در قالب یک پرسشنامه، ما وجهه نظر خود را صرف فرقه و اعتقاد مذهبی، شیوه‌های تعامل والدین با فرزند، و شرایطی همچون سن، جنسیت و موقعیت اجتماعی - اقتصادی ساخت. از این نمونه، ما همه مادران و فرزندانی را که مادر گفته بود به کلیسای پروتستان یا کلیسای انگلستان تعلق دارد، برگزیدیم. ما بین کلیسای انگلستان و کلیسای پروتستان تمایزی قایل نشدیم؛ تغییرات احتمالی از یک فرقه مذهبی به دیگری در اینجا لحاظ نشده بود. ما با محدود ساختن توجه خویش به این دو فرقه مذهبی پروتستان، افزایش همجنسی نمونه را وجهه نظر خود قرار دادیم. این امر مطلوب است؛ زیرا بی ثباتی دینی، بیش از سختی هر دین، به تنوع آن گرایش مربوط است. تنها آن دسته از مادران و فرزندانی که در هیچ یک از متغیرهای به کار گرفته شده در این تحقیق رتبه ای از دست ندادند، ۲۲۳ جفت مادر و فرزند بودند.
 
کیفیت تعامل خانواده: برای تعریف چگونگی ارتباط مادر و فرزند با یکدیگر، چند مورد طراحی شدند. چون این موارد جداگانه برای مادر و فرزند تنظیم شده بود، در مجموع پاسخ‌ها برای هر جفت مادر و فرزند به دست آمدند. ما دلیلی بر تأیید قضاوت مادران یا نوجوانان بر یکدیگر نیافتیم و تحلیل نشان داد که تمام بندهای چهارده گانه می توانستند در مقیاس یگانه کیفیت تعامل خانواده، با اعتبار ۸۲٪ و همبستگی که بین ۲۹٪ تا 54% (میانه ٤۳٪) در نوسان بود، آمیخته شوند. بندهای نمونه در نسخه مادران عبارت بودند از: «من همواره به آنچه پسر یا دخترم می گوید، گوش فرا میدهم»، «دختر یا پسر من بیشتر کارهایی را که انجام می دهد، برای من باز می گوید» و «من سخت می کوشم تا دختر یا پسرم را درک کنم». این مناسبت های عالی نشان می دهند که اعضای این خانواده خاص برحسب درک متقابل آزادی و محبت، از ارتباط خوبی برخوردارند و این امر توسط هر دو گروه، تصدیق شده است. مناسبت های نازل عکس این را نشان می دهند.
 
متغیرهای زمینه: ما در تحلیل خود، جدا از دیگر متغیرها، سن مادر و نوجوان، جنسیت نوجوان (رتبه بالا = مذکر)، موقعیت اجتماعی - اقتصادی، و شرایط خانوادگی (رتبه بالا = بی عیب، رتبه پایین = پدر فرزند هرگز با مادر زندگی نکرده است) را نیز به حساب آوردیم. جدول، میانگین ها و انحراف استانداردها را برای متغیرهای به کار رفته در این تحقیق به طور جداگانه برای خانواده هایی که نوجوان، دیندار نبوده و خانواده هایی که مادر و فرزند هر دو فرقه دینی مشترکی داشته اند، ارائه می کند. یک آنوا (ANOVA) چند متغیره نشان داد که اختلافاتی بین گروهها وجود داشت: سن متوسط مادران در دومین گروه، اندکی بالاتر است؛ اعتقاد دینی مادران تا اندازهای برتر است، و این گروه دربردارنده دختران بیشتری است. با ملاحظه دیگر متغیرها، تفاوتی یافت نشد. همچنین توجه شود که اعتقاد دینی نوجوانان به طور متوسط، تا حد زیادی پایین تر از مادرانشان بود. میانگین ها به ترتیب 2.61 و 3.53 میباشند.
 
طرز عمل: در ذیل، نتایج دو تحلیل را گزارش می کنیم: نخست تأثیرات متغیرهای توضیحی را بر ترک ایمان به خدا بررسی می کنیم. چون این متغیر به دو بخش تقسیم می شود، تحلیل واگشت عادی از دین در اینجا مناسب نیست. بنابراین، از تحلیل واگشت منطقی استفاده کردیم. این روش، به ویژه برای تحلیل متغیرهای وابسته دوبخشی، مناسب بود در تحلیل دوم، تأثیرات متغیرهای توضیحی را بر اعتقاد دینی نوجوان بررسی می کنیم؛ تنها مشاهداتی را در بر می گرفت که در آن نوجوان می گفت به دین خاصی تعلق دارد. در این تحلیل واگشت، از کمترین مجذورات معمولی استفاده کردیم. در هر دو تحلیل، جفت سازی به شیوه راه پله به کار گرفته شده است.
 
تحلیل نخست: ترک ایمان با استفاده از تحلیل واگشت منطقی، متغیرهایی را بررسی می کردیم که می توانستند بیانگر این موضوع باشند که چرا نوجوانان اعتقاد مادران خود را کنار گذاشته اند. احتمالا در مورد مادران مسن تر، نوجوان نشان می دهد که همان فرقه مذهبی را دارد که مادرش متعلق به آن است. به علاوه، نتایج نشان دادند که احتمالا دختران کمتر از پسران فرقه مذهبی مادران خویش را ترک می گویند. درباره فرضیه ما، تأثیرات مستقیم اعتقاد دینی مادر با کیفیت تعامل بین خانواده را نیافتیم. اما تحلیل ما نشان داد که تعامل این دو متغیر، مهم (نه عالی) بود؛ چنانچه کیفیت تعامل خانواده خوب بود و مادر به دین خود التزام داشت، کمتر از دیگر موارد انتظار داشتیم نوجوان وانمود کند که هیچ دینی ندارد. این نتیجه از سایر موارد، به نظر می رسد کیفیت عالی تعامل خانواده حقیقتأ سبب انتقال مؤثر ارزش‌های دینی از مادر به فرزند می شود.
 
تحلیل دوم: اعتقاد دینی ما با تحلیل تأثیرات متغیرهای توضیحی بر متغیر دوم دلبستگی، یعنی اعتقاد دینی نوجوان، چنانچه با یک مورد مفرد سنجیده شده، اقدام کردیم. تنها مشاهداتی در نظر گرفته شدند که نوجوان در آنها به اعتقاد دینی اشاره کرده بود. مشاهدات دیگر - که در تحلیل اول مورد استفاده قرار گرفته بودند - ترک شده بودند. این امر منتج به نمونه گیری از ۱۰۸ فرد شد.
 
درباره فرضیة دوم در خانواده‌های برخوردار از کیفیت بالای تعامل خانوادگی، نوجوانان کمتر از خانواده های برخوردار از سطح پایین تعامل خانوادگی به دین خود دلبسته بودند. اما این تأثیر با تأثیر تعامل قوی بین کیفیت تعامل خانواده و اعتقاد دینی مادر تعدیل شده بود، به گونه ای که اگر اعتقاد مادر بالا و تعامل بین خانواده خوب بود، در حقیقت نوجوان بیشتر به دین خود دلبسته. بنابراین، در صورتی که کیفیت تعامل خانواده از اندکی تأثیر مستقیم منفی بر اعتقاد دینی نوجوان برخوردار باشد، در ترکیب با اعتقاد دینی مادر، به نظر می رسد کیفیت تعامل خانواده به اعتقاد دینی بالای نوجوان کمک کند. بار دیگر این نتیجه با انتظارات ما هماهنگ شد.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،صص430-425، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸