پدیده «شهروند منتقد» نیز به شکل گسترده مورد توجه قرار گرفته است که بر اساس آن، مهارت‌های شناختی و آگاهی‌های ناشی از تحصیلات سبب افزایش انتظارات مربوط به حکومت دموکراتیک شده، وفاداری به نهادهای سنتی را کاهش داده و منجر به تقویت چالش‌های مربوط به اشکال اقتدار اعمال شده توسط پارلمان، پلیس و قوه قضائیه می گردد.
 
آنچه در اینجا بیشترین اهمیت را دارد آن است که پس از اعمال تمامی این کنترلها ، استفاده از رسانه‌های خبری با اعتماد به نهادهای عضویت در سازمان‌های داوطلبانه، مشارکت در سیاست اعتراضی و علاقه شهروندی، رابطه معنادار و مثبت داشت. البته رابطه بین استفاده از رسانه‌های خبری با حمایت از ارزش‌های دموکراتیک معنادار نبود.
 
با وجود آنکه تز ضعف رسانه‌ها دلایل زیادی برای نفرت شهروندان از ژورنالیسم (برای مثال، پوشش منتفی مبارزات انتخاباتی با تمرکز بر افراد مشهور به جای گزارش جدی امور جاری، منازعات نمایندگان مجلس و موضوعات مربوط به سیاستگذاری عمومی) ذکر می کند، در واقع، قرار گیری در معرض رسانه‌های خبری با مشارکت مدنی بیشتر (و نه کمتر) رابطه دارد. این نتایج، با اثبات اینکه چنین تعمیم هایی را (علاوه بر دموکراسی های قدیمی) می توان به بسیاری از جوامع در حال توسعه در سراسر جهان نیز نسبت داد، این الگو بسط می دهند. مسلما بر اساس این شواهد نمی توان ادعا کرد که یک رابطه علی یک طرفه از متغیر استفاده از رسانه‌ها به سمت مشارکت مدنی وجود دارد؛ در این زمینه رابطه متقابلی نیز می تواند در میان باشد بدین سبب که به طور منطقی علاقه به سیاست می تواند باعث توجه مردم به گزارش های امور جاری در روزنامه‌ها و تلویزیون شود. برای اثبات چنین الگویی، به پیمایش‌های پانل طولی یا شواهد تجربی دیگری نیاز است. با این وجود، ما مطمئنا می توانیم تز ضعف رسانه‌ها را با اطمینان بیشتری رد کنیم:
 
 در تمامی ابعاد، هیچ شواهدی مبنی بر رابطه معنادار و منفی بین استفاده از رسانه‌ها و مشارکت مدنی وجود ندارد. جدا از اینکه چه تعداد از مفسران، رسانه‌ها را به سبب ایجاد بی تفاوتی سیاسی، سرخوردگی و بدبینی سرزنش می کنند، در داده‌های حاضر هیچ نشانه ای برای تایید برای این ادعاها وجود ندارد.
 
اثرات سطح ملی زندگی در یک جوامع جهان وطن تر بر ابعاد مشارکت مدنی کدامند؟ در این مورد نتایج پیچیده تر است؛ میزان سیاست اعتراضی و حمایت از ارزش‌های دموکراتیک به طور معناداری در جوامع جهان وطن بالاتر است، اما علاقه به سیاست کمتر به نظر می رسد و تفاوت معناداری در شاخص‌های دیگر وجود ندارد. تحلیل میزان اثرات تعامل بین سطحی (سطح فردی و ملی نشان می دهد که استفاده از رسانه‌ها در جوامع جهان وطن اثر مثبتی بر دموکراسی دارد؛ این اثرگذاری به واسطه تقویت فعالیت اعتراضی، علاقه به سیاست و ارزش‌های دموکراتیک است. برای بررسی اینکه کدام مولفه سطح ملی شاخص جهان وطن گرایی (ثروت اقتصادی، شاخص جهانی شدن، آزادی رسانه‌ای با دسترسی به رسانه‌ها) با الگوی مشارکت مدنی ارتباط دارد، مدل‌های دیگری اجرا گردید. همه ضرایب سطح ملی معنادار هستند، شاخص مرکب جهان وطن گرایی قوی ترین پیش بین ارزش‌های دموکراتیک است؛ توسعه اقتصادی و آزادی رسانه‌ای نیز بعد از این شاخص قرار گرفته اند.
 
در مقابل، دسترسی به رسانه‌ها، که در فرضیه اولیه لیپست مورد تاکید بود، با وجود معناداری، پیش بین ضعیف تری برای ارزش‌های دموکراتیک محسوب می گردد. این نتایج تایید می کنند که ارزشهای دموکراتیک در ملت‌های پساصنعتی مرفه به شکوفایی می رسند، اما در این زمینه توسعه اقتصادی، تنها عامل مؤثر نیست. جوامع باز دارای قوی ترین فرهنگ‌های دموکراتیک هستند؛ جوامعی که دارای رفاه، آزادی رسانه‌ها و مرزهای باز به روی ورود جریان‌های اطلاعاتی از خارج هستند.
 
نتیجه گیری: اولین نظریه‌های جامعه شناسی مانند نظریه لیپست استدلال می کردند که دموکراسی از طریق توسعه اقتصادی تقویت می شود، به ویژه در جوامعی که رفاه فزاینده، دسترسی همگانی به رسانه‌ها جمعی را افزایش داده است. براساس نظریه لیپست، شهروندان با کسب اخبار در مورد دولت و امور جاری از طریق رادیو، تلویزیون و روزنامه‌ها، می توانند به طور بسیار مؤثرتری در فرآیندهای دموکراتیک شرکت کنند و بدین وسیله استقرار دموکراسی را حفظ و تقویت کنند. در نتیجه بررسی دقیق رسانه‌های ناظر، فرآیند سیاست گذاری عمومی شفاف تر می گردد و این امر به نوبه پاسخگو بودن دولت را تقویت می کند. ژورنالیسم با تقویت حوزه عمومی می تواند جامعه مدنی را تقویت کرده و مشورت عمومی را ترغیب کند.
 
از طریق گزارش دهی بی طرفانه و جامع در مورد چالش‌های عمده ای که جامعه با آنها رو به روست، می توان صداهای مختلف را در بحث های عمومی شنید. پوشش متوازن مبارزات انتخاباتی، مردم را نسبت به کاندیداها آگاه ساخته و به شهروندان اجازه می دهد تا آگاهانه رای دهند. بعلاوه، وقتی رسانه‌های خبری نگرانی های اجتماعی و ترجیهات عمومی را از طریق خبرنگارانی که همانند مجرایی بین شهروندان و دولت عمل می کنند، برجسته می سازند، نخبگان حاکم می توانند نسبت به نیازهای اجتماعی بیشتر پاسخگو باشند. سوالاتی جدی در مورد اینکه ژورنالیسم در عمل تا چه اندازه در برآورده ساختن این آرمان ها موفق بوده است، مطرح می باشد، خصوصا در جوامعی که محدودیت‌های شدیدی بر آزادی بیان و انتشارات اعمال می شود. علاوه بر این، نظریه‌های ضعف رسانه‌ها تردیدهای جدی در مورد توان رسانه‌های خبری در نیل به این اهداف مطرح می کند: بر اساس این نظریات، گزارش دهی معمولا سبب فرسایش اعتماد نسبت به نهادهای دولتی و ایجاد بی تفاوتی مدنی (و نه مشارکت) می گردد.
 
شواهد پیمایشی که ما در اینجا تحلیل کردیم، مطالعات تجربی پیشین در مورد رابطه بین استفاده از رسانه‌های خبری و جهت گیری‌های سیاسی در دموکراسی های قدیمی و جوامع مرفه را بسط می دهد. بر اساس نتایج این تحلیل، استفاده از رسانه‌های خبری با بسیاری از انواع مشارکت مدنی رابطه مثبت دارد. استفاده از رسانه‌های خبری، اطمینان به نهادهایی مانند پارلمان و احزاب، عضویت در سازمانهای داوطلبانه و انجمن های مدنی مانند گروه های خیریه، اتحادیه ها و احزاب، علاقه به سیاست و حمایت از ارزشهای دموکراتیک را تقویت می کند. اگر چه ما نمی توانیم قطعة ثابت کنیم، اما مطمئنا این نتایج با تز «چرخه فضیلت» سازگار است، که در آن استفاده از رسانه‌ها و مشارکت مدنی مکمل هم در نظر گرفته می شوند.
 
ما علاوه بر فرآیندهای داخلی، استدلال کردیم که در جوامع باز، جریان ارتباطات جمعی از شمال به جنوب جهان بتدریج پذیرش ایده‌های مربوط به کردارها و اصول دموکراتیک در سراسر جهان تقویت خواهد کرد. این نتایج در اینجا روشن نیستند، اما با این وجود، ما در این زمینه، اثر سطح ملی عمده ای را اثبات کردیم؛ اینکه زندگی در یک جامعه جهان وطن تر با مشارکت در سیاست اعتراضی و حمایت از ارزش‌های دموکراتیک رابطه مثبت دارد و استفاده از رسانه‌های خبری در جوامع جهان وطن این اثرات را تقویت می کند. جوامع جهان وطن نسبت به جوامع محلی، مرفه تر هستند، اما آنها همچنین آزادی مطبوعات بیشتر و مرزهای بازتری دارند و می توان تصور کرد که هر کدام از این عوامل، نقشی در این رابطه داشته باشد. این نتایج، نظریه همگرایی فرهنگی حول ارزش‌ها و کردارهای دموکراتیک را تا حدی تایید می کند، اما با این شرط مهم که نوع جامعه نیز رابطه میان رسانه و دموکراسی را مشروط یا تعدیل می سازد.
 
منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص288-281، چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵