مذهب در تفکر چینی، مانند تفکر هندی، نیرویی پیوسته قدرتمند بوده است. دولتهای باستانی هند، در صدور فرامین حکومتی، بر تفکر دینی تأکید فراوان داشتند و زندگی اجتماعی و اقتصادی با اعتقادات مذهبی درهم تنیده بود. مذهب، فلسفه، حکومت و زندگی اجتماعی در تلاش برای کمک به انسان در جهت هماهنگی با طبیعت و زندگی، در هم آمیخته بود.
 
در بسیاری از فلسفه‌های غربی بر تضاد، مثل تضاد فلسفه و دین، تضاد انسان و طبیعت و تضاد حقوق افراد و دولت تأکید شده است. در فلسفه چینی بیشتر بر هماهنگی تأکید می شود و طبق آن، اندیشه صحیح باید به افراد کمک کند تا با زندگانی سازگار شوند. در نتیجه، هماهنگی حکومت، تجارت و خانواده باید به سنتزهای برتر منتهی شود.
 
کنفوسیوس (۵۵۱ تا ۴۷۹ ق.م) در ایالت لوا در خانواده ای فقیر با پیشینهای معمولی متولد شد. در دوران جوانی در منزل بارون چی مسؤولیتی بر عهده گرفت. بعدها رئیس دادگاه شهر جونگ - دو، اندکی بعد منشی اعظم عدالت و سرانجام وزیر دادگستری شد. او در طول عمر خود سفرها کرد و به شاگردان زمامداری و شیوه شوالیه گری آموخت. پس از مرگ، شاگردانش اندیشه‌های او را در کتابی به نام آنالکتها جمع آوری کردند.
 
در اوج زندگانی کنفوسیوس، تعداد شاگردانی که دور او جمع شده بودند، حدود سه هزار نفر برآورده شده است. او به شاگردان خود فلسفه و موسیقی با تأکید ویژه بر اخلاق یاد می داد. لفظ کنفوسیوس برای توصیف نظم اخلاقی لی به کار می رفت. «ژن»، «یی» و «لی» (Li) سه هنر اصلی است که بنیاد مکتب کنفوسیوس را می سازد. اینها مجموعه ای از قواعد سلوکی است که مردم چین هزاران سال از آن پیروی کرده اند. هر یک از این سه هنر در حصول فرهنگ چینی مقصود مفیدی بوده است و هر یک برای دیگری ضروری به شمار می آید: «ژن» که نخستین هنر زندگی است انسان را به راهی می برد که او را به کوشش مثبت برای دیگران بر می انگیزد. «یی» به دنبال آن می آید تا با ژن که به شکل برترین اصل کنش های انسان، تجسم یافته همکاری کند. «لی» که تجلی بیرونی احساس اخلاقی است «ژن» و «بی» را روشن کرده، گل سلوک را با خرد و نظم هماهنگ می کند و بدین طریق معبد مکتب کنفوسیوس را کامل می کند.
 
در مورد لی سخنان زیادی گفته شده، اما کمتر به آن عمل شده است. در آرمان کنفوسیوسی، فرد برتر کسی است که زندگانی را با درستکاری، فضیلت و نزاکت بگذراند. او می دانست دیدگاه او با نظر آشراف که معتقدند شرافت هر کس به دلیل خاندان اوست، ناسازگار است. او دلیل می آورد که اشرافیت بستگی به رفتار و منش آدمی دارد. شاگردان او هم از طبقه اشراف و هم از خانواده های فقیر بودند.
 
کنفوسیوس می گفت که هیچ گاه از پذیرش هیچ کس امتناع نخواهد کرد. کنفوسیوس معتقد بود که انسان موجودی اجتماعی است و باید با جامعه سازگاری داشته باشد بدون این که لزوما تسلیم آن شود. انسانهای معنوی، برای انطباق دیگران با معنویت، باید برای متحول کردن دیگران تلاش کنند. او حتی به پیروان خود توصیه می کرد که هرگاه حاکمی را ناشایست بیابند، از او انتقاد کنند. کنفوسیوس. به قدرت سیاسی علاقه فراوان داشت و «پنج خصلت لایتغیر» را که به اعتقاد او هر حاکمی باید در اداره مردم رعایت کند، توصیه میکرد:
 
١. نیک اندیشی؛ همیشه در این مورد فکر کنید که چه چیزی برای مردم خوب است.
 
۲، انصاف؛ با زیردستان آن گونه رفتار نکنید که دوست ندارید اگر زیر دست باشید با شما رفتار کنند.
 
٣. نزاکت اخلاقی؛ همیشه متواضع باشید و با زیردستان خود با احترام رفتار کنید.
 
۴. خردورزی؛ با علم و ادراک راه خود را تعیین کنید.
 
۵. صداقت؛ در هر کاری که انجام می دهید، صادق و درستکار باشید.
 
اندیشه کنفوسیوس بیش از دو هزار سال بر تعلیم و تربیت، حکومت و فرهنگ چین مسلط بود. به اعتقاد او انسان برای زندگی کردن به معیار یا مقررات نیاز دارد و طیف وسیعی از فعالیتهای اجتماعی دارای مقررات است. او همچنین معتقد بود که فرد را نباید بر جامعه مقدم داشت، زیرا افراد در برابر والدین، نیاکان و جامعه به طور کلی، وظایف مهمی دارند. از کنفوسیوس بر اهمیت تعلیم و تربیت تأکید می کرد، اما معتقد بود که ساختن منش اخلاقی، از آموزش مهارت صرف یا انتقال اطلاعات بسیار مهم تر است. این دیدگاه اخلاقی بر بخشی از امور عملی که در مورد ارتباط انسان با والدین است، تأکید می کند. فرزندان باید مطیع و تسلیم والدین باشند و به خردی که در طی سالیان زندگی به دست آورده اند، احترام بگذارند. اگر کسی این توصیه ها و سایر اصول درست را رعایت کند، در نتیجه رشد معنوی، یک چان تسه نجیب زاده واقعی خواهد شد. تمایز نجیب زاده واقعی از دیگران به ایمان، سخت کوشی و تواضع است، خود را در خدمت شیطان قرار نمی دهد و فقط برای نفع شخصی تلاش نمی کند. او زندگی خود را در مسیر خوبیها سپری می کند.
 
کنفوسیوس معتقد است که انسان برتر «پنج خصلت لایتغیر» دارد: نگرش درست، خط مشی درست، شناخت درست، شهامت اخلاقی درست و استقامت درست. اگر به این فضایل عمل شود، جامعه ای نوین بر اساس اصول عدالت و خرد بنا خواهد شد. با کنفوسیوس هرگز در صدد برنیامد مذهبی را پایه گذاری کند. او بر خدای نجات بخش، قربانی و حتی رستگاری در آینده تأکید نمی کرد، بلکه تأکید. او بر این جا و اکنون و خدمت به انسانیت بود. مقصود او آموزش دادن افراد بود که چگونه پدر، مادر، پسر، دختر، دوست و شهروندی خوب باشند. او معتقد بود انسان باید در جهت کسب تعالی برای رشد مداوم خود تلاش کند.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص169-166، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387