خوشا قدح نبيذ بوشنجه

شاعر : منوچهري

هنگام صبوح، ساقيا، رنجه خوشا قدح نبيذ بوشنجه
نه محضر و نه قباله و بنجه نه نرد و نه تخته نرد پيش ما
چون کافر روم بر در گنجه نظاره به پيش در کشيده صف
از بس شکفه شده در اشکنجه خنياگر ايستاد و بربطزن
چون ماه سه و دو پنج در پنجه وان رطل گران يک مني ما را
گه شادي و گه نشاط و گه غنجه برداشته ما حجاب شرم از رخ
چشم حدثان به وادي طنجه اندر شده چشم ما به خواب خوش