رسانه‌ها را تسهیل می کنند. درآمد خانوار شدید با دستاوردهای تحصیلی و منزلت اجتماعی رابطه دارد و پیش بینی می شود که این عامل نیز دسترسی به ارتباطات جمعی را تسهیل کند؛ به عنوان مثال، منابع مالی لازم جهت خرید دستگاه تلویزیون و رادیو، خرید خدماتی مانند تلویزیون کابلی، ماهواره ای و اعتباری و اشتراک اینترنت را تامین می کند. افرادی که سبک زندگی مرفه دارند، برای استفاده از رسانه‌های جمعی نیز اوقات فراغت بیشتری دارند. در آمد نیز شدیدا با طبقه شغلی رابطه دارد، گرچه درآمد، امکان مقایسه متناسب تر منزلت و ثروت را در انواع مختلف جوامع و اقتصادها فراهم می‌کند.
 
انتظار می رود شکاف نسلی، دسترسی به رسانه‌های خبری را تحت تأثیر قرار دهد ؛ قدیمی ترین پژوهش انجام شده در جوامع پساصنعتی نشان می دهد که استفاده از رسانه‌ها در بین میانسالان و کهنسالان بیشتر خواهد بود. به هرحال، با توجه به الگوهای سریعا در حال تغییر تحصیلات و سواد در جوامع در حال توسعه، باید دید که آیا این الگو شامل این جوامع نیز می گردد. دسترسی جوانان به رسانه‌ها، ممکن است پیامدهای مهمی به ویژه برای فرایندهای تغییر ارزشی داشته باشد. نظریه های جامعه پذیری تأکید دارند که جهت گیری های فرهنگی در طول دوران کودکی، نوجوانی و اوایل بزرگسالی به واسطه یک سری مدلهای نقشی کسب می شوند که توسط والدین، معلمان و شخصیت های متنفذ و نیز از طریق مشاهده و تجربه مستقیم فراهم می شوند. انتظار می رود، رسانه‌های جمعی به عنوان یکی از کارگزاران جامعه پذیری عمل کند که می توانند به ارزش‌های و نگرش‌های افراد در طول سالهای اولیه زندگی آنان شکل دهد. اگر افراد به طور منظم به رسانه‌های جمعی دسترسی داشته باشند، تأثیرات این فرایند بر نسل های جوانتر بایستی بیشتر باشد؛ زیرا انتظار می رود که آنان نگرش‌ها و ارزش‌های سیال تری نسبت به والدین و پدربزرگ مادربزرگ‌های خود داشته باشند. به علاوه، جوانان کاملا با دنیای دیجیتالی بلاگها، آیپدها، یوتیوب و مای‌اسپیس سازگار شده اند.
 
منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص59-57، چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵