درآمد

تحصیلات عالیه در کشورها و جوامع مختلف، انتظارات بیشماری را بر می انگیزاند[1] و انتظار می رود که محصلان و همچنین نهاد های علمی، وظایف و مسئولیت های متعددی را بر عهده بگیرند. دانشگاه ها و اندیشمندان هر جامعه، پیشرو و طلایه دار حرکت و جریان های سیاسی-اجتماعی می باشند و عامه مردم در انتخاب های خود تحت تاثیر چنین نهادها و شخصیت هایی می باشند.

هرچند در بسیاری از جوامع، شکاف بین متفکران و عامه مردم وجود دارد و نمی توان عموم مردم را تابع متفکران دانست لکن در انتخاب های مهم سیاسی-اجتماعی و همچنین جریان های اجتماعی، تاثیر اندیشمندان و نهادهای رسمی در جریان سازی ها، غیر قابل انکار می باشد.

دانشگاه های هر جامعه و همچنین دیگرنهادهای رسمی با توجه به شناختی که از جامعه دارند و همچنین تاثیر اجتماعی که دارند، تکلیف مهمی پیدا می کنندو آن، مسئولیت اجتماعی می باشد و نباید از این مسئولیت خود غافل شوند. سوال مهمی که مطرح می شود این است که وظیفه دانشگاه ها و نهادهای رسمی و تاثیرگذار اجتماعی در در بحران ها، چالش ها و پیشرفت جامعه چه می باشد و این پژوهش به واکاوی این مسئله می پردازد.
 

جریان شناسی و جریان سازی

 در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که نهادهای سنتی آموزشی در جامعه ایران همواره از پیشینه تاریخی برخودار بوده است اما مدت زمان پیدایش نهادهای مدرنی همچون دانشگاه، با تعاریف و کارکردهای ویژه ای که دارد به زمانی کمتر از یک قرن می رسد[2] که به هر روی، هم نهادهای مدرن آموزشی مانند دانشگاه ها و موسسات آموزشی و هم نهاد های سنتی تر ماننده حوزه های علمیه مشمول بحث ها و نکات جاری می باشند و مراد از نهادهای علمی، تمام نهادها و موسساتی می باشد که می توانند مخاطب قرار بگیرند.

مهمترین مسئولیت اجتماعی دانشگاه های یک جامعه، جریان سازی ایشان می باشد. با این توضیح که با مطالعه و رصد وضعیت موجود، نقصان ها و چالش های موجود جامعه را باید شناسایی کنند و این که جامعه در وضعیت موجود نیاز به چه ارزش ها و هنجارهایی دارد و متفکران با جریان سازی های خود، نقص های موجود را مرتفع نمایند.

دانشگاه ها و نهاد های رسمی جامعه، به اعتبار پشتوانه اجتماعی و اعتباری که دارند، می توانند نقش قابل ملاحظه و تاثیرگذاری در جریان های اجتماعی داشته باشند و این توانمندی در تاثیرهای اجتماعی، نقطه آغاز این مسئولیت اجتماعی می باشد؛ چرا که زمانی که امکان تاثیرپذیری جامعه وجود دارد و از طرفی جامعه دانشگاهی و اندیشمندان چنین ظرفیت و توانمندی در خود مشاهده می کنند که از ظرفیت های اجتماعی استفاده کنند، نباید از این ظرفیت موجود غافل شوند و باید حداکثر توان و نیروی خود را صرف استفاده بهینه از آن بنمایند.

با شکل گیری جریان های اجتماعی است که می توان عموم مردم را تحت تاثیر قرارداد و هنجارها و ارزش های لازم را به جامعه تزریق کرد، و این تزریق ارزش ها و هنجارها، در برخی موارد در راستای سیاست های غلط و سودجویانه حکومت ها و سیاست مداران می باشد که در جوامع غربی مشاهده می شود و گاهی اوقات نیز در راستای رشد و پیشرفت جامعه و سعادتمندی ایشان طراحی و اجرا می شود؛ به هر روی، جامعه دانشگاهی این ظرفیت و توانمندی را دارد که بتواند جریان های اجتماعی را تحت تاثیرقرار دهد ولی زمانی اهتمام به این مسئولیت اجتماعی معنا پیدا می کند که از این ظرفیت ها و توانمندی ها در راستای سعادت، رشد، پیشرفت و تعالی جامعه بهره برده شود.

در پایان باید به این نکته اشاره کرد که هرچند دانشگاه های امروزی در اثر چرخش های فرهنگی، اجتماعی و فناوری در عصر حاضر دستخوش تغییراتی شده است و این تغییرات موجب ظهور مفاهیم تازه ای در مطالعات آموزش عالی شده است[3] ولی به هر حال، دانشگاه به عنوان یکی از رسمی ترین نهادهای آموزشی و هویت بخش، کارکردهای خاص خود را دارد و نباید از اهمیت و ضرورت مسئولیت اجتماعی این نهاد غافل بود.
دانشگاه امروزی نهادی مولد آگاهی و عقلانیت و مروج هنجارهای فرهنگ شهروندی می باشد باید از این ظرفیت ها و توانمندی ها در راستای اعتلای هرچه بیشتر جامعه استفاده کرد و تمام همت دانشگاه باید بر این باشد که دِین خود را به جامعه ادا کند.

 
هویت بخشی به جامعه

آموزش عالی نقطه تلاقی سه قلمرو فرهنگ، قدرت و دانش است و بی تردید نظام آموزشی در ظرف جامعه و فرهنگ عمل می کند و با آن داد و ستد دارد[4] ولی این نکته بسیار قابل ملاحظه است که در این رفت و برگشت ها، کارکرد و تاثیر دانشگاه بر جامعه به مراتب بیشتر می باشد. از دیگر کارکردهای مهم دانشگاه در جامعه، هویت بخشی به جامعه می باشد. هر جامعه ای، با توجه به هویت جمعی که احساس می کند، به حیات خود ادامه می دهد و در مقابل، از خودباختگی ها و ازخود بیگانگی هایی که در میان برخی از جوامع مشاهده می شود، در نقطه مقابل وجود دارد.

دانشگاه و جامعه ی دانشگاهی می توانند با تلاش های خود، و تحقق دستاوردهای مهم علمی، صنعتی، پزشکی و...، یک جامعه را در سطح بین المللی مطرح نمایند و بدین ترتیب هویت جمعی یک جامعه را ارتقا داده و حس غرور ملی را در ایشان زنده نگاه دارند. یکی از مهمترین چالش های موجود در جامعه، از خودبیگانگی و خودباختگی در مقابل تمدن ها و هویت های بیگانه می باشد که در مواجه با چنین ناهنجاری هایی، نقش جامعه دانشگاهی از اهمیت قابل ملاحظه ای برخودار می باشد و باید در تلاش باشند که با استفاده از راهکارها و ظرفیت های داخلی، این گونه احساسات را از ایشان دور نمایند و هویت از دست رفته جامعه را به ایشان بازگردانند.

دستیابی جامعه علمی و دانشگاهی به برخی یافته های صنعتی و پزشکی نیز می تواند هویت از دست رفته جامعه را به ایشان بازگرداند، چرا که عامه مردم با مشاهده دستاوردهای مهم صنعتی و پزشکی و مطرح شدن جامعه ی خود در سطوح عالی علمی، ایمان خود را به هویت ملی خودشان تقویت می کنند و برخی چالش ها و بحران های هویتی که بدان اشاره رفت، مشاهده نمی شود.

به هر روی، دانشگاه امروزی نهادی مولد آگاهی و عقلانیت و مروج هنجارهای فرهنگ شهروندی می باشد باید از این ظرفیت ها و توانمندی ها در راستای اعتلای هرچه بیشتر جامعه استفاده کرد و تمام همت دانشگاه باید بر این باشد که دِین خود را به جامعه ادا کند[5].
  
 پی نوشت ها: 
[1] ‏تورستن‌ هوزن‌،  ، و زهرا گوتاش‌، آموزش‌ عالی‌ و قشربندی‌ اجتماعی‌: یک‌ مقایسه‌ بین‌المللی‌، موسسه‌ پژوهش‌ و برنامه‌ریزی‌ آموزشی‌ عالی‌ (تهران‌: موسسه‌ پژوهش‌ و برنامه‌ریزی‌ آموزش‌ عالی‌، ۱۳۷۴)، ص17.
[2] ‏رسول ملکی راد، دانشگاه، مدرنیته و تحولات اجتماعی (تهران: چاپخش، ۱۳۹۴)، ص7.
[3] ‏رونالد بارنت و روبرتو دی ناپولی، هویت‌های متغیر در آموزش عالی (تهران - ایران: پژوهشگده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۶)، ص7.
[4] ‏مقصود فراستخواه‌، دانشگاه ایرانی و مسئله‌ی کیفیت ‏‫ : جستار گشایی برای نظام تضمین کیفیت آموزش عالی ایران بر اساس بررسی تطبیقی ۱۶ کشور جهان (تهران: آگاه، ۱۳۸۸)، ص9.
[5] ‏آرمین امیر و دیگران، مسئولیت اجتماعی دانشگاه : رسالت دانشگاه در جهان پیچیده امروز ( مجموعه مقالات)، ایران و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی (تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، معاونت فرهنگی و اجتماعی، دفتر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۶)، ص10.