جرج برکلی  George Berkeley (۱۶۸۵ - ۱۷۵۳ م) جرج برکلی در ایرلند متولد شد و در همان محل تحصیل و بخش اعظم زندگی شغلی خود را به عنوان کشیس در کلیسای اپیسکوپال Episcopal ایرلند گذراند. او غالب اندیشه‌های ابتکاری و رساله‌های فلسفی خود از جمله اصول معرفت انسان The Principles of Human Knowledge را در دوران جوانی اظهار کرد. اصولا موضع برکلی این بود که تمام هستی به ذهنی وابسته است که آن را بداند و اگر ذهنی وجود نداشته باشد، هدف و مقصودی وجود ندارد، مگر این که به وسیله ذهن خدا درک شود. برکلی دیدگاه رآلیسم فلسفی مبنی بر این که دنیای مادی مستقل از ذهن وجود دارد، را مورد حمله قرار داد. به گفته سراسحاق نیوتن Sir Issac newton جهان از مجموعه ای اجرام مادی تشکیل شده که در فضا حرکت می کند و با قوانین ریاضی مانند قانون جاذبه کنترل می شود.
 
او معتقد بود که هیچ کس ماده را به صورت دست اول تجربه نکرده و این نظریه در واقع بیشتر ادراک ذهن است. به نظر برکلی، مردم اشتباهات مشترکی مرتکب می شوند که تصور می کنند هر چند ذهنی برای درک نباشد باز هم اشیایی از قبیل درختان، منازل و سنگها وجود دارد. برعکس، این که می گوییم شیئی وجود دارد، بدین معناست که به وسیله ذهنی درک می شود یا «وجود داشتن همان درک شدن» است. برکلی در جواب این سؤال قدیمی که: «آیا درختی که در وسط جنگل سقوط می کند اگر کسی صدای آن را نشنود، صدایی دارد؟» می گوید: اگر این عقیده را که خدا صدای آن را شنیده است، نادیده بگیریم، پاسخ منفی است. هستی بدون درک وجود ندارد، لکن اشیا به این معنا که به وسیله خدا درک می شوند، ممکن است وجود داشته باشند.
 
دیدگاه فلسفی برکلی بر دیدگاه مذهبی او متوقف بود که جوهر غیر مادی (اندیشه یا عقل) به وسیله علم مورد توهین قرار گرفته و علم «نظام‌های مزخرف الحادی» را به ارمغان آورده است. آنچه وجود دارد یا هست، ماده نیست، بلکه عقل، اندیشه یا خداوند است. اهتمام برکلی مانند «رودی پایدار» در برابر مزخرفات علم و رآلیسم علمی که مشتمل بر نظریه‌های ماده گرایی است، استوار مانده است.
 
برکلی با تأیید این موضوع که ماده جز به عنوان صورتی از ذهن نمی تواند وجود داشته باشد آن را انکار می کند. ما اشیا را فقط تا زمانی که آنها را آگاهانه درک می کنیم، می شناسیم؛ وقتی که در مورد وجود عالم - قبل از این که ذهنهای محدود آن را درک کنند - می اندیشیم، باید فرض کنیم که یک ذهن ابدی وجود دارد که در تمام زمانها و تا ابد پایدار است. بنابراین، می توان گفت که هر چند ممکن است مردم نسبت به سقوط درختان در سراسر ابدیت آگاه نباشند، اما خدا آگاه است. برکلی، حامی واقعیات آرمانی و ارزشهایی بود که هدف اصلی آن اقامه دلیل بر وجود خدا و اثبات این موضوع است که خدا علت حقیقی تمام اشیا است
 
اما دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی، اثبات کرد که بزرگ ترین مخالف عقاید برکلی است. هیوم در ادینبرگ Edinburg  متولد شد، در رشته حقوق تحصیل کرد و بعد به عنوان عضو سفارت انگلیس در فرانسه به کار مشغول شد. نوشته های او در ابتدا به صورت گسترده مورد قبول عامه واقع نشد و به قول خودش: «از مطبوعات کنار گذاشته شد». اثر مهم او با عنوان رساله‌هایی درباره ماهیت انسان که در زمان نوشتن آن فقط ۲۶ ساله بود، یکی از سخت ترین حمله هایی بود که تا آن زمان علیه ایده‌آلیسم انجام می گرفت. در حالی که هیوم با پذیرش اصول برکلی (وجود = ادراک) کار خود را آغاز کرد، به این نتیجه رسید که چون تمامی آنچه می توانیم بدانیم تأثرات ما از اندیشه‌هاست، برای تأکید بر واقعیت داشتن ماده یا جوهر عقلانی مبنایی واقعی نداریم و نمی توانیم چیزی را کشف کنیم که لزوما ارتباط با علیت را توجیه کند.
 
هیوم خاطر نشان کرد که ارتباط دادن یک رخداد به دیگری، صرفا براساس عادتی است که انتظار داریم واقعه ای بعد از واقعه دیگر رخ دهد؛ و این امر بر سلسله اتفاقات نامحدود از همین قبیل مبتنی است. همه آنچه واقعأ قادر به دانستن آن هستیم، اندیشه‌ها و عواطفی است که هر یک به صورت انباشته هایی نامنظم به دنبال دیگری می آید. در حالی که برکلی معتقد بود فلسفه اش با الحاد مناسبت دارد، هیوم معتقد بود دلایلی که بر وجود خدا دلالت می کند بیش از چیزی نیست که بر وجود ماده دلالت دارد. بنابراین، هیوم معتقد است به اندازه ای که برکلی فکر می کند الحاد و ماتریالیسم را تضعیف کرده او هم مفهوم ذهن و خدا را خراب کرده است. هیوم اذعان داشت که نظریات او به شک گرایی منجر شده و مذهب و علم را تحت تأثیر قرار داده، اما نتوانسته تناقض دنیای به ظاهر محسوس را با منطق تفکر انسان سازش دهد.
 
امروزه ممکن است اندیشه‌های برکلی عجیب به نظر برسد، اما مفاهیمی که او توسعه داده محققان شاخه‌های مختلف را تحت تأثیر قرار داده است؛ عقیده او در مورد مرکزیت ذهن درونی subjective mind  و وابستگی وجود هر چیز به ذهن درک کننده، به محققان برای مطالعه عمیق تر طبیعت ادراک و متعلق فکر object of thought  کمک کرده است.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم و تربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی،صص41-39، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387