فرهنگ برهنگی یا فرهنگ حجاب ؟






دانشمندان و علماي ديني هركدام نسبت به مقولة حجاب نظريات متفاوتي را ارائه نموده‌اند و به نوبة خود در تكريم و تمكين فرهنگ حجاب زحمات بي‌شائبه‌اي را در حق جامعه متحمل شده‌اند و اكثرا در جهت آرامش خاطر زن و حفظ امنيت آن در بطن جامعه پوشش را به غير از صورت و كفين لازم شمرده‌اند و در نحوة برخورد با مناسبات زن و مرد معيارهاي مختلفي را براساس احكام ديني و شرعي براي فرهنگ پوشش جهت حفظ شنونات اسلامي و مدني ابراز داشته است. آن سوي قضيه نيز مكاتب غربي هستند كه اپوريسيون مقابل اسلام و راهبردهاي اصولي آن در زمينة حجاب به شمار مي‌روند و آنچه امروز در اقصي نقاط جهان از آن حمايت و استقبال و در گسترش آن اهتمام بعمل مي‌آيد واژه‌اي بنام فرهنگ برهنگي است.
با توجه به جمعيت 8ميلياردي جهان فقط مسلمانان هستند كه بعنوان پيروان دين اسلام از گفتمان حجاب دفاع و بصورت اعتقادي از آن حفاظت مي‌نمايند. البته با تهاجم فرهنگي غرب و اشاعة بي‌فرهنگي در داخل كشورهاي مسلمان شايد تأثيرات مخرب آن نيز قابل انكار نباشد و رويكردي كه مسلمانان نسبت به انتقال و گسترش فرهنگ حجاب در كشورهاي غيراسلامي در جهان داشته‌اند نيز امري قابل پسند و تمجيد است.
بايد اذعان داشت كه اين رقابت سابقة ديرينه و عتيق دارد و تا مسئله‌اي بنام زندگي در دنياي مادي است طبعا اين پارادوكس نيز كم‌رنگ كه نه بل پررنگ‌تر خواهد شد. مي‌توان گفت استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام مدافعي جاودان را براساس معيارهاي اسلامي و راهكارهايي كه براي حجاب لازم است به سمع و نظر جامعه رسانده است كه اين امر كمك شايان توجهي را به حوزة حجاب مبني بر ارتقاء اين فرهنگ به مراتب اعلي‌تر مي‌باشد و خيلي از موارد راحتي علاوه بر مقطع زماني حال و گذشته كه به شرايط زندگي مردم در زمان آينده و چگونگي ايصال و رفتار با فرهنگ حجاب را به نحو شاياني اعمال داشته است بطوريكه ديدگاه اسلام را نسبت به زن از نظر فرهنگي، سياسي و اجتماعي با دلايل موثق و آوردن آيات معتبر و مستحكم الهي در سورة احزاب و نور براي جامعه زن مسجل نموده البته بايد اضافه داشت كه علما و مراجع تقليد و حتي ادبا نيز هركدام به نوبة خود خدمات قابل توجهي را در اين حوزه به عرصة ظهور رسانده‌اند. بدين شكل كه بستر حجابي كه در بطن اسلام رويش كرد از آن زمان تاكنون در گسترش آن آثار زيادي با نظرات متعادل و سازگار با معيارهاي اسلامي به زيور چاپ و در اختيار جامعه مسلمانان قرار گرفته است.
به عنوان مثال مي‌توان به ديدگاه آموزندة عارف شهير مولانا در ارتباط با حجاب اشاره داشت. آن طرف قضيه نيز به همين منوال در جهت تضعيف و منفعل نمودن فرهنگ حجاب تلاشهاي مضاعفي انجام پذيرفته است به نحوي كه فرويد از متفكرين غربي مي‌گويد كه انتخاب حريم در بين زن و مرد باعث اختلالهاي رواني و التهابها و محروميت و محدوديت‌هاي زيادي مي‌گردد و بايد قيود اجتماعي را در بطن جوامع برداشت تا انسان از نعمتي بنام آزادي غريزه بهره‌مند گردد يعني بدين منظور كه محدود كردن غريزه جنسي حرص و طمع انسان را بيشتر مي‌كند و ديگر برتراند راسل است كه يكي از كتابهايش به نام «در تربيت» مي‌گويد يكي از چيزهايي كه از جمله اخلاق بي‌منطقي و يا به اصطلاح «اخلاق تابو» است همين مسألة پوشانيدن عورت است وي مي‌گويد چرا پدران و مادران مصر هستند كه عورت خود را از بچه‌ها بپوشانند اين اصرار سبب تحريك حس كنجكاوي بچه‌ها مي‌گردد اين دانشمند معتقد است كه والدين اگر به كتمان شرمگاه خود اقدام نكنند در بين بچه‌ها چنين كنجكاوي كاذبي به وجود نخواهد آمد پس والدين عورت خود را به بچه‌ها مثلا هفته يك بار در صحرا و يا در حمام به بچه‌ها نشان دهند تا بچه‌ها از اول با هر چيزي كه وجود دارد آشنا شوند.
جالب اينجاست كه ويل دورانت درارتباط با حجاب زن نظري مغاير با راسل و فرويد اعلام مي‌دارد كه در«لذات فلسفه» مي‌گويد «آنچه بجوئيم و نيابيم عزيز و گرانبها مي‌گردد زيبايي به قدرت ميل بستگي دارد و ميل با اقناع و ارضاء ضعيف و با منع و جلوگيري قوي مي‌گردد و يا مجلة زنانه‌اي كه از آلفرد هيچكاك نقل شده است كه اين دانشمند مي‌گويد:«من معتقدم كه زن هم بايد مثل فيلمي پرهيجان و پرآنتريك باشد بدين معني كه ماهيت خود را كمتر نشان دهد و براي كشف خود ذهن و تخيل و تصور مرد را فعالتر نمايد. نظر اين قلم اين است كه براساس اعتقادات چندوجهي كه در پيكرة جهان نطفه بسته است و بصورت يك بچه‌اي درآمده كه در دامن مادر پرورش و نضج فكري مي‌كند، از ديدگاه عقل كه در ذات همة افراد با هر اعتقادي است بايد گفت كه تربيت شده را به آساني نمي‌توان تغيير داد و به رويه‌ي نسبي و البته با اطالة زماني نيز نياز مبرم است و ديدگاه اين قلم نيز كه نشأت گرفته از معارف اسلامي و ديني است به طبع نيت مخاصمه و فرهنگ تحميل را عرضه نمي‌دارد بلكه از حوزة مسالمت‌ و پذيرش وارد مي‌شود.
بنابراين براي روشن كردن اين موضوع يعني برهنگي و حجاب كه خصومت ديرينه باهم دارند بايد به عقل مراجعه كرد كه اغلب روشنفكران ديروزي و امروزي غربگرا عقل را فاكتوري بسيار مهم در جهت ايجاد شگفتي‌هاي دنياي مادي مي‌پندارند. انسان باهرمنش و رفتاري در برابر بازدهي به كارهاي بد و مشكل‌زا عكس‌العملي مخالف نشان مي‌دهد و چنانچه با موردي در تقليل شخصيت انساني مواجه گردد خودآگاه و ناخودآگاه از آن اجتناب مي‌كند لذا در معاوضه‌ي آبروي انساني خود با غريزة جنسي بايد مداقه‌ي بيشتري را بعمل آورد. چراكه آبروي انسان به مانند آبي است كه ريخته مي‌شود و غريزة جنسي نيز مسبب آن است و ديگر اينكه هيچ بشري در روي زمين كه خود را متفكر و باشعور بداند از فرهنگ برهنگي تبعيت نمي‌كند بقول استاد شهيد مرتضي مطهري «اگر برهنگي حجاب است پس حيوانات متمدن‌ترين حجاب را دارند»پس نتيجه مي‌گيريم كه فضائل اخلاقي در ذات همة انسانها وجود دارد و همين فضائل اجازة ددمنشانة فرد را نسبت به گرايش بي‌حجابي خواهند رساند. نكتة معقول‌تر اينكه در هيچ برهه‌اي از زمان انسانها بصورت برهنه در بطن اجتماع ظاهر نشده‌اند و هر طفلي تا آنجائيكه تاريخ سراغ دارد در بدو تولد به صورت ناخودآگاه از پوشش كمك مي‌گيرد.
لذا نتيجه‌اي كه هم مي‌تواند مفيد واقع افتد و هم جوابي به متفكر معروف«فرويد»باشد اين است كه هوس يك عطش روحي است كه بايد در حد طبيعي از آن بهره جست و چون سركش و طغيان‌گر است بايد هميشه افسار آن در دست نفس مطمئنه باشد و اگر در رشد و تقويت آن كوشيده شود بي‌ترديد در رام كردن آن با مشكلات عديده‌اي برخورد مي‌كنيم و يا به تعبيري به مانند كويري تشنه است كه هرگز سيراب نمي‌شود و يا به مانند آتشي كه هرچقدر هيزم به خورد آن بدهيم اشتهايش بيشتر خواهد شد وديگر اينكه غريزة جنسي به مانند ديگر نيازهاي اوليه انسان نيست چون اين نيازها اقناء و ارضاء مي‌شوند مثلا انسان وقتي خسته است با خواب برطرف مي‌شود وقتي گرسنه است با غذا سير مي‌شود وقتي عطش تشنگي دارد با آب ارضاء مي‌گردد و يا وقتي روح غم در آن پايگاه ميزند با آلات موسيقي و يا ابزار شادآور ديگر بر براندازي غم مي‌كوشد اما شهوت اينجور نيست به عنوان مثال وقتي تاريخ را به عقب ورق مي‌زنيم شاهان متعددي در ايران به لذت و خوش‌گذراني مشغول بوده‌اند شاهاني از قبيل ناصرخسرو و هارون‌الرشيد كه در حرمسراي آنان هزاران زن زيبا پيدا مي‌شده است كه باز با اين حال اگر چنانچه در هر نقطه‌اي زني زيبا پيدا مي‌شد في‌الفور درصدد برآمدند تا آن را تصاحب نمايند.
سؤال اينجاست كه اين افراد از لحاظ جسمي دچار مشكل نبوده‌اند بلكه داراي ضعف مريضي روحي بوده‌اند كه آنهم از طريق ميل جنسي انجام گرفته است. يعني بايد گفت كه ميل جنسي تحت هيچ شرايطي قانع نمي‌شود و بايد هميشه در مراقبت از آن غفلت نكرد با اين حال با توجه به تحقيق اين قلم در بين قشر جامعه بخصوص قشر جوان موضوعي كه هست اينكه اين جوانان از سلب عشق و خواسته‌هاي جواني صحبت به ميان مي‌آيد كه به اين قشر آينده‌ساز بايد توصيه كرد. آرامش دل تحت هر شرايطي كه معني واقعي عشق را برساند مانعي ندارد چون خواسته‌هاي واقعي هرگز آسيب‌پذير نيستند. همانطوريكه استاد شهيد مطهري در كتاب مسئله حجاب در صفحة 106مي‌گويد:«عشق واقعي عميق و متمركز كنندة نيروها و تقويت كنندة نيروي تخيل و يگانه پرست است و اما هوس سطحي و پخش كنندة نيروها و متمايل به تنوع كاذب و هرزه صفت است.»
پس هر عشق و يا آرزويي كه جوان مطالبه مي‌كند بايد با رگهاي عشق واقعي جوش بخورد و عواقب آن نيز مثمن باشد والا براي جوان جز هوسي چند روزه و سيلي از مشكلات غيرقابل جبران چيزي ديگر نمي‌تواند باشد و فرهنگ برهنگي نيز براي زن جوان بزرگترين صفتي را كه از آن سلب مي‌كند همان زينت پنهان و خودباور و اندوه برانگيز آنست كه براي مرد طعمه‌اي مدنظر است كه قرآن به حفط آن توصيه فراوان نموده است و اما در جواب به برتراند راسل بايد گفت كه انسان از بدو تولد تا زماني كه به مرگ نزديك مي‌شود اگر شاهكار كرده باشد حداقل در اندازه‌ي خويش آموخته است و براساس عقايد روانشناختي ساختمان فكري كودك از مواد و مصالح ابتدائي برخوردار است كه با يك طوفان سهمگين همه چيز به هم مي‌ريزد و زماني اين ساختمان تكميل مي‌شود ودر مقابل طوفان خيلي از آسيبها مقاومت مي‌كند كه به پختگي كامل برسد.
بنابراين ستر عورت و يا آشكار نمودن آن با توجه به اينكه به قول فرويد كنجكاوي كاذب در ستر عورت است آن سوي قضيه نيز كه آشكار نمودن آنست داراي كنجكاوي‌هاي كاذب‌تر است چون وقتي در ضمير كودك ميل جنسي باشد به مرور زمان مسائل نامطبوعي را دربر خواهد داشت. اما اين نظريه در ارتباط با همجنس خود يعني زن با زن و مرد با مرد در خيلي از موارد محدوديتي نداشته و البته در غير از ملاء عام و بر اثر ارتباطات و ايجاد دوستي و يا ارتباطات فاميلي و... انجام پذيرد و بستگي به نوع تربيت و كانون خانوادگي و روحيات فرد دارد كه اين چنين فرهنگي در بين جوامع مرسوم و يا به بياني بصورت ساختاري روي آن جهت عمل كار نشده است و تا اندازه‌اي مي‌توان گفت مشكلاتي را هم به همراه نداشته است ولي در نظر دكترين گفتمان حجاب توصيه نشده و نيازي هم به اين روش توصيه نخواهد بود.
نكته مهم اينكه نه برهنگي امروزه و نه حجاب افراطي و فرتوت ديروز بلكه همان معيار وسطي كه دين اسلام گذاشته در مقام عمل مي‌تواند خيلي از موانع را در پيش رو بردارد و يا به تعبيري ديگر نه افراط و نه تفريط كه در هيچ كاري كارگر و نتيجه‌بخش نبوده و نيستند كه همان حد وسط و متعادلي كه دين اسلام بدان اكتفا مي‌نمايد و يا همان صحبت نغز و تعليمي مولانا كه مي‌گويد مرد و زن به مثل آب و مثل آتشي مي‌مانند كه اگر در بين آنها حريمي قائل نباشيم آب بر آتش غلبه مي‌كند اما اگر ديگي در بين آنها حائل شود اين ديگ سبب مي‌شود تا آتش بصورت نسبي آب را گرم كند يعني آب را ابتدا بصورت ولرم درآورده و بعد آن را داغ كرده و به جوشش مي‌آورد و در آخر بخار شده و به هوا مي‌رود.
يعني مولانا حجاب را به ديگي تشبيه كرده است كه اين ديگ در حفظ و صيانت از آتش كه زن است و هر لحظه از دست صفت چشم‌چران مرد در امان مي‌باشد و يا به بياني حجاب را محركي مي‌داند كه از قرباني شدن زن توسط هوس سركش مرد امتناع مي‌كند.

نگاهي اجمالي به معايب نيستي و محاسن وجودي حجاب و تأثير آن دو در ابعاد شخصيتي زن:

گرچه دست همبستگي كشورهاي توسعه يافته كه از پشتوانه مالي بهره مي‌جويد به طرقي در فرهنگ پوشش كشورهاي اسلامي تأثيراتي را برجاي گذاشته است اما اين تأثيرات در جهت بالندگي و سطح شخصيت و نعمت بزرگي بنام شرم و حيا در ضمير زن نبوده بلكه خود را به عنوان تابلوئي متضرر و خسران برانگيز نشان داده است البته آنچه كه مؤيد اين مدعاست هوش با كياست تاريخ است كه در ثبت اين معضلات دريغ ننموده است لذا علت اين پيامدهاي مخرب را بايد از چشم فرهنگ برهنگي دانست فرهنگي كه در طول سالهاي متمادي در اقصي نقاط جهان به طرز سهمگيني خود را آراسته و درصد گسترش هرچه بيشتر آن برآمده است. راقم اين سطور چند سال پيش در يك روزنامه وضعيت بي‌حجابي و بي‌بندوباري را در كشور يونان بسيار اسفبار ديدم با توجه به شناخت كامل جوامع از تمدن عتيق يونان و خيزش علم فلسفه در اين كشور چنين شرايطي در يك كشور متمدن و بافرهنگ دور از انتظار عقل است. در اين روزنامه نوشته بود كشور يونان بر اثر بي‌حجابي و فساد اجتماعي و زناي به عنف نسبت به دختران، خود را در ليست كشورهاي بي‌حجاب و معاند با حجاب پيدا كرده است و يكي از پيامدهاي بي‌حجابي را در اين كشور فساد اجتماعي برشمرده كه آنهم بر اثر جلوگيري زنان و حتي مردان مبني بر زاد و ولد بصورت عمل‌هاي جراحي در جهت سقط جنين و فارغ از آميزش هاي منتج و استفاده از قرصهاي جلوگيري عنوان داشته بود و گفته بود كه اين امر كشور يونان را در جهت توليد مثل با مشكلاتي مواجه كرده است و در ادامه اشاره كرده بود كه دولت يونان جايزه‌هاي كلاني را براي خانواده‌هايي كه ثمر آنها سه تا بچه باشد درنظر گرفته است.
علاوه بر اين موارد با كمي تأمل مي‌توان در بطن تاريخ ايران اين مشكلات را احساس كرد و با نگاهي به تاريخ پهلوي مطلع خواهيم شد كه محمدرضا شاه مؤسسه‌اي بنام شوراي تشكل‌هاي فرهنگي و سياسي زنان را تشكيل مي‌دهد و رئيس و گردانندة آن را به اشرف بانو خانم خود مي‌سپارد كه البته در كنه اين شورا فقط چيزي كه يافت نمي‌شود همان فرهنگ حجاب و توجه به حريم‌هاي مقدس زن است و با ورق زدن تاريخ به عقب ملاحظه مي‌كنيم كه اين مسئله نيز از پدرش نطفه مي‌بندد پدري كه كشف حجاب را با درآوردن جامه از تن خانم خويش به ملت ايران معرفي مي‌كند.
لذا در طول تاريخ بي‌حجابي هميشه داراي معايب ويژه‌اي بوده است و اثرات آن نيز بر كسي مستور نيست و اجتناب از اين معايب مي‌تواند به محاسن وجودي حجاب ختم شود. به عنوان مثال بهره‌كشي از زن جهت منافع اقتصادي توسط مكانهايي از قبيل سينماها، كاواره‌ها، تيمچه‌هاي ارازل، مسافرخانه‌ها و حتي در ملأ عام چيزي جز قرباني شدن زن و همه چيز را خلاصه كردن در رقص و رقاصي و مستانگي و خودفروختن زن مشاهده نمي‌گردد با اين تفاسير تخريب شخصيت زن در ابعاد مختلف را مي‌توان در معايب نيستي حجاب جست. چراكه زن بعنوان يك موجود محق و لازم است و در تشكيل كانون خانواده و اجتماع نقش كليدي را بازي مي‌كند و طبيعي است كه ابعاد شخصيتي آن اعم از فرهنگي، سياسي، اخلاقي، ديني، روحي و رواني، اقتصادي و... را در دل همين اجتماع بدست مي‌آورد.
بنابراين بدون فاكتوري بنام حجاب و شرايطي كه ذاتا در وجود زن حرص‌برانگيز است بي‌ترديد در جهت رسيدن به اين ابعاد شخصيتي با معضلاتي مواجه مي‌شود و اگر با كمي تعمق به مسئله بنگريم بطور كلي بايد گفت كه معايب نيستي حجاب در زواياي مختلف تأثيرات منفي را در شكل‌گيري شخصيت زن ايفا مي‌كند. بعنوان مثال هر زيبايي چنانچه زيبايي خود را محدود نمايد و در حفظ آن جهت نرسيدن آسيبها بكوشد، قطعاً نتيجه بخش است كه تعداد اينگونه زنان در جهان ديروز و امروز كه به پله‌هاي مختلف ترقي رسيده‌اند بر كسي مهجور نيست و اما عكس اين قضيه نيز صادق است كه بر اثر استفاده‌ي نامشروع از زن و آنرا به عنوان يك ابزار مچاله‌ي در دست قلمداد نمودن، بي‌شك جز بي‌اعتنايي چشم مرد و رودست بازار نااميدي ماندن چيزديگري نيست و البته بهره‌برداري مالي و جنسي براي صاحب ابزار عوايد ديگري نخواهد داشت و آن زيبايي و متانتي كه با قيمتي گرانبها خود را به بازار حراج مي‌گذارد لذا در مجموع مي‌توان گفت بي‌حجابي در ارگانيسم زن در جهت تخريب و به يك ويراني تبديل كردن آن و افتادن از ديد خريدار چيز ديگر نمي‌تواند باشد و اگر قهرماناني در طول تاريخ در جامعه زنان شگفتي آفريده‌اند و بر قلل افتخاري در بطن جامعه رسيده‌اند از خصيصه‌هايي بهره جسته‌اند كه در بستر حجاب تربيت يافته است.
لذا با اينكه ذكر موارد فوق مي‌تواند جوابي مبتني بر محاسن وجودي حجاب باشد و علاوه بر اين موارد محاسن وجودي حجاب مي‌تواند مواردي از قبيل رشد و ترقي جامعه زنان در امورات مختلف، حفظ و بهره‌برداري مشروع از حقوق شخصيتي زن، ارتقاء صفت پاكي و پاكدامني در جهت رشد فرهنگ اسلامي زن، جلوگيري از كشيدن زن به محافل فسادبرانگيز و در كل معاونت از حقوق شهروندي و اجتماعي و سياسي زن است كه امروزه مي‌تواند در فرهنگ و منش زنان در بطن جامعه مفيد باشد.

مدل سازي لباس

مي‌توان گفت كه قدرت تحليل بي‌حجابي ساده به نظر مي‌رسد چه اينكه كشورهاي بورژوا و حسابگر و ريزانديش روز توان خود را در جهت تقليل حجاب اعمال داشته اند. بطوريكه امروزه اين مقوله به يك پروسة ناتمام تبديل شده است علت هم اين است كه اين كشورها با امكانات پيشرفته در اخلاق و اعتقاد معنوي جوامع مسلمان رسوخ كرده‌اند و ديگر اينكه جمعيت مسلمان جهان براساس آمار جهان 8/1ميليارد به شمار مي‌آيد. بنابراين راه برون رفت از اين چالش فراگير از طروق جبر مبني بر استحاله‌ي اين فرهنگ يعني فرهنگ برهنگي در كوتاه ‌مدت دور از انتظار است و البته منطقي نيز به نظر نخواهد رسيد. راقم اين سطور در سه دهه و اندي كه زندگي مي‌نمايم و در دل جامعه فرهنگ لباس و لباس‌داري را تجربه كرده‌ام. شايد ده‌ها لباس رنگارنگ و داراي مدلهاي مختلف را ديده‌ام كه هر فردي براساس سن و انتخاب سليقه از اين لباسها استفاده نموده است.
لذا بايد ابراز داشت كه بشر هميشه موجودي نوگرا و متحول است و دوست دارد كه از لحاظ ظاهر خود را بهتر از ديگران بيارايد و به طبع زن از اين فاكتور بهره‌ي بيشتري را به خود اختصاص داده است. بنابراين در تغيير و تحول نوع پوشيدن لباس در نهاد جامعه‌ي ما بايد تجديدنظر گردد و اين نوع تجديدنظر با يك حركت و ارائه چند مدل لباس مبني بر فرهنگ‌سازي و استحكام و ترقي بيشتر فرهنگ حجاب تأثيرگذار است. اما هيچ قاعده‌اي با اين شرايط در رفع اين مقوله بسيط در زماني كوتاه جوابگو نخواهد بود. چرا كه رسانه‌هاي گروهي اعم از سمعي و بصري و مطبوعات روز و كتاب هايي كه در زمينة بي‌حجابي در بين جوامع جاي پاي خود را باز كرده و انتشار عكسها و فيلم‌هاي مبتذل كه به صورت قاچاق وارد مي‌شود بي‌گمان در تربيت غلط پوشش خانواده‌ها سعه صدر گذاشته است و به راحتي و يكجا هم قابل تغيير نيست و اين اشاعه‌ي فرهنگي خود را با ظاهري فريب دهنده جوامع را بخصوص جامعه‌ي جوان را به انحراف و سقوط كشانده است و نياز به گذشت زمان آنهم به صورت نسي را مي‌طلبد نه مطلق. اما بايد دانست كه در طول تاريخ هيچ كاري براي بشر نشدني نبوده و نيست كه نياز مبرم براي شدن انسجام فرهنگي و اعتقادي و پشتوانة مالي را مطالبه مي‌كند و اگر در اين امر به توفيقاتي دست يابيم در اصلاح بي‌حجابي نيز به نتايجي رسيده‌ايم بنابراين فرهنگ برهنگي خطرات مرگ‌آوري را از سوي كشورهاي غربي براي جوامع جهان و بخصوص جوامع مسلمان به وجود آورده است و اين خطرات علاوه بر اينكه در شخصيت زنان رسوخ و تأثير گذاشته كه در ظاهر و باطن مردان نيز در جامعة مدرنيسم و پسامدرن امروزه به عينه مشاهده مي‌گردد.
بطوريكه جوانان نيز در پوشيدن لباس از خانمها تبعيت مي‌كنند و حتي در زينت كه مربوط به زن بوده هم به اين منوال عمل مي‌شود و حتي حجاب ظاهر كه شامل سرمه و خضاب و ساختگي‌هاي ظاهري اعم از مو و ابرو و چشم از وسائل مصنوعي به مانند زنان، استفاده مي‌شود راقم اين سطور در كتاب مسئلة حجاب استاد شهيد مرتضي مطهري به نكته‌اي برخورد كردم كه اين روشنفكر در زمان خويش كه حداكثر 40سال نيست به بي‌حجابي و تقليد مردان از روشهاي زنانه در زمينه‌ي حجاب صراحتاً اشاره ننموده است. البته بايد اذعان داشت كه روزگار ديروز با امروز داراي شرايط متفاوتي است، تا اينكه برسد به تأييد تطابق روزگار 40سال پيش با امروز و يا فردا كه براساس شرايط خاص خويش رقم مي‌خورد لذا هدف اين است كه ما به دنبال يك راهكار مناسب و اصولي جهت برون رفت از اين بحران بي‌حجابي باشيم و برنامه‌هايي مجاب را در جهت خواسته‌هاي مردم از لحاظ پوشش جايگزين نمائيم چه بسا كه اين طوفان فرهنگي در جهت اصلاح از سوي كشورهاي متخاصم ايجاد نشده كه طوفان بدنبال براندازي است. جالب اينجاست كه اين كشورها نسبت به پيروي و اطاعت از دستورات و ايده‌هاي قرآني ما اهتمام و تأمل بيشتري براي فرهنگي بهينه براي خويش مدنظر دارند و در روحيه و شمايل آنها نيز اين مسئله جلوه مي‌نمايد ولي مذهب به عنوان يك معلم مجرب در انتقال ايده‌هاي منطقي خود به دانش‌آموز به شكل اصولي و حساب شده عمل مي‌كند و پرورش فكري را به سادگي نمي‌توان عوض كرد. اما به قول شاعر:
پس بايد تلاش و در حركت مداوم جهت عدم ايستائي بود. با اين حال آنچه مدنظر رسيد و شايد به عنوان پيشنهاد بتواند درخور توجه باشد از نظر اين قلم مي‌تواند مدلسازي لباس باشد كه چنانچه به نحو بايسته‌اي و با پشتوانة مالي مورد وثوقي انجام گيرد طبعا تأثيرات خودش را برجاي مي‌گذارد لذا با توجه به شناخت روحيات مردم در جهت كاهش بي‌حجابي بايد به مدلسازي پرداخت البته براساس خصومتها و اختلاف نظري كه در زمينة سياسي و فرهنگي با كشورهاي غربي وجود دارد نياز به تفقد و اهتمام فراوان است. در واقع بايد گفت كه همان كاري را بايد به مرحلة عمل برسانيم كه كشورهاي ديگر با بهره‌گيري از ثروت و فكر خود انجام مي‌دهند و اين رجحان و برتري و تأثيري كه بر كشورها از لحاظ حجاب خودي را نشان مي‌دهد برگرفته از همان امكانات آموزشي و فني است كه البته در پشت اين امكانات همان دو امتياز برتر بنام قدرت پول و تفكر نيز جوابگو است.
لذا چون نياز به يك استقلال و خودكفايي را بايد در بطن كشور احساس نمائيم و قصد براندازي و منقطع نمودن واردات پوشاك در خارج از كشور را با خصوصيات غربي مي‌طلبيم در داخل نيز بايد سرمايه‌گذاريهاي كلاني را در جهت توليد پوشاك با كيفيت مناسب ارائه نمائيم و از طرفي بايد ارتباط را با خارج از دايره خويش مبني بر گسترش و غلبه نمودن اين فرهنگ مدلسازي در جهت تأثير و تأثر بعمل آوريم و تنها با فيلترينگ كردن كالاي وارداتي از ايجاد فضاهاي آشفته و مسموم و مصدوم مي‌توان اقدام و به سمت آرامش حركت كرد. به عنوان مثال در يك خانوادة مذهبي و داراي اعتقادات اين نوع مدلسازي چون با زمينه و روحيات آنها سازگاري بهتري دارد و در خيلي از موارد مي‌توان تمهيدات بهتري را در شكل نوتري ارائه دهد قطعا تأثير بيشتري را در جهت استحكام بيشتر فرهنگ اسلامي خواهد گذاشت و در يك خانواده كه در حد وسط نسبت به پوشش اسلاح، عمل مي‌كند مي‌توان با بهره گرفتن از افراد مدل هايي را ارائه داد كه با روحيات آنها سازگار باشد و حتي در يك خانواده كه اساسا از يك فرهنگ خاص آنهم بصورت ساختاري و زايماني تبعيت مي‌كند به طبع تأثير را به مرور زمان خواهد گذاشت.
چراكه بر اساس قدرت مالي و استقلال و ايجاد امكانات لازم و متنوع در يك كشور و گرايش اكثريت مردم به اين فرهنگ(مدل‌سازي)ناخودآگاه خرده فرهنگها نيز مجبور به تسليم و تقبل و عمل خواهند شد. لذا در نظر اين قلم در يك جمع‌بندي كلي مي‌توان گفت چند چيز در جهت عملي كردن اين چنين طرحهايي مدخل و مؤثر خواهد بود. يكي اينكه از رفاه و خوابهاي خود زدوده و بر سختي و بيداري خود بيفزائيم دوم اينكه از مقام حرف و آنانكه قابليت و زمينه‌ي خلاقيت دارند، استفادة بهينه را ببريم و در مقام عمل نيز از آنانكه در كورة داغ عمل پخته شده‌اند تمتع جوئيم سوم نماد گوش در جهت شنيدن حقايق نمادي كر نباشد و از ورود تقلب و مسائل غيرواقعي نماد گوش اجتناب كند چهارم اينكه جهت رسيدن به قلة تصعيد از بهترين راه با استعانت از بهترين فكرها عمل كنيم و پنجم از مسئوليت خود بپرسيم كه آيا مي‌تواني به همة سئوالات مردم پاسخ مقنع و مفيد بدهي و يا نه وجدان بيدار تو ناتواني را بهتر از قدرت مي‌پندارد و ششم ابزار و امكانات لازم را در رشته‌هاي مختلف براي مردم جهت كسب قله‌ي اعتقاد بكار ببنديم كه با اين حركت راه نفوذ متخاصمين را مي‌توان سد نمود.
ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372