حکیمان گفته اند: «فساد همیشه با تجمل مقرون است و اغلب دنبال آن می آید و تجمل هم دنبال فساد می آید، اگر حرکات قلب را آزاد بگذارید یعنی جلو هوا و هوس را رها کنید چگونه می توانید از ضعف روحی جلوگیری کنید؟» (1)
 
بشر به تجربه دریافته است که رفاه و آسوده خاطری، تجمل گرایی به بار می آورد و تجمل، اسراف و تبذیر به ارمغان می آورد، و اینها همه استکبار و فزون خواهی و استبداد و فساد اخلاقی را در پی دارد. در چنین حالتی محور و ملاک اعمال، نفس اماره است، همه چیز حتی دین و علم و ادب، وسیله ارضای شهوات و تمایلات نفسانی قرار می گیرد. به همین جهت منتسکیو از قوانینی یاد می کند که دولتهای مترقی برای پیشگیری از تجمل وضع کرده اند.(2)
 
منتسکیو می گوید: «باید اقرار نمود که هرقدر جامعه متمدنتر باشد، خرابتر است، ولی درجه تمدن یک جامعه را از رونق ادبیات و هنرهای زیبای آن، اندازه می گیرند، پس می توان گفت: این ظواهر مشعشع که انسان متفکر و متمدن ایجاد کرده است، بهترین دلیل خرابی آدمیان است. زیرا موجب پیدایش و نیز افزایش فساد می شود، در حقیقت ادبیات و هنرهای زیبا رابطه نزدیکی با تجملات دارد.
 
برای اینکه ادبیات رواج یابد، محیطی لازم است که تجمل را بپسندد و بطلبد و تجملات و تزئینات وقتی فراهم می شود که عده معدودی، باقی ملت را چاپیده، ثروتمند شوند» (3)
 
«تجمل، غنی و فقیر را فاسد می کند، زیرا غنی از راه داشتن تجمل و فقیر از جهت حسرت نداشتن آن فاسد می گردد. تجمل سبب می شود که انسان وطن خود را در راه آسایش طلبی و خودپسندی بفروشد.» آموزه های دینی نیز بر پرهیز مؤمنان از راحت طلبی و تجمل خواهی، تأکید دارد و آنها را به کار و تلاش و ساده زیستن فرا می خواند، در آیات قرآنی و روایات اسلامی این تأکید و ابرام به وفور دیده میشود که برای پیشگیری از اطاله کلام از نقل موارد و شواهد آن خودداری می گردد.
 
تحلیلی تاریخی درباره بزرگترین آسیب و مهمترین عامل نشیب انحراف در جریان رهبری فکری و سیاسی جامعه اسلامی و عدم هدایت درست آن، سبب گردید که این تمدن نوپا به مانند هر تمدن دیگر، به موازات رشد و تکامل و توسعه، از درون گرفتار همان عوارض گردد که علمای علم الاجتماع آن را عوامل انحطاط نامیده اند.
 
نشانه‌های بیماری که با دور شدن از آرمانهای نخستین، آشکار شده بود به سوی دنیا پرستی و تن پروری و از یاد بردن ارزشهای دینی و معنوی سوق یافت و اصول و قواعد و سنتهایی که جامعه دینی بر آن استوار شده بود، دگرگون گردید. تغییر خلافت به سلطنت، و گونه برداری از فرهنگ و آداب و ادب قیصران و کسرایان روم و ایران، میان مردم و فرمانروایان جدایی انداخت و نظامی را که به سادگی و بی آلایشی در عصر خود ممتاز بود به تجمل گرایی و تشریفات روزافزون گرفتار ساخت.
 
ابن خلدون این واقعیت را چنین گزارش کرده است: دین در آغاز امر، مانع از غلو کردن در امر بناها بود و اسراف در این راه را بی آنکه جانب میانه روی مراعات شود، روا نمی دانست، چنانکه در کوفه به علت آنکه در گذشته در ساختمانها، نی بکار برده بودند، حریقی روی داد و هنگامی که از عمر درباره به کار بردن سنگ در بناها کسب اجازه کردند توصیه کرد که سنگ به کار برید، ولی نباید هیچیک از شما بیش از سه اطاق بسازد و در بنیان نهادن بناهای بلند همچشمی و زیاده روی مکنید و سنت را نگاه دارید تا دولت شما حفظ گردد، و به نمایندگانی که نزد او بودند و هم به مردم سفارش و گوشزد کرد تا هیچ بنیانی را برتر از اندازه بالا نبرند، گفتند اندازه کدام است؟ گفت: آنچه شما را به اسراف نزدیک نکند و از میانه روی بیرون نبرد. و چون مردم از روزگاری که دین فرمانروایی می کرد دور شدند و به این گونه مقاصد بی پروا گردیدند، طبیعت کشورداری و پادشاهی و تجمل خواهی بر آنان غلبه یافت» او می افزاید که «عرب از ایرانیان یاری جست و صنایع و امور سیاسی را اقتباس کرد و آداب و رسوم شهرنشینی و توانگری و تجمل خواهی، آنها را به صنایع و ساختمانهای بلند و بناهای استوار کشانید».(4)
 
مسلمانان پیش از آنکه به ثروت و آداب و رسوم کشورهای دیگر دست یابند، به جهت آموزشهای دینی، سیرت پیامبر و اصحاب بزرگوار او، آرمانها و ارزشهایی را پاس می داشتند که از جوامع متمدن آن عصر رخت بربسته بود، در اثر این آموزشها چنان محیطی به وجود آمده بود، که بیگانگان را به شگفتی و تحسین وامی داشت، اصل برابری انسانها و برادری مسلمانها ایجاب می کرد که تبعیض نژادی، تفاخر قبیله ای و امتیازطلبی از جامعه اسلامی رخت بربندد، این واقعیت را فرستادگان کورش، بزرگ شهر اسکندریه چنین گزارش کرده اند:
 
مردمانی را دیدیم که مرگ را بر زندگی ترجیح می دادند، و فروتنی را بر بالانشینی برمی گزیدند، آنان را کشش به سوی زندگی نبود. همگی بر زمین می نشستند، به گاه خوردن زانو می زدند. امیرشان همانند دیگران بود، فرودست و زبردست در میانشان یکسان بود و آقا را از برده نمی شد شناخت. به گاه نماز هیچکس غایب نمی شد، همگی دست و پا را می شستند و با فروتنی به نماز می ایستادند» .(۵)
 
اما هنگامی که در اثر فتوحات، ثروت کشورهای همسایه به سرزمین اسلامی سرازیر شد، مردمان رفته رفته با تن آسایی و تجمل خو گرفتند. تقوی و اخلاق در میان مسلمانان کاستی گرفت و فاسد جامعه اشرافی گریبانگیر مسلمانان شد، جنگها احساسات قبیله‌ای و ملی را به گونه تند برانگیخته کرد و برابری اسلامی که آنهمه مورد تأکید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بود به کلی از جامعه مسلمین رخت بربست و به دست حکام جهانخوار به دست فراموشی سپرده شد.
 
این انحراف از زمان خلافت عثمان آغاز و کم کم گسترش یافت و میان کارگزاران و حکومتگران معمول گردید. زیرا عثمان در پنجمین سال خلافت خویش یعنی تنها بیست و هشت سال پس از هجرت پیامبر، دستور داد خانه ای مجلل برایش ساختند که اتاقهای متعدد و زیبا و تالارهای بزرگ و بالکنهای خوش نما داشت به گفته مسعودی، نمای این ساختمان عظیم از سنگهای مخصوص و درهایش از صاج و عرعر (چوبهای عالی) بود، و علاوه بر آن باغها و چشمه سارهای زیبای دیگری را در مدینه به تصرف خود درآورد. (6)
 
این تجمل گرایی به پایتخت او منحصر نشد، بلکه تا مکه و مراسم حج گسترش یافت. چنانکه در سال ۲۹ هجری که برای انجام مناسک حج به مکه رفت دستور داد در صحرای منا برای مقام خلافت سراپردهای گران قیمت برپا سازند. لازمه این زندگی پرتجمل، جذب ثروت بسیار بود؛ به همین جهت او به اندازه ای از بیت المال مسلمین ربود و به ثروت خود افزود که پس از کشته شدنش سی میلیون و پانصد درهم و صد و پنجاه دینار نزد خزانه دارش به جای مانده بود و در «ربذه» هزار شتر و در مناطق «برادیس» و «خیبر» و «وادی القری» اموالی به جای گذاشت که حدود دویست هزار دینار طلا می شد و آنها را به عنوان زکات از مسلمانان دریافت کرده بود.(7)
ادامه دارد..
 
پی‌نوشت‌ها:
١- روح القوانین، منتسکیو، ترجمه علی اکبر مهدی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۲، ص ۲۳۲.
2.- همان، ص ۲۱۶- ۲۳۲.
٣- قراردادهای اجتماعی، منتسکیو، روح القوانین.
۴- مقدمة ابن خلدون، ج ۲، ص ۷۰۸.
۵- تاریخ عرب، فلیپ حتی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص ۱۶۳.
6. مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۳۲، دارالاندلس، بیروت ۱۹۶۵.
۷- طبقات ابن سعد، ج ۳، ص ۶۶، فرهنگ و اندیشه، تهران ۱۳۷۴.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص130-127، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393