بچه که بودم آرزو می‌کردم فصل تابستان زودتر از راه برسد، بابا بلیت مشهد بگیرد و با اتوبوس هایی که از مسیر شمال آمدوشد می‌کردند به زیارت امام رضا علیه السلام برویم. مشهد دو راه داشت؛ یکی که از دل تو می‌گذشت و دیگری که بر کویری خشک و سوزان کشیده شده بود.

آری! من از بچگی شیفته ی تو بوده‌ام و چه شب ها که زمزمه کرده‌ام: «باز باران با ترانه، با گهرهای فراوان می‌خورد بر بام خانه، یادم آرد روز باران، گردش یک روز دیرین، خوب و شیرین توی جنگل های گیلان...»

تو همیشه برایم باشکوه بوده‌ای؛ حتی زمانی که موقع رفتن به کربلا و عبور از استان کرمانشاهان دیدم ابهت بیستون مغرور از شکوهت نکاسته است.

این آرزو به دلم مانده است که شبی را زیر درختان تو بخوابم با صدای لالایی نسیمی که برگ درختانت را می‌نوازد یا صدای وهم آلود خشی خشی که از آمدن یک خرس خبر می‌دهد!

این ها را گفتم تا بگویم تو را دوست دارم و با خبرم که در کتاب خدا نیز مورد اشاره قرار گرفته‌ای:

 
  • در زمین از هرچیز، موزون رویاندیم.
  • اوست خدایی که درختان خودرو و برافراشته و ناخودرو را آفرید... اسراف نکنید که خداوند اسراف کاران را دوست نمی‌دارد.
  • قطعاً براى [مردم] سبا در محل سکونت شان نشانه ی [رحمتى] بود، دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتیم] از روزى پروردگارتان بخورید و او را شکر کنید.
  • و چرا وقتی داخل باغ خود شدی نگفتی: هرچه خدا خواست [همان می‌شود] نیرویی جز به وسیله ی خدا نیست؟!
  • کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، براى آنان باغ هایى است که از زیر [درختان] آن جوی ها روان است، این [همان] رستگارى بزرگ است.

آری! تو باغ و جنگلی که خداوند مهربان زمین را با آن سرسبز کرده است و گلچین گیلانی چه زیبا سرود:

سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا
بس دلارا بود جنگل،
به، چه زیبا بود جنگل...

پی نوشت:
1. سوره ی حجر، آیه ی19.
2. سوره ی انعام، آیه ی141.
3. سوره ی سبا، آیه ی15.
4. سوره ی کهف، آیه ی39.
5. سوره ی بروج، آیه ی11.

منبع: مجله باران