بر اساس نظریه‌هایی که بر تاثیرات نیرومند رسانه‌ها تاکید دارند (از جمله نظریه کشت گرینر و همکارانش) قرار گیری منظم در معرض رسانه‌های جمعی، به ویژه تماشای مستمر تلویزیون، به درونی شدن تدریجی پیام های منتقل شده از رسانه‌ها منجر می گردد. تصور می شود رسانه‌ها از طریق جامعه پذیری مادم العمر به ویژه با نمایش تصاویر سکسوالیته، عشق، خانواده و ازدواج، نقش‌های زنان و مردان و مذهب و معنویت قادر به تاثیر گذاری بر استانداردهای اخلاقی باشند. نگرانی در مورد تهدید بالقوه فرهنگ‌های سنتی از جانب ارزش‌های موجود در رسانه‌های غربی، از قبیل سکسوالیته آشکار در فیلم ها و برنامه‌های سرگرم کننده تلویزیونی، به اتخاذ اقدامات حمایتی سازمان های نظارتی دولتی منجر شده است. در موارد حاد، این نگرانی باعث شده که برخی از دولت ها محتوی رسانه‌ها را ممنوع یا سانسور کنند؛ این امر حتی در دموکراسی های دارای سنت طولانی حمایت از آزادی بیان، سبب اتخاذ و تقویت سیاستهایی شده است که به منظور حفاظت کودکان و نوجوانان، دسترسی به انواع معینی از محتوی رسانه‌ها را محدود می کند.
 
اما رسانه تنها کارگذار جامعه پذیری نیست، ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی ریشه دار. از بسیاری از منابع دیگر مانند والدین و خانواده و نیز مدلهای نقشی و تجارب رشد در اجتماع محلی کسب می شوند. در جوامع بسیار محافظه کار، این کارگزاران ممکن است مهمتر از تصاویر و ایده‌های منتقل شده از طریق محصولات فرهنگی وارداتی باشند، به طوری که معنای پیام های لیبرال و سکولار می تواند توسط مخاطبان باز - تفسیر گردد یا به سادگی رد شود.
 
بررسی شواهد ارائه شده ، ارتباط پایدار بین استفاده از رسانه‌ها و ارزش‌های اخلاقی را نشان می دهد؛ حتی بعد از اعمال کنترل های آماری، کاربران پر استفاده رسانه‌های جمعی، به طور کلی در مقایسه با دیگران، نسبت به ارزش‌های جنسی و اخلاقی و ارزش‌های خانوادگی، لیبرال تر، نسبت به استانداردهای غیر اخلاقی در زندگی عمومی، کم تحمل تر، نسبت به ارزش‌های دینی، سکولارتر و نسبت به نقش‌های زنان و مردان تساوی طلب تر هستند. به علاوه، قوی ترین این روابط در جوامع جهان وطن مشاهده می شود؛ جوامعی که باز ترین جوامع نسبت به جریان‌های اطلاعاتی در سرتاسر مرزهای ملی خود هستند، در حالیکه این روابط در جوامع محلی قوت کمتری دارند. قوی ترین رابطه، مربوط به ارزش‌های جنسی و اخلاقی است؛ در این مورد استفاده بیشتر از رسانه‌ها در جوامع جهان وطن با جهت گیری های لیبرال تر و مداراجویانه تر نسبت به مسائلی مانند همجنس گرایی، طلاق و سقط جنین رابطه داشت.
 
اگرچه داده‌هایی که ما با استفاده از مدل‌های چندسطحی بررسی کردیم در مقایسه با پژوهش‌های قبلی، هم از نظر میزان ارزش‌های اجتماعی و هم تعداد جوامع مورد بررسی، بسیار بیشتر بود اما این داده ها نیز دارای محدودیت های خاص خود هستند. مهمترین این محدودیت ها این است که مقایسه های ملی - مقطعی نمی تواند جهت علیت موجود در این رابطه را به طور قطعی، تعیین کند؛ قرارگیری در معرض رسانه‌های جمعی ممکن است جهت گیری های ارزشی کمتر سنتی و لیبرال تری را ایجاد کند، اما همچنین در آنچه که امکان تماشا یا خواندن آن برای مردم فراهم می شود، احتمال رخ دادن سوگیری خود انتخابی نیز وجود دارد.
 
همانطور که نظریه «استفاده و ارضاء» بیان می کند، افراد فعالانه به انتخاب چگونگی گذران اوقات فراغت و نحوه استفاده از رسانه‌ها در جهت ارضاء علایق و نیازهای خود به مانند نیاز به اطلاعات، سرگرمی، فراغت یا تعاملات اجتماعی  می پردازند. در واقع، ما اعتقاد داریم که در این مورد احتمالا یک فرآیند تعاملی دو سویه در جریان است؛ از یک طرف انگیزه قبلی، قرارگیری در معرض اطلاعات را تعیین می کند و از طرف دیگر، استفاده از رسانه‌ها، ارزش‌های فرهنگی را تقویت می کند. بدون داده‌های مطالعات آزمایشی و پانلی که از مصاحبه با پاسخ دهندگان یکسان در طول زمان استخراج می شود، تعیین نحوه عمل کردن این فرآیند غیر ممکن است. بعلاوه، ما به منظور نیل به یافته های قطعی تر، نیازمند اطلاعات دقیقتر در مورد ژانرها و محتوی ویژه رسانه‌های جمعی خواهیم بود که افراد به طور منظم به آنها دسترسی دارند؛ این امر شامل تحلیل تفاوت های بین فرهنگی در زمینه ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی منعکس شده در تلویزیون. روزنامه‌ها، وب سایت ها و مجلات در کشورهای مختلف می شود. ما برای اثبات تاثیرات انباشتی، نیازمندیم با جزییات بسیار بیشتر و در یک دوره طولانی بدانیم مردم معمولا چه چیزی» را تماشا با مطالعه می کنند. این چالش‌ها برای تحقیقات آینده باقی می ماند.
 
با این وجود، شواهد پیمایش بررسی شده در این فصل، الگوهای کلی استفاده از منابع رسانه‌ای متعدد را در جوامع متعددی ارائه می کند. بر اساس استدلال کلی ما، قرارگیری در معرض رسانه‌های خبری همواره با ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی لیبرال و تساوی طلب تر رابطه دارد. در این راستا، به نظر می رسد استفاده از ارتباطات جمعی تاثیری مشابه با تاثیر تحصیلات و سن در تقویت ارزش‌های مدرن و نگرش‌های مداراجویانه تر داشته باشد. این الگوها در جوامع محلی تر نیز مشاهده شده است، اما قوت همبستگی ها در اینگونه جوامع، کمتر است. در این مناطق، اثرات ترکیبی فقدان توسعه اقتصادی، فقدان ادغام در بازارها و شبکه‌های ارتباطات جهانی، عدم آزادی رسانه‌ها و عدم دسترسی به رسانه‌ها، میزان تغییر فرهنگی مرتبط با جریان‌های اطلاعاتی فرامرزی را محدود می کند.
 
منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص264-260، چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵