بیشتر والدین صرفا تحت شرایطی خاص، تنفر از فرزندانشان را ابراز می کنند. این شرایط عبارتند از: زمانی که با مشاوری دلسوز و فهمیده سرگرم گفتگو هستند؛ یا وقتی که به سبب تخلفی بسیار جزئی، از کوره در رفته و عصبانی شده اند.
 
احساس تنفر نسبت به کودک، نشانه وجود کشمکشی حل ناشده بین والدین و کودک، و حاکی از آن است که والدین احساس می کنند در این کشمکش بازنده اند. این احساس درنتیجه انجام ندادن برخی وظایف که بر عهده آنان است، از جمله مشخص نکردن انتظارات خویش از کودک، و نیز پیامدهای ناشی از نادیده گرفتن آن انتظارات، به وجود می آید.
 
وجود نارضایی بین والدین و فرزندان، تقریبا اجتناب ناپذیر است. فرزندان اغلب نارضایی های معقولی در مورد روش تربیتی والدینشان، و یا قول‌های وفا نشدۀ آنان دارند. ما معمولا فراموش می کنیم که والدین هم می توانند به سبب گفتار و یا کردار فرزندانشان که موجب رنجش آنها شده است، از آنان گله مند باشند.
 
برای بسیاری از والدین دشوار است که در مورد این نارضایی‌ها صحبت کنند. اگر نارضایی‌ها برطرف نشوند و یا در موردشان گفتگو نشود، ناگزیر باقی می مانند. آن دسته از والدین که تمایل ندارند و یا قادر نیستند از نارضایی‌هایی که از فرزندان خویش دارند، گفتگو کنند، مسلما احساس تنفر را در خود پرورش می دهند.
 
برخی از راهنمایی‌های ساده که به والدین کمک می کنند تا در مورد نارضایی‌های خود با فرزندان خویش گفتگو نمایند، از این قرارند:
 
* به جای سرزنش کودک، برایش شرح دهید که بر اثر رفتار او چه پیش می آید. «وقتی تو دایم پای تلفن هستی، من نمی توانم به کسی زنگ بزنم و کسی هم نمی تواند به من تلفن بزند.»
نگویید «تو فقط به فکر خود و دوستانت هستی.»

* به جای برچسب زدن به منش یا شخصیت کودک، دقیقا مشخص کنید که چرا به فلان رفتارش اعتراض دارید.
«وقتی موقع آشپزی کردنم وارد آشپزخانه می شوی، حواسم پرت می شود و ممکن است چیز مهمی را فراموش کنم. لطفأ بیرون بمان تا بهت بگویم که کی می توانی بیایی.»
نگویید «کوری با نفهمی؟ مگر نمی بینی که گرفتارم.»
 
* به جای آن که کودک را مسؤول احساسات خود بدانید، به وجود آن احساسات اعتراف کنید.
«وقتی با آن لحن با من حرف می زنی، عصبانی می شوم.»
نگویید «وقتی جر و بحث می کنی، عصبانی ام می کنی.»
 
* کودک را دعوت کنید تا در حل مشکل، شرکت کند.
«فکر می کنی که برای مرتب تر کردن اتاقت، چه کار می شود کرد؟»
نگویید «تا وقتی که نتوانی اتاقت را تمیز کنی، همچنان تنبیه می شوی.»
 
زمانی که والدین نمی توانند بر رفتار فرزندشان تأثیر بگذارند، دچار سرخوردگی می شوند. بارها پیش می آید که در حل یک مشکل، از دست والدین کاری برنمی‌آید، مگر آن که کودک توافق کند که در حل آن مشکل شرکت کند. در بسیاری از مواقع کودکان، حتی با وجود احتمال تنبیه شدن، در مقابل والدین می‌ایستند، زیرا به آنان اجازه داده نشده است که در حل مشکل سهیم شوند. از این رو، بهتر است که والدین پیش از آن که کشمکش‌هایشان با فرزندان به مرحله بحرانی برسد، آنان را ترغیب کنند تا در حل مسأله شرکت جویند.
 
گاهی اوقات، تنفر والدین، از کوتاهی خودشان در انجام مسوولیت ناشی می شود و کودک صرفا مقصر نیست. بسیار پیش می آید که والدین، بی آن که انتظارات خویش را دقیقا روشن سازند، از کودکان می خواهند که کاری را به روشی خاص انجام دهند. والدینی که برای روشن ساختن انتظارات خویش از کودک، وقت صرف نمی کنند، ناگزیر باید منتظر عملکرد ضعیف او باشند. گاه انتظارات والدین از فرزندانشان بیش از توان آنها در آن زمان است.
 
انتظارات والدین از کودک، به چند دلیل می تواند زیاد باشد:
* تقاضای انجام کاری که در توان کودک نیست: به علت کمی سن، عدم قدرت کافی، کمبود تجربه و نظیر اینها.
* توضیح ندادن کاری که از کودک می خواهند انجام دهد، و نحوه انجام آن کار.
* فراهم نکردن منابع لازم برای کود، که بتواند وظیفه اش را به خوبی انجام دهد.
* نشان ندادن فرایند کار به کودک، به طوری که او بتواند از طریق برای مشاهده دریابد که چه کار کند.
* رسیدگی کردن به این مهم که آیا کودک مسأله را اصلا درک کرده سال است یا خیر.
 
داشتن والدینی که دارای کمی احساس تنفر باشند، به نفع کودک تمام می شود. زیرا هیچ پدر یا مادری مایل نیست که از کودک خویش متنفر باشد، و اگر چنین احساسی داشته باشد، احتمالا احساس گناه می کند. هنگامی که پدر یا مادری به سبب داشتن احساس تنفر، احساس گناه می کند، اغلب در برابر کودک تسلیم می شود و به خواسته های او تن در می دهد.
 
در کشمکش بین تمایل کودک به آزادی، خودمختاری و نفع شخصی، و نیاز والدین به اقتدار و کنترل، توانایی کودک در ایجاد تنفر، سلاح موثری به شمار می آید. تا زمانی که والدین کشمکش بسیاری را تحمل می کنند و به سهم خویش به آن دامن می زنند، بی شک بین آنان و فرزندان، تنفر ایجاد می شود.
 
اگر در خانواده، به جای کشمکش بسیار، ارتباطی بی تعصب، صریح، و درست برقرار شود، احساسات والدین و فرزندان تغییر می کند. در آن صورت، والدین برای گفتگو در خانواده، معیار تعیین می کنند و کودکان از آن پیروی می کنند. والدینی که می کوشند تا با فرزندان خویش، صریح و صادق اشند، در می یابند که فرزندانشان نیز متقابلا همین گونه خواهند شد.
 
منبع: آموزش مسؤولیت به کودکان، دکتر هریس کلمز، رینولد بین، مترجم: پروین علی پور، صص 48-44، به نشر، چاپ دهم، 1392.