کودکان، اشخاص بسیار قدرتمندی هستند. در جامعه ای که به نحو چشمگیر کودک محور شده است، برخورد شدید آنان نسبت به والدین، اغلب نادیده گرفته می شود. جای تردید نیست که بزرگسالان می توانند به احساسات کودکان لطمه وارد کنند. اما این نیز حقیقت دارد که کودکان هم قادرند احساسات بزرگسالان را جریحه دار سازند. هنگامی که والدین و معلمان انکار می کنند که کودکانشان احساسات آنان را جریحه دار ساخته اند، با انکار خود باعث پنهان شدن تنفر و ناکامی خویش می شوند.
 
* مهمترین سلاحی که کودکان برای لطمه زدن به احساسات دیگران دارند، قدرت آنان در ایجاد احساس گناه در بزرگسالان است.
 
* کودکان، متخصص جریحه دار ساختن احساسات والدین از طریق انکار فردیت، و بی همتای آنان هستند. هنگامی که آنان والدین را متهم می کنند که «درست مثل هر پدر و مادر دیگر» یا « به یکدندگی همه از بزرگترها» هستند، در واقع منکر منحصر به فرد بودن وجود ایشان می شوند. بی اعتنایی یا انکار صفات ویژه شخص، یکی از راههای کاستن عزت نفس آن فرد است. تمام والدین مایلند که در نظر فرزندان خویش، مهم جلوه کنند، و کودکان با اشاره ضمنی به معمولی بودن ای ایشان، می توانند آنان را آزرده کنند.
 
* هنگامی که کودکان، والدین و معلمان را متهم می کنند که باعث درد یا ناراحتی آنان می شوند، احساسات بزرگسالان جریحه دار می شود، زیرا چنین اتهامی، به طور ضمنی مبین آن است که بزرگسالان از ناراحتی کودک لذت می برند. هیچ یک از ما دوست ندارد که به بدخواهی مستهم شود. چنین اتهاماتی اغلب باعث لطمه زدن به احساسات می شود.
 
* اگر کودکان حتی اندکی از انتظارات والدین را برآورده نسازند، و باعث آزردگی خاطر ایشان می شوند. بزرگسالان مایلند باور کنند که رفتار کودک، تاحدی نتیجه کوششهای آنان است. هنگامی که کودکان تکلیفی را به نحوی نامطلوب انجام می دهند، والدینشان احساس می کنند که در انجام وظیفه خویش قصور کرده اند. آنهایی که به عملکرد ضعیف کودک تن در می دهند، موقعیتی برای رنج و ناکامی خویش فراهم می کنند.
 
* زمانی که کودکان، خشم فرد بزرگسالی را بر می انگیزند، احساس ناخوشایندی به فرد، دست می دهد. خشم، مقدمه طغیان درونی ای است. هنگامی که خشم از حد می گذرد، فرد احساس می کند که در حال انفجار است. در این حالت، احتمال بروز طغیان درونی، افزایش می یابد. بزرگسالانی که اجازه داده اند ارتباطشان با فرزندان یا شاگردانشان به این مرحله برسد، اغلب آزرده خاطر و مستعد افسردگی او هستند.
 
* والدین و معلمان، خواستار تأیید کودکان هستند. زمانی که کودکان، با وجود تلاشهای بزرگسالان، از تأیید ایشان مضایقه می کنند، به احساساتشان لطمه می زنند. بی شک هیچ کس انتظار ندارد که کودکان در قبال حسن رفتار بزرگسالان، «مدال افتخار» به آنان هدیه کنند، لیکن اگر کودکان بخواهند، می توانند به طرق گوناگون تأیید خویش را ابراز دارند. هنگامی که آنان، چنین نمی کنند، بزرگسالان و دچار یأس و نومیدی می شوند.
 
* هنگامی که کودکان بر حسب معیارهای اخلاقی و رفتاری مقرر شده و برای آنان، رفتار نمی کنند، بزرگسالان می رنجند، اگر کودکی دروغ بگوید، تقلب کند یا دست به دزدی بزند، و نسبت به سایرین بد زبان و بی عاطفه باشد، بزرگسالان به سبب احساس مسؤولیت و احساس و با شکست شخصی، عمیقا آزرده می شوند.
 
باتوجه به این که کودکان به طرق متعددی احساسات بزرگسالان را جریحه دار می سازند، برای مقابله صرفا یک روش وجود ندارد.
 
* والدین و معلمانی که به خود اطمینان دارند و احساس می کنند که افراد خانواده و شاگردانشان تحت کنترل ایشان هستند، و آنان با پاسخ خویش بر اقتدار ایشان صحه می گذارند، بسیار کمتر احتمال می رود که دچار آزردگی خاطر شوند.
 
* زمانی که دستورالعملهای بزرگسالان صریح و ثابت باشد و کودکان کا انتظارات و معیارهای آنان را درک کنند، بسیار کمتر احتمال دارد که به و احساسات بزرگسالان لطمه بزنند، یا به چنین کاری مبادرت کنند.
 
* بزرگسالانی که با بد رفتاری کودکان، به طرق مستقیم و معقول برخورد می کنند، از آزردگی خاطر مصون می مانند. زیرا زمانی که والدین و معلمان مطمئن هستند که برای مواجهه با مشکلاتی روشهایی در اختیار دارند و هدفها کاملا مشخص است، اتکا به نفسشان، آنان را از رنجش و آزردگی حفظ می کند.
 
* بزرگسالانی که قادر باشند همان گونه که در مورد احساسات کودکان با آنان بحث می کنند، در مورد احساسات خویش نیز صحبت نمایند، می توانند رنجش خویش را ابراز کنند، و در رفع آن بکوشند. ممکن است کودکان واقعا ندانند که موجب آزردگی سایرین شده اند، مگر آن که این مسأله به گونه ای به آنان تفهیم شود.
 
برخی از بزرگسالان گمان می کنند که اگر کودکان، آنان را آزرده خاطر کنند، ایشان نیز حق دارند متقابلا کودکان را برنجانند. «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن.1» چنین پاسخی جوی را به وجود می آورد که در آن هر کس به خویش اجازه می دهد که به احساسات دیگری لطمه بزند. حال آن که اگر والدین از آزردن کودکان پرهیز کنند و با ملاحظه و احترام با ایشان رفتار نمایند، کودکان تمایلی به آزردن آنان پیدا نخواهند کرد.
 
پی نوشت:
1- «چشم در مقابل چشم، و دندان در مقابل دندان.»

منبع: آموزش مسؤولیت به کودکان، دکتر هریس کلمز، رینولد بین، مترجم: پروین علی پور، صص 69-66، به نشر، چاپ دهم، 1392.