انیمیشن «باد برمی‌خیزد» یا «the wind rises» در حال حاضر آخرین اثر و می‌توان گفت شاهکار «هایائو میازاکی»، انیمیشن‌ساز موفق ژاپنی است. او با ساخت این انیمیشن، توانست در سال 2013 جایزه‌ی اسکار را از آن خود کند.

«باد برمی‌خیزد» داستان پسر نوجوانی به نام «جیرو هوریکوشی» است که آرزوی پرواز دارد؛ اما چون چشمانش ضعیف است، نمی‌تواند خلبان شود. او به دلیل علاقه‌اش سعی می‌کند هر طور شده راهی پیدا کند تا به آرزویش برسد؛ به ­همین­ دلیل حتی در خواب‌هایش هم به دنبال هدفش است (معضل اکثر جوانان جامعه‌ی امروز این است که تا رسیدن به سن بزرگ­سالی هنوز هدف مشخصی ندارند). جیرو در یک خواب وارد قلمرو رویای «جیووانی کاپرونی» می‌شود. کاپرونی یکی از طراحان مشهور هواپیما در ایتالیاست. او مهندس هوانوردی است و جیرو را راهنمایی می‌کند. جیرو وقتی می‌فهمد کاپرونی خلبانی بلد نیست، انگیزه‌اش چند برابر می‌شود...

جیرو نمونه‌ی یک انسان واقعی است؛ کسی که در مقابل عصبانیت خواهرش مهربان است، در قطار جایش را به یک خانم می‌دهد و به زنی که پایش شکسته است کمک می‌کند تا به خانه‌اش برسد. این‌ها نمونه‌‌هایی از انسان دوستی جیرو است. او منتظر درخواست کمک از سوی کسی نمی‌ماند و داوطلبانه به دیگران مهر می‌ورزد. هر جا جیرو هست، معمولاً یک رنگ سبز هم دیده می‌شود؛ چه مدادی که در دست دارد، چه در و پنجره‌هایی که قرار است به روی او باز شوند. خوب است بدانید رنگ سبز نماد امید، آرامش و پیشرفت است.

جیرو آن‌قدر خوش‌قلب است که در طول فیلم، هیچ انسان بدی نمی‌بینیم؛ چون ما زندگی را از دید او می‌بینیم و نتیجه‌ی خوب دیدن و خوب بودن، دوری و چشم‌پوشی از بدی‌هاست. همان‌طور که جیرو می‌گوید، هدفش فقط ساخت هواپیماهای زیباست و او می‌خواهد کارش را به بهترین شکل انجام دهد؛ مانند کاپرونی که به جیرو تأکید می‌کند هواپیماها ابزار جنگ و پول درآوردن نیستند، بلکه یک رویای زیبایند و مهندسان، رویا را به واقعیت تبدیل می‌کنند؛ اما کشورهایی که درگیر جنگ جهانی بوده‌اند به منظور حفاظت از آب و خاک کشورشان، به ساخت هواپیماهای جنگنده روی آورده‌اند و طراحانی چون کاپرونی و جیرو به ناچار برخلاف میل باطنی آن را پذیرفته‌اند.

کارگردان در پس‌زمینه به اتفاقات حاکم بر ژاپن آن سال‌ها نیز پرداخته است؛ در رویاهای جیرو، صحنه‌هایی از آتش‌افروزی‌های جنگ جهانی اول و دوم را شاهد هستیم. جیرو شخصیتی واقعی است که جنگنده‌ی زِرو را طراحی نموده و ژاپن در جنگ جهانی دوم از آن استفاده کرده است. میازاکی از زندگی جیرو الهام گرفته و با ذهن خلاق خودش به آن پر و بال داده است؛ همچنین رکود اقتصادی، شیوع بیماری سل و زمین ­لرزه‌ی بزرگ کانتو. زمین­ لرزه‌ی مهیبی که توفان آتش به پا کرد و شهر کانتو را سوزاند. جیرو بر اثر این اتفاق با نائوکوی نوجوان روبه­ رو شد. نائوکو سرچشمه‌ی عشق و باعث رسیدن جیرو به هدفش است. زمانی که جیرو برای استراحت به کوهستان رفته، دوباره با نائوکوی جوان روبه ­رو می‌شود، جیرو برای نشان دادن علاقه‌اش به نائوکو برای او یک هواپیمای کاغذی می‌سازد. هواپیما با زیبایی هرچه تمام‌تر چرخ می‌خورد، پرواز می‌کند و رویای جیرو را با عشق پیوند می‌زند. جیرو از نائوکو خواستگاری می‌کند؛ اما بیماری سل در ژاپن شیوع یافته و نائوکو را نیز بیمار کرده است. با وجود این، جیرو پا پس نمی‌کشد و بودن با او را، هر چند کوتاه، ترجیح می‌دهد.

شخصیت‌های دیگر نیز جالب و دوست­ داشتنی‌اند. «کانو»، خواهر جیرو، همیشه عصبانی به نظر می‌رسد؛ اما کمی بعد برخلاف انتظارمان آن­قدر مهربان می‌شود که بعد از شنیدن حرف‌هایش حق را به او می‌دهیم. «کروکابا» کارفرمای کوتاه قد و کله قارچی جیرو، مدام در حال تکاپو است و کوتاهی قدش باعث نمی‌شود از چیزی عقب بماند. خیراندیشی خاص او اجازه نمی‌دهد جیرو و دوستش «هونجو» در یک تیم فعالیت کنند؛ چراکه می‌ترسد رفاقت این دو به رقابت و جنگ تبدیل شود.

در فیلم روی باد و بال تأکید زیادی شده است. همان­طور که می­دانید لازمه‌ی پریدن­، داشتن یک جفت بال سالم است و برخاستن باد؛ چراکه باد بال‌ها را به پرواز درمی‌آورد! باد وزید، کلاه سفید جیرو را به هوا بلند کرد، آن را به دستان هائوکو سپرد و این دو را با هم آشنا کرد. سال‌ها بعد دوباره باد وزیدن گرفت، چتر سفید هائوکو را جلوی پای جیرو انداخت و آن‌ها را با هم روبه­ رو کرد، سپس هواپیمای کاغذی جیرو را به پرواز درآورد. اغلب مدل‌های ساخته ­شده توسط مهندسان نیز از ناحیه‌ی بال دچار ضعف هستند و به سقوط هواپیما منجر می­ شوند. جالب است که وظیفه‌ی جیرو در شرکت کروکابا، طراحی اتصال پایه‌ی بال است. ابر و دود نیز زیاد به چشم می‌خورد؛ ابرهای سفید موجب آبادانی‌اند و دودهای سیاه حاصل سوختن و سوزاندن.

«باد برمی‌خیزد» یازدهمین انیمیشن هایائو میازاکی بعد از آثاری چون «قلعه­ ی متحرک هابل» و «شهر ارواح» است. این پویانمایی پیام‌آور صلح، دوستی انسان‌ها با یک­دیگر و آشتی‌شان با طبیعت است. موسیقی فیلم دل­نشین و اغواگر است؛ آن‌قدر که تماشاگر را جادو نموده، او را وادار می‌کند همراه جیرو از تماشای خوابش لذت ببرد، با او رویا بسازد و اشتیاقش برای به ثمر نشستن تلاش‌های جیرو بیش­تر شود. زیبایی‌های بصری «باد برمی‌خیزد» سبب می‌شود برای ساعاتی از دنیای پرزرق­ و برق و چندبعدی انیمیشن‌های جدید بیرون آمده و غرق در آرامش فیلم شویم.

به دلیل ریتم کُند این انیمیشن، تماشای آن از حوصله‌ی کودکان خارج است؛ اما مطمئناً نوجوانان همراه والدین‌شان از تماشای رویای جذابی که میازاکی برای­شان خلق کرده به وجد خواهند آمد.

نویسنده: زینب بخشایش

منبع: مجله باران