امام باقر می فرمایند: «بنی الإسلام علی خمس» پایه و اساس دین اسلام که کاملترین دینها در دنیاست و کتاب قرآن از همه کتابها مهمتر و برتر است، چیست. امام باقر (علیه السلام) می فرماید: اسلام دارای پنج ستون است: «على إقامة الصلاة»؛ نماز اولین ستون دین است و مهم است، دوم «ایتاء الزکاة» ؛ پرداخت حقوق واجب، سوم «والصوم»؛ روزه ماه مبارک رمضان، چهارم «والجهاد»؛ جهاد، پنجم «والولایة»؛ ولایت رهبری مهمترین ستون در بین این ستونها کدام است؟ آن ستونی که ستون اصلی خیمه است و سایر ستونها بر او تکیه دارند کدام است؟ نماز مهمتر است یا رهبری و ولایت؟ روزه مهمتر است یا رهبری؟ جهاد و حج مهمتر است یا رهبری؟ امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «و مانودی بشییء مثل مانودی بالولایة». در اسلام هیچ حکمی بالاتر و برتر از مسأله رهبری و ولایت نیست. ولایت و رهبری است که به نماز و به حج، و به روزه محتوا می دهد. در این زمینه، روایت زیاد داریم. ابن ابی یعفور خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض می کند: یابن رسول الله، یک عده ای معتقد به ولایت شما هستند ولی درست نماز نمی خوانند، درست امانت دار نیستند، درست صداقت ندارند؛ یک عده ای هم معتقد به ولایت شما نیستند، اما نمازهایشان مرتب است، در سر وقت و در چند نوبت می خوانند.

آنچه باعث تعجب می شود اینکه آیا اینها به جهنم می روند ولی آنکه صداقت ندارد، امانت ندارد، آدم درستی نیست و معتقد به ولایت شماست، به بهشت می رود؟ تا این حرف را زد، حضرت نشست روی زانوهایش و «نظر إلیه نظر الغضبانی» یک نگاه تندی به ابن ابی یعفور کرد و گفت: ابن ابی یعفور چه می گویی؟ مسئله صداقت و امانت چی است؟ «لا دین لمن ذا بإمام لجائر»؛ اساس کسی که معتقد به رهبر ستمگر و نادرست است، دین ندارد. «ولا اتب لمن دان امام عادل» ؛ سرزنش نیست بر کسی که معتقد به ولایت صحیح است ولی در کارهایش کم و زیاد و نقص است. بعد فرمود: این آیه را نخواندی: « الله ولی الذین أمنوا یخرجهم من الظلمات إلى النور والذین کفروا أولیائهم الطاغوت یخرجونهم من الثور إلى الظلمات.»؛ این را نشنیدی که کسانی که مؤمن هستند و ایمان دارند اگرچه اشتباهاتی در زندگیشان است، ولی برخداست که به آنها توجه کند و آنها را از ظلمت خارج کند و به نور توبه هدایت کند؛ ولی کسانی که اولیای آنها طاغوت است، خدا آنها را از نور خارج می کند. ابن ابی یعفور عرض کرد یابن رسول الله، آیا مراد از کفر در این آیه کفر در مقابل اسلام نیست؟ حضرت فرمود: مراد از کفر این است که مسلمان هست، ولی معتقد به ولایت و رهبری حقه نیست. تمام مشکلات جهان امروز مربوط به این است که رهبری صحیح در دنیا وجود ندارد.
 

شرایط رهبری در اسلام

چرا یک میلیارد و اندی مسلمان زیر چکمه های ستمگران دارند جان می دهند و برایشان راه نجات نیست؟ چرا صد و پنجاه میلیون عرب این‌چنین اسیرند و چهار میلیون یهود و صهیونیست اینجور اینها را بدبخت و ذلیل کرده اند؟ آیا مشکلات مسلمانان برای این است که پول ندارند؟ معادن ندارند؟ علت چیست؟ علتش این است که آن رهبری که باید و شاید نیست. آیا مصداق «أطیعو الله و أطیعوا الرسول وأولی الامر» امثال فهد است؟
 
رهبری که شیعه می گوید، رهبری که مراد امام صادق (علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) است، رهبری که حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان «ارواحنا له الفدا» تعیین کرده، رهبری با این صفات است: حافظ دین است، مخالف هوی است و فقط مطیع خداست. مردم باید از چنین رهبری پیروی کنند. حضرت امام این طور بوده. کشور ما قبل از انقلاب، از نظر اقتصاد وابسته بود، از نظر سیاست وابسته بود، از نظر نظامی وابسته بود، همه چیزمان وابسته بود؛ ولی یک مرد در دنیا پیدا شد به نام امام، پس از ۱۴۰۰ سال غربت اسلام، آمد پرچم را به دست گرفت و ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را که در زمان غیبت کبری به دست مجتهدی است عادل و با آن مشخصات، اجرا کرد؛ لذا توانستیم بحمدالله اینچنین مانند خورشید در دنیا بدرخشیم. الان هم همین راه را مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ادامه می دهند.
 

ارائه راهبرد یکی بودن دین و سیاست

حالا امام کی بود؟ امام حجت خدا بود و ودیعه ای از طرف خدا برای جامعه های بشری، برای اسلام، برای مردمان در قید و بند زنجیرهای اسارت. این مرد آمد، اسلام را بر مبنای صحیح خودش پایه گذاری کرد. اگر ما بخواهیم خدمات امام راحساب کنیم، به حساب درنمی آید اگر بخواهیم در تاریخ بررسی کنیم، به تحقیق می توانیم بگوئیم که خدمات امام از بسیاری از انبیا بیشتر بوده است. آنها گرفتاری و مشکلات زمان خودشان را داشتند. مردمشان این مردم نبودند. خدا رحمت کند مرحوم امام را. چه کرد این مرد در دنیا؟ اسلام چه بود؟ دین چه بود؟ سالها استکبار جهانی زحمت کشیده بود که دین را از سیاست جدا کند و جدا کرده بود. گرفتاری کلیسا همین است. بدبختی دنیای مسیحیت این است که دین هیچ ربطی به زندگی مردم ندارد. پرچم دست یک آدم ظالم جائر است و نسل جوان هم همه از دین و از مذهب گریزانند. مسأله سیاست منهای دین، توی کله ماها هم خیلی رسوخ پیدا کرده بود. خدا امام را رحمت کند. درود بی پایان به روان پاکش که آمد و این اسلام را از غربت نجات داد، این دین را از غربت نجات داد و به بشر فهماند بزرگترین اندیشه من این است که دین یعنی سیاست و سیاست یعنی دین. دین منهای سیاست دین نیست؛ دین آمریکایی است. از دیگر اندیشه های مهم حضرت امام این بود که تحجر را از بین برد؛ بخصوص در قشر روحانی.
 
در زمان طلبگی در قم که بودیم هر وقت می خواستم بیایم به طرف مدرسه فیضیه برای درس، دوست داشتم این سر مقاله روزنامه ها را ببینم؛ می رفتم داخل دکه روزنامه فروشی نگاه می کردم. من یک روز ایستاده بودم دیدم یک آقایی دارد می زند به پشت من؛ می گوید آشیخ، آشیخ، من رویم را کردم به طرفش و گفتم: بله. گفت حرام، حرام؛ گفتم چی حرام؟ گفت نگاه کردن به روزنامه حرام. افکاری بود که امام ناچار بود در دل نگه دارد. ایشان بعدة گفت: کار به جایی رسیده بود که وقتی پسرم از کوزهای آب خورد گفتند کوزه را آب بکشید.
 
چه کرد این سید؟ مگر کسی جرأت می کرد علیه انگلیس و آمریکا حرفی بزند. هر آخوندی بحث از سیاست میکرد، می گفتند این آخوند دیگر به درد نمیخورد. انگهای مختلفی هم به او می زدند. خدا رحمت کند مرحوم کاشانی را. انگلیسیها علیه او یعنی علیه یک مجتهد و یک مرجع شایع کرده بودند که او ختنه نیست. ببینید استعمار چه کرده است. ببینید امام در چه فضایی کار سیاسی کرد و چه حقی به عهده ما دارد.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص118-115، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393