نویسنده:سید احمد مرتضایی

 
 
 

 

چکیده

در تشکیل هر حکومتی، ارکانی همچون سرزمین و نیروهای انسانی نقش اساسی دارند. از میان ارکان تشکیل دهنده ی حکومت، رکن اصلی به طور عام ، نیروهای انسانی و به طور خاص ، زمام داران، کارگزاران ، و کارمندان ادارات، نهادها و سازمان های آن است . در هر نظامی، با توجه به مبانی و اهداف خاص آن ، گزینش و انتخاب و نظارت بر انتخابات نیز بر اساس همان اهداف و مبانی صور می گیرد . بنابراین ، مبانی ، مناصب و مشاغل حکومت امانت محسوب می شوند. از این رو، باید امانت ها را تنها به افراد امین سپرد . تفاوت و نا برابری ذاتی و اکتسابی انسان ها نیز مقتضی گزینش و انتخاب برترین ها برای تصدی مشاغل و مناصب حکومتی است . مناصب و مسئولیت ها نیز متفاوت و نابرابرند. به همین دلیل ، برای تصدی هر یک، باید شرایطی متناسب با آن تعیین و تنها واجدان آن شرایط را گزینش و انتخاب نمود. علاوه بر این مبانی ، در متون دینی دستورات صریح و روشنی در خصوص گزینش و انتخاب وارد شده است . بر این اساس ، گزینش و انتخاب یک تکلیف دینی محسوب می شود . انتخاب و گزینش خداوند متعال و معصومان علیه السلام مبنای دیگری برای انتخاب زمان داران و کارگزاران است .
در این نوشتار، پس از طرح هفت مبنای مشترک «گزینش » و «نظارت بر انتخاب و انتخابات»، مبنای اختصاصی آن یعنی نظارت کامل خداوند بررسی می گردد.
کلید واژه ها : مبانی ، گزینش ، انتخاب ، نظارت ، زمان داران ، کارگزاران .

مقدمه

در هر نظامی، تصدی مناصب و مقامات حکومتی و پذیرش مسئولیت ، بر اساس مبانی و اهداف آن نظام است . حکومت اسلامی نیز مبتی بر مبانی و اهداف خاصی است که با دیگر نظام های سیاسی متفاوت است و گزینش و انتخاب و نظارت بر انتخابات بر اساس آن صورت می گیرد.
در جهان بینی اسلامی ، ولایت و حاکمیت به خالق متعال و مالک هستی اختصاص دارد و اصل بر ولایت خداوند متعال است و در نتیجه ، هر ولایتی غیر آن باید با دلیل و براساس ولایت الهی ، و مأذون از سوی خداوند متعال باشد. بنابراین ، مشروعیت ولایت و حکومت غیر خداوند مشروط به رعایت سلسله مراتب طولی و وجود شرایط ولایت و حکومت است . به همین دلیل، در حکومت اسلامی ، حاکمان و کارگزاران حکومتی باید بر اساس مبانی و اهداف خاص اسلامی، دارای شرایط ویژه ی اعتقادی، اخلاقی وعلمی باشند تا مجاز به اعمال ولایت گردند. براین اساس، بدون وجود آن شرایط ، کسی حق و صلاحیت تصدی بدون شرایط ، متصدی غاصب به شمار می رود. علاوه بر این ، بدون واجدان این شرایط ، نظام اسلامی به اهداف عالی خود نمی رسد.
از دیدگاه اسلام ، برخی شرایط عام و وجود آنها در تمام مناصب لازم است . اما علاوه بر شرایط عمومی ، هر منصبی متناسب با ماهیت آن ، شرایط ویژه ای لازم دارد؛ زیرا بدون نیروی انسانی واجد شرایط و شایسته ، حتی با فراوانی امکانات، نمی توان به اهداف رسید و نیروهای ناصالح موجب هدر دادن تمام امکانات و فرصت ها می شوند.
بنابراین ، برای رسیدن به اهداف سازمانی و تعیین شده و برای ایجاد تحول و اصلاح امور، باید از میان نیروهای انسانی صالح و شایسته ، با حاکمیت عادلانه ی قانون و با نظارت دقیق و بی طرفانه و نفی روابط شخصی و فامیل سالاری ، برترین ها به عنوان زمامدار و کارگزار، انتخاب و گزینش شوند.
با توجه به مبانی و منابع اسلامی ، اصل انتخاب و گزینش کارگزاران و نظارت بر انتخاب آنان با ادله ی متعدد و متفاوتی اثبات می شود.

1. امانت بودن منصب و مسئولیت

دیدگاه اسلام درباره ی مناصب و مسئولیت های حکومتی ، دیدگاهی تکلیف محور است ، اما در مکاتب مادی و در ادیان تحریف شده ، مسئولیت های اجتماعی و حکومتی را حق انسان ها می دانند و محدودیت آن را تضییع حقوق انسانی می شمارند. از دیدگاه اسلام ، امامت، رهبری ، منصب و مسئولیت حکومتی یک امانت است و طبق دستور صریح خداوند متعال، امانت ها، را باید به شایستگان و صاحبان آنها سپرد:
«ان الله یأمرکم أن تودوا الأمانات الی أهلها» (نساء 58) خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید.
همان گونه که حفاظت از امانت یک واجب عقلی و شرعی است ، واگذاری و انتقال امانت به صاحب آن نیز واجب دیگری است و این واگذاری جز با شناسایی افراد امین ممکن نیست . از این رو، شناسایی کامل افراد و تشخیص دقیق امین و احراز امانت داری یک تکلیف عقلی و شرعی است و تا امانت داری و صلاحیت اشخاص احراز نشود، نباید امانت و مسئولیت را به آنها واگذار نمود و در صورت عدم احراز صلاحیت، واگذاری مسئولیت به ناصالحان و نااهلان، خلاف ، عقل و شرع محسوب می گردد.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرماید:
جای این ایراد نیست که کسی بگوید: لفظ امانت و حکم ، ظاهر در امانت های مالی، و حکم در اختلافات مادی است؛ زیرا وقتی در مرحله ی تشریع گفته شود: امانت را به صاحبش برسانید، و بین دو نفر که اختلاف دارند به عدالت حکم کنید این معنا به ذهن شنونده تبادر می کند که منظور از امانت ، امانت مالی، و منظور از داوری در اختلاف مالی است، برای اینکه تشریع وقتی مطلق شد مقید به موضوعات احکام فرعی فقهی نمی شود، بلکه وقتی مثلاً قرآن کریم به طور مطلق می فرماید: رد امانت واجب است ، و یا به طور مطلق می فرماید حکم به عدل واجب است ، از این دو مطلق هر موضوعی که مربوط به فقه باشد حکم مناسب خود را می گیرد، و هر موضوعی که مربوط به اصول معارف باشد آن نیز حکم خود را می گیرد ، و همچنین هر فن دیگری از معارف دینی حکم مناسب خود را می گیرد.(1)
آیه ی شریفه درباره ی مطلق حکم نازل شده ، دستور می دهد هر حقی را به صاحبش بدهید، و قهراً بر مسئله امامت هم منطبق می گردد.(2)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به اشعث بن قیس ، فرماندار آذربایجان ، درباره ی امانت بودن مسئولیت فرمودند:
« و ان عملک لیس لک بطعمه، ولکنه فی عنقک أمانه » (3) پست فرمان داری برایت وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی در گردن توست ، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی، حق نداری نسبت به رعیت استبداد بورزی و بدون دستور، به کار مهمی اقدام نمایی.
از این دستور امام علیه السلام استفاده می شود که بر خلاف بسیاری از مکاتب انسانی ، که هدف اصلی شان از حکومت، مادی و اقتصادی است، در اسلام ، این هدف نهایی نیست و ثروت و اقتصاد تنها به عنوان ابزار و وسیله ای برای رسیدن انسان به سعادت محسوب می شود. از این رو، نباید کسی را که به دنبال اهداف مادی است، برای واگذاری مسئولیت انتخاب نمود، بلکه کسانی باید انتخاب شوند که به امانت بودن مناصب حکومتی اعتقاد داشته باشند.
حضرت علی علیه السلام خطاب به یکی از کارگزاران خود درباره ی آثار خیانت در امانت فرمودند:
کسی که امانت الهی را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده کند، خود و دین خود را پاک نساخته و درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده و در قیامت ، خوارتر، رسواتر خواهد بود ؛ و قطعاً بزرگترین خیانت ، خیانت به ملت، و رسواترین دغل کاری ، دغل بازی با امامان است. بدرود.(4)
امیرالمؤمنین علیه السلام با نظارت دقیق بر امانت ها ، بررسی و پی گیری گزارش های ناظران و برخورد قاطع با متخلفان ، خطاب به یکی از کارگزاران خود درباره ی خیانت در امانت می فرماید :
از تو خبری رسیده است که اگر چنان کرده باشی ، پروردگار خود را به خشم آورده، و امام خود را نافرمانی، و در امانت خود خیانت کرده ای . به من خبر رسیده است که کشت زمین ها را برداشته ، و آنچه را می توانستی گرفته ای ، و آنچه را در اختیار داشتی به خیانت خورده ای ، پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حساب رسی خداوند از حساب رسی مردم سخت تر است . بدرود .
بنابراین ، اولاً ، از دیدگاه اسلام ، مناصب و مسئولیت های حکومتی امانت محسوب می شوند .
ثانیاً ، یکی از مشخصه های امانت، موقت بودن آن است و امانتدار نباید خود را مالک امانت بپندارد ، بلکه باید محدودیت زمانی را مد نظر داشته باشد تا به امانت دل بستگی نداشته باشد که در صورت لزوم ، در انتقال و واگذاری آن به شایسته تر و اهل آن ، بدون تعلق و تعلل موفق شود.
ثالثاً ، امین دارای شرایط ویژه ی اعتقادی و اخلاقی است و به سبب این شرایط و صفات، مورد اعتماد و امین مردم قرار می گیرد و در واقع، بدون این شرایط ، صلاحیت امانت داری ندارد. از این رو، باید پیش از پذیرش امانت، این شرایط برای امانت دهنده احراز شوند، یعنی باید امین ، شناسایی و امانت داری او در ابتدای واگذاری امانت احراز شود.
رابعاً ، همان گونه که امانت داری برای واگذاری و انتقال امانت لازم است ، تداوم امانت داری نیز لازم است و پس از واگذاری مسئولیت ، یعنی هنگامی که امانت در دست آنان است، همچنان باید از شرایط ویژه ی امین برخوردار باشند تا از سو استفاده از امانت جلوگیری و در صورت تخلف و خیانت در امانت ، با متخلف برخورد و امانت از او پس گرفته شود . به عبارت دیگر، هم نظارت پیشینی و احراز شرایط و هم نظارت مستمر بر عملکرد لازم است .

2. عدم تساوی در قابلیت ها و شایستگی ها و برتری برخی انسان ها بر برخی دیگر

خداوند متعال انسان ها را به لحاظ استعداد ها و توانایی ها، متفاوت آفریده است ، چنان که افراد به لحاظ ویژگی های اکتسابی نیز مختلفند . به همین دلیل ، خداوند علیم در موارد متعددی به عدم تساوی انسان ها تصریح نموده است . در این نوشتار، به برخی از این نابرابری ها و برتری ها اشاره می شود :
1. ایمان و اعتقاد و عمل براساس باورها و اعتقادات، مبنا و ریشه ی بسیاری از نابرابری ها و تفاوت ها ست ؛ زیرا کسی که التزام به احکام اسلام نداشته باشد مؤمن نیست و کسی که مؤمن نباشد فاسق است و هیچ گاه فاسق حتی با وجود برتری های دیگر، نمی تواند مورد اعتماد باشد. بنابراین ، از موارد مهم نا برابری و عدم تساوی انسان ها، مؤمن و فاسق بودن آنهاست. خداوند متعال به این تفاوت مهم تصریح نموده است .
« أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقاً لا یستوون» (سجده 18)
آیا کسی که با ایمان باشد ، همچون کسی است که فاسق است؟ نه هرگز این دو برابر نیستند .
2. برخی از ویژگی های انسان ها که آنها را از همدیگر متمایز می سازد صفات اخلاقی و روحی آنهاست . آنها که خود را از ناپاکی ها و پلیدی ها پیراسته اند، متخلق به اخلاق الهی شده اند؛ اما آنان که گرفتار دام های شیطانی گشته و دچار رذایل اخلاقی شده اند، از انسانیت و مقام والای انسانی فاصله گرفته و متصف به صفات و ویژگی های حیوانی می شوند. خداوند متعال درباره ی این نابرابری می فرماید:
«قل لا یستوی الخبیث و الطیب» (مائده 100)؛
بگو (هیچ گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند .
در میان صفات اخلاقی، تقوا و پرهیزگاری از همه مهم تر و ملاک برتری انسان هاست؛ زیرا خداوند سبحان می فرماید :
«ان أکرمکم عندالله أتقاکم » (حجرات: 13)
گرامی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماست .
3. علم و تخصص یکی از تفاوت های اصلی انسان هاست . که امروزه با عناوین گوناگونی همچون «اجتهاد» و «اسلام شناسی» و یا مدارک تحصیلی در مقاطع گوناگون دانشگاهی مطرح می شود و موجب برتری ها و امتیاز های بسیاری شده است. از این رو، نوع تخصص و میزان و رتبه ی آن در پذیرش و اعطای مناصب و مسئولیت ها متفاوت است ؛ ولی اصل دانش و آگاهی به عنوان یک نیاز عمومی ، در تمام موارد لازم است و خداوند علیم این برتری مهم را در قرآن کریم بیان نموده است :
«قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر أولوا الألباب » (زمر: 9)؛ بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندان متذکر می شوند .
4. سابقه ی افراد، به ویژه سابقه ی مبارزه و جهاد، از موارد برتری انسان ها بر یکدیگر است؛ زیرا در کارزار جنگ ، ویژگی هایی همچون اعتقاد، ایمان، شجاعت و توانایی انسان ها شناخته می شود و کسانی که در این امر مهم و پرخطر شرکت نموده اند، توانایی، شایستگی و برتری خود را برای بسیاری از امور دیگر به اثبات رسانده اند . دوران هشت سال دفاع مقدس ، امتحان بزرگی برای شناسایی مؤمنان واقعی و مدعیان و ظاهر نمایان بود و کسانی که در این پیکار عظیم اسلام و کفر شرکت نموده اند ، برتری و تعهد وفای خود را ثابت نموده و نسبت به دیگران اولویت دارند . به همین دلیل، سابقه ی حضور در جبهه یکی از امتیازات و برتری ها و مورد تصریح و تأکید خداوند متعال قرار گرفته است :
«لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر أولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم علی القاعدین درجه و کلا وعد الله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیما» (نساء: 95)؛ (هرگز) افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد باز نشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند. خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد کردند، بر قاعدان [= ترک کنندگان جهاد] برتری مهمی بخشیده و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان)، وعده ی پاداش نیک داده و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است .
5. موقعیت زمانی انجام عمل انسان نیز مهم و سرنوشت ساز است ؛ زیرا در موقعیت حساس و مورد نیازی همچون جنگ، عمل انسان نسبت به زمان صلح و آرامش ، ارزشمند تر است و موجب تقاوت و برتری انسان ها می گردد:
« لا یستوی منکم من أنفق من قبل الفتح و قاتل أولئک أعظم درجه من الذین أنفقوا من بعد و قاتلوا» (حدید: 10)؛ کسانی که پیش از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انقاق کردند) یکسان نیستند؛ آنها بلند مقام تر از کسانی هستند که پس از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند.
6. خداوند متعال انبیا و فرستادگان خود را نیز نسبت به همدیگر مساوی نمی داند و برخی را نسبت به برخی دیگر برتری بخشیده است :
« و لقد بعضی النبیین علی بعض » (اسراء: 55)؛ ما بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم .
و در آیه ی دیگری می فرماید :
« تلک الرسول فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسی ابن مریم البینات و أیدناه بروح القدس » (بقره: 253)؛ بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ برخی از آنها، خدا با او سخن گفت ، و بعضی را درجاتی برتر داد ، و به عیسی بن مریم نشانه های روشن دادیم و او را با روح القدس تأیید نمودیم .
در آیه ی دیگری، اولویت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله را بیان می فرماید :
« النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم » (احزاب: 6)؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است .
7. انسان ها از دو جنس متفاوت زن و مرد آفریده شده و به اقتضای طبیعت و خلقتشان ، ویژگی ها و تفاوت هایی با هم دارند . به همین دلیل، خداوند مردان را مسئول و سرپرست زنان قرار داده است .
«الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما أنفقوا من أموالهم » (نساء: 34)؛ مردان ، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتری هایی که خداوند ( از نظر نظام اجتماع ) برای بعضی نسبت به بعض دیگر قرار داده است و به خاطر انفاق هایی که از اموالشان (در حق زنان) می کنند .
8. تلاش و کوشش انسان ها در زمینه های گوناگونی موجب تفاوت آنها می شود و به دلیل آثار عملکرد انسان ها ، در آخرت نیز تفاوت وجود خواهد داشت :
« انظر کیف فضلنا بعضهم عل بعض و للآخره أکبر درجات و أکبر تفضیلا » ( اسراء: 21)؛ ببین چگونه بعضی را ( در دنیا به خاطر تلاششان ) بر بعضی دیگر برتری بخشیده ایم . درجات آخرت و برتری هایش ، از این هم بیشتر است .
خداوند متعال درباره ی نامساوی بودن و نابرابری اخروی انسان ها که نتیجه ی تفاوت عملکرد دنیوی است می فرماید :
« لا یستوی أصحاب النار و أصحاب الجنة أصحاب الجنة هم الفائزون » (حشر: 20)؛ هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پیروزند .
9. برخی تفاوت ها لازمه ی زندگی انسان است و بدون آنها ، نه نسل انسان باقی می ماند و نه شناسایی انسان ها ممکن خواهد بود :
« یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر وأنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا» (حجرات: 13)؛ ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید .
10. برخی از تفاوت ها لازمه ی زندگی اجتماعی انسان و تشکیل حکومت است . اگر تمام انسان ها از تمام جهات مساوی بودند، در زندگی اجتماعی و تشکیل حکومت و تأمین نیازهای گوناگون مشکلات غیر قابل حلی ایجاد می شدند؛ زیرا هیچ کس حاضر به تأمین نیازهای کوچک و تصدی مشاغل کم اهمیت نمی شد و آنها را خلاف شأن خود می پنداشت و در نتیجه، بسیاری از نیازهای انسان برآورده نمی شد و برای تصدی مناصب مهم و حکومتی نیز اختلاف و تعارض ایجاد می شد و هیچ کس از دستور دیگری اطاعات نمی کرد . بنابراین، نابرابری و برتری برخی انسان ها موجب تشکیل جامعه و تأمین نیازهای گوناگون در مشاغل متقاوت انسان ها و اداره ی جامعه با سلسله مراتب مدیریتی می شود . خداوند حکیم در این زمینه می فرماید:
«و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا» (زخرف: 32)؛ بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کنند ( و با هم تعاون نمایند. )
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می فرماید :
کثرت حوایج انسان در زندگی دنیا، آن قدر زیاد است که فرد فرد انسان ها نمی توانند همه ی آنها را در زندگی فردی خود، برآورده نمایند و مجبورند که با طور اجتماعی زندگی کنند و از این روست که اولاً ، بعضی بعضی دیگر را به خدمت خود می گیرند و از آنان استفاده می نمایند؛ و ثانیاً ، اساس زندگی را تعاون و معاضدت یکدیگر قرار می دهند. (5)
بنابراین ، تفاوت و نابرابری لازمه ی زندگی مادی است و برخی از این نابرابری ها ذاتی، اما بسیاری دیگر اکتسابی است و در هر صورت ، از عدم تساوی نتیجه می گیریم که توانایی به نابرابری ها و توانایی های گوناگون ، هر انسانی توانایی انجام هر کاری را ندارد و باید متناسب با توانایی افراد ، آنها را برای تصدی امور حکومتی گزینش و انتخاب و شایستگی افراد، نیازمند نظارت دقیق به وسیله ی ناظران مستقل و بی طرف است و تنها با نظارت کامل ، می توان از تصدی نابجای ظاهرسازان و نااهلان جلوگیری کرد و شایسته ترین و مناسب ترین افراد را انتخاب و گزینش نمود.
در خاتمه موضوع عدم تساوی و نابرابری ، توضیح مختصری درباره ی «تفاوت» ، «تبعیض» و «عدالت» ، لازم است. بی توجهی به تفاوت ها و نابرابری ها یکسان دیدن انسان ها، چه از سوی خداوند و چه از سوی انسان ، با عدالت سازگار نیست ؛ زیرا یکسان دیدن انسانها ، مانند نمره مساوی به همه ی دانش آموزان دادن صرف نظر از میزان استحقاق آنها، و یا نسخه مساوی برای همه ی بیماران نوشتن، ناعادلانه و بی توجهی به تفاوت انسان ها در موارد گوناگون است و اساساً عدالت با برابری یکسان نیست و نمی توان گفت همواره «عدالت» به معنای برابری است؛ زیرا گاهی متفاوت بودن ، عین عدالت است.
آیه الله شهید مرتضی مطهری در تبیین «تفاوت» و «تبعیض» می فرماید:
آنچه در خلقت وجود دارد تفاوت است، نه تبعیض. «تبعیض» آن است که در شرایط مساوی و استحقاق های همسان، بین اشیا فرق گذاشته شود، ولی «تفاوت» آن است که در شرایط نامساوی ، فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر، تبعیض از ناحیه ی دهنده است و تفاوت، مربوط به گیرنده. ( 6)
شهید مطهری خلاصه ی بخش تبعیض ها را در چند جمله بیان می فرماید:
1. جهان هستی با یک سلسله نظامات و قوانین ذاتی و لا یتغیر اداره می شود و به موجب آن، هر شیء و هر پدیده ، مقام و مرتبه و موقع خاصی دارد ؛ تغییر و تبدیل را در آن راه نیست .
2. لازمه ی نظام داشتن هستی ، وجود مراتب مختلف و درجات متفاوت برای هستی است و همین مطلب منشأ پیدایش تفاوت ها و اختلاف ها و پیدایش نیستی ها و نقص هاست .
3. تفاوت و اختلاف آفریده نمی شود ، بلکه لازمه ی ذاتی آفریدگان می باشد ، و این پندار خطاست که کسی گمان کند آفریدگار ما بین موجودات ، تبعیضی روا داشته باشد .
4. آنچه نقض بر عدالت یا حکمت می تواند باشد تبعیض است ، نه تفاوت ، و آنچه در جهان وجود دارد تفاوت است، و نه تبعیض .(7)

پی نوشتها :

1. سید محمد حسین طباطبائی ، المیزان ، ترجمه ی سید محمد باقر موسوی همدانی (قم ، انتشارات اسلامی ، 1374) ، ج 4، ص 603.
2. همان ، ص 613.
3. نهج البلاغه ، ترجمه ی محمد دشتی (نرم افزار باب العلم ، مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه ی علمیه ی قم ) ، ن 5.
4. همان ، ن 26.
5. سید محمد حسین طباطبائی ، پیشین ، ج 18، ص 148.
6. مرتضی مطهری ، مجموعه آثار (تهران، صدرا ، 1377) ،چ هشتم ،ج 1( عدل الهی ) ، ص 125.
7. همان، ص 143.

منبع: مجله ی معرفت 125