فلسفه هند تاریخی طولانی و پیچیده دارد. تقریبا هرگونه تفکری از ایده‌آلیسم گرفته تا ماتریالیسم، کثرت گرایی تا وحدت گرایی و پارسایی تا لذت گرایی را می توان در آن ملاحظه کرد. در فلسفه هندی بر تحقق معنویت تأکید زیاد شده، اما این کار به معنای طرد لذات مادی نیست. هر چند فلسفه هندی بر تعمق  تأکید می کند، اما بسیار کاربردی است و اصلا شروع آن برای ارائه راه حل مسائل زندگی و بهبود آن بوده است. به عنوان مثال، مردمان نخستین از دو مشکل ذهنی و جسمی رنج می بردند و تلاش می کردند دلایل آن را بدانند. تعمق کمک می کرد تا برای درمان این دردها راه حل هایی ارائه دهند. به نظر می رسد فلاسفه هندی اصرار دارند که علم باید در این جهت به کار رود که زندگی اجتماعی و مشترک را اصلاح کند و آدمیان باید مطابق آرمان‌های خود زندگی کنند. همچنین در فلسفه هند نسبت به عدالت اخلاقی به طور کلی، احساسی همگانی وجود دارد که مطابق آن، افراد در برابر آنچه هستند و آنچه خواهند شد، مسؤولیت دارند.
 
فلسفه هندو این فلسفه، مؤسس شناخته شده و دستگاه عقیدتی معنی ندارد؛ به موازات گسترش قبایل ساکن در هند رشد کرده و بیشتر یک روش زندگی است تا یک آیین. آیین هندو به طور کلی ریاضت کشی و ترک دنیا را ترویج نمی کند؛ در نتیجه از ارضای امیال آدمی ممانعت نکرده معتقد است افراد باید بتوانند آن را کنترل و قانونمند کنند. اساسأ کسی نباید زندگی خود را صرفا وقف الذات حسی یا موفقیت های دنیوی کند.
 
آغازین گفته‌های فلسفه هندو را در سه متن اصلی وداها ، اوپانیشادها و اپیک ها می توان پیدا کرد. این نوشته ها مربوط به حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد تا دویست سال بعد از میلاد است. وداها مجموعه‌ای از سرود، منظومه و رساله آریایی ها بود (. واژه «ودا» یا (بید) در زبان سنسکریت از ریشه «وید» به معنای دانستن مشتق شده و به معنی دانش است. اما به طور اخص به معنی «دانش الهی» یا «علم منزل» می باشد. در آغاز، این نام به سه کتاب ریگ ودا (= رگ بید)، یجوردا (ججربید = Yajur - Veda ) و سام ودا (سام بید = Sama - Veda اطلاق می شد و مجموع این سه کتاب را ترابی ودا ( Trayi - veda ) یعنی «دانش های سه گانه می خواندند. اما بعدها بر سه ودای اصلی، کتاب چهارمی به نام اتروا ودا ( Atharva - veda ) افزوده شد... به گفته هندوان، تعلیمات ودا کامل ترین و بالاترین مدرک مذهب هندو است. این تعلیمات حاکم بر جمیع شؤون زندگی هر هندو است و وظایف او را در هر وضع و شکل و در هر مرحله از حیات از تولد و کودکی، جوانی و میانسالی، و پیری و مرگ، معین می سازد... وداها مرجع کلیه آداب و رسوم و شنن این قوم است. همه قوانین و مقررات در چهارچوب تعلیمات آنها به وجود آمده و مراسم و تشریفات مذهبی و ادعیه و آداب رسوم اجتماعی هندو ناشی از آنهاست.(هند در یک نگاه، ص ۶۴ - ۶۵).
 
اولین کیش ودایی، پرستش طبیعت با لحنی انسان انگارانه بود. به نظر هندی ودایی، جهان مشتمل بر سه عنصر زمین، هوا و خورشید است. جاری شدن سیل به معنای خشمگین شدن رودخانه ها و خوب بودن هوا به معنای خوشحال بودن خدایان است. این نگرش چند خدایی نسبت به جهان، به ۳۳ خدا از قبیل آگنی (خدای آتش)؛ ایندرا (خدای توفان و باران) و ورونا (خدایی که فصول را کنترل و تنظیم می کند) معتقد بود. اولین بخش وداها مشتمل بر «مانتراها» است که شامل ستایش خدایان برای جلب رضایت آنها و همچنین مناجات با خدا از طریق قربانی و نذر است. به اعتقاد آنها ارواح دو قسمند: ارواح خوب و بد. روح خوب مانند روح سپیده دم، و روح بد مثل روح خشکسالی و تاریکی. جنگهای مستمری بین خدایان و شیاطین برقرار است و خدایان کلا بر شیاطین غالب می شوند. در ادبیات و دایی برای برقراری هماهنگی بین خواسته های مادی و نیازهای انسان، با زندگی عقلانی او تلاش مداومی صورت می گیرد.
 
به نظر مؤمنان به ودا، حقایق عقلانی و اساسی وداها به قرار زیر است: الف- یک واقعیت غایی وجود دارد که فراگیر است و علت نهایی جهان محسوب می‌شود. ب- این واقعیت مخلوق نیست، خود واضح و عقل نهایی است؛ ج- مذهب یا دارما مشتمل بر شهود این عقل و سوق دادن زندگی بر اساس فضیلت و صداقت است؛ د- روح انسان، خدایی و مجموعه عالم تجلی عقل متعالی است.
 
طرفداران وداها معتقدند که آدمیان عقلند و صرف بدن یا ذهن نیستند. آدمیان، به عنوان عقل، ماهیتا الهی اند. برخلاف سایر حیوانات ما می توانیم الهی بودن خود را تشخیص دهیم، زیرا خدا در درون ماست. اما وقتی که از طریق شهوت، خشم یا حرص تحریک شده باشیم، خدا را درک نمی کنیم. از این رو، باید رذایل را از بین برد و قلب و ذهن را خالص کرد. روند خالص کردن ممکن است به اندازه چندین عمر تناسخ یافته طول بکشد.
 
اوپانیشادها (کلمه اوپانیشاد از سه جزء «أوب» (= نزدیک) و «نی» (= پایین) و «سه» (= نشستن) مرکب است. اوپانیشاد در لغت سنسکریت به معنی نشستن شاگرد نزدیک و زیر دست استاد برای آموختن علوم سری است و این کلمه را می توان به «پایین نشینی» در زبان فارسی تعبیر نمود. کاربرد این واژه از آن جهت است که شاگردان و مریدان در پایین و زیر دست استادان و در کنار آنان به کسب علوم می پرداختند... برخی گفته اند واژه اوپانیشاد به معنی علوم سری و محرمانه و باطنی و رمزی و درونی است و مرشدان به اصحاب خاص خود، آن را شفاهی می آموختند... اوپانیشادها در پایان عصر ودایی به وجود آمده و آن را خاتمه بیدها خوانده اند... اپانیشادها به صورتی که به ما رسیده غالبا مجموعه هایی از تعلیمات غیر متجانس است. تعیین تاریخی که سخنی گفته شده و تاریخی که آن را در یکی از اوپانیشادها جا داده اند میسر نیست. مطالبی که معلمان به شاگردان در موارد مختلف گفته اند، بعدها جمع آوری شده، ولی بر طبق موضوع یا بر اساس روش منظمی ترتیب یافته است. مکتب فلسفی اوپانیشادها از حدود أفکار وداها تجاوز کرده و مطالب و مسائل پخته تر نوینی طرح کرده و تعلیم داده است.
ادامه دارد..
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص154-152، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387