فراگيري و نشر دانش و گردش اسلامي
فراگيري و نشر دانش و گردش اسلامي
1. ابوالفتح شيخ محمد کراجکي ( 374 - 449 ه. ق ) از بزرگان فقها و متکلمان شيعه اماميه که براي کسب دانش، ادب، فقه، حديث و... به سرزمين هاي اسلامي سير و سفر بسيار داشته است. وي در فراگيري دانش سخت کوش بوده و دانش و معرفت، گم شده ي او به شمار مي رفته و در پي آن سرزمين هاي بسياري را در نورديده است. از دانشوراني که در شهرهاي گوناگون زيسته اند، گرچه موافق اهل بيت نبوده اند، بهره مي برده است. در سال 407 ه. ق و 426 ه. ق سفري به مصر داشته، و با دانشمندان آن ديار ديدار کرده است. درسال 410 ه. ق، 412 ه. ق. و 416 ه.ق. وارد رمله فلسطين شد و در حوزه ي درس دانشوران آن جا شرکت کرد و از نزديک با مراکز علمي آن جا آشنا شد. در سال 412 ه.ق. به زيارت خانه ي خدا براي انجام مناسک حج ومدينه سفر کرد و در سال 418ه.ق. به بلبيس و 399 ه. ق به ميافارقين ( از شهرهاي ترکيه ) رفت. وي، افزون بر اين، در ميان شهرها و و کشورهاي گوناگون، چون: دمشق، بغداد، حلب، طبريه، صيدا، صور، طرابلس، رفت و آمد داشت و در هر منطقه مدتي اقامت مي گزيد. بر اثر مسافرت هاي بسيار، با شخصيت هاي سياسي، قضات و دانشمندان برجسته ي کشورهاي ياد شده آشنا شده بود. و بر انديشه و افکار معاصر احاطه کامل داشت. از اين روي، پاسخ گوي توانايي به مسائل مورد ابتلاي جامعه خويش بود .
وي، بيشتر آثار خود را در سفر در پاسخ به مسائل مورد نياز، يا به درخواست مؤمنان نگاشته است، از جمله:
* انتفاع المؤمنين بما في أيدي السلاطين: اين اثر را به درخواست برخي برادران ايماني در سفر به صيدا نگاشته است.
* الزاهد في آداب الملوک: اين اثر را در پاسخ به درخواست امير صارم الدوله نوشته است. (1)
2. ابو عبدالله اسد بن فرات بن سنان در 142 ه.ق در حران ديده به جهان گشود. در کودکي همراه پدر، به قيروان سفر کرد و از آن جا به تونس رفت و پس از مدتي عازم بلاد شرق شد. در مدينه از حوزه ي درس مالک، موطأ را آموخت. پس ازآن به عراق رخت کشيد و در حلقه درس ابو يوسف و محمد بن حسن شيباني، شرکت جست. پس از رحلت مالک ( م 179 ه.ق ) به مصر رفت. در نتيجه ي سفر زياد و بهره وري از عالمان بسيار، ازجايگاه رفيعي در فقه برخوردار شد و سرانجام به قيروان بازگشت. در 203 ه.ق منصب قضاوت را پذيرفت و قاضي القضات قيروان شد. (2)
3. ابو زکريا يحيي بن عمر بن يوسف بن عامر کناني، در سال 213 ه. ق در اندلس چشم به جهان گشود و در نوجواني به تحصيل دانش نزد عبدالملک بن حبيب ( م 238 ه.ق ) پرداخت. در جواني به قيروان سفر کرد و از حوزه ي درس دانشمند بلندآوازه، « سحنون » ( 240 ه.ق ) استفاده برد. از آن جا به سرزمين مصر رفت و از حوزه ي بحث يحيي بن بکير ( م 231 ه.ق ) بهره برد. آن گاه به حجاز رخت کشيد. در حلقه درس ابي مصعب زهيري شرکت جست و با تلاش و پشتکار به مرحله اي رسيد که داناتر از او به موطأ مالک و المدونه سحنون کسي نبوده، سرانجام در «سوسه» اقامت گزيد و در سال 289 ه. ق. بدرود حيات گفت. (3)
4. امام محمد غزالي ( 450 - 505 ه.ق ) وي از دانشمندان بنام اسلام است. در سي سالگي در تمام علوم رسمي و فنون متعارف زمان، سرآمد و استاد کامل شد و در نيشابور به کار تأليف و تدريس پرداخت. پس از فوت امام الحرمين ( م 478 ه.ق ) خدمت خواجه نظام الملک، وزير ملکشاه سلجوقي رسيد. (4) خواجه او را گرامي داشت. روزبه روز بر عزتش افزوده گشت. در سال 484 ه.ق. منصب تدريس نظاميه بغداد به او واگذار شد. (5) ازآن پس بر کرسي تدريس وعظ و خطابه نشست و به مناظره نگارش يافته هاي علمي خود پرداخت. 39 سال داشت که انقلاب دروني در او ايجاد شد.از همه ي وابستگي ها درگذشت و آن چه در باطن داشت، آشکار ساخت.
وضعيت جديد غزالي، عنان ازکفش ربود. آهنگ سفر شام در سر داشت و به ظاهر، زيارت خانه خدا را بهانه کرد. در ذيقعده سال488 ه.ق .با ابوالقاسم حاکمي ( م: 525 ه. ق) از بغداد بيرون رفت. در اين سفر به گونه ي ناشناس، با لباس مبدل در بلاد شما، جزيره ي ( بين النهرين )، بيت المقدس و حجاز به گشت و گذار پرداخت. در سفر بيت المقدس به رياضت، خلوت و زيارت حضرت ابراهيم عليه السلام در الخليل و ديگر مشاهد مشرفه سرگرم بود (6). پس از آن در 418 ه. ق به حجاز سفر کرد. پس از اداي مناسک حج، زيارت پيامبر صلي الله عليه و آله و مشاهد و مکان هاي مقدس مدينه، به بغداد بازگشت. پس از اندکي توقف در بغداد، به نيشابور سفر کرد و سرانجام در طوس اقامت گزيد. (7)
دست آورد سفر دوازه ساله ي وي، افزون بر گردش گري و سياحت در سرزمين هاي اسلامي، آشنايي با مردم و گروههاي گوناگون و سير و سفر روحاني، نگارش اثر ارزش مند احياء علوم الدين بودکه در دوران عزلت در شام ، آن را پايان برد و در اين بين ، اثر ديگري به نام اربعين به جا گذاشت . هنگامي که در نيشابور اقامت داشت ، اثر مهم ديگري به نام المنقذ من الضلال را نوشت که از ديد برخي دانشوران، اين اثر اعتراف نامه غزالي است.
5. علامه حلي ( 648-726 ه.ق.) دانشور جامع شيعه، در افق شهر حله درخشيد و در جواني به عالي ترين مدارج علمي دست يافت و براي ديدار با دانشمندان مذاهب اسلامي، به شهرهاي عراق، ازجمله: بغداد سفر کرد. سپس براي آشنايي با ديار عجم و و نشر دانش،؛ راهي ايران گرديد. از بسياري از شهرهاي ايران ديدن کرد. در محافل علمي حضور يافت و با علماي اهل سنت و به مناظره و بحث علمي پرداخت. علامه در سلطانيه و با علماي بزرگي چون: علاء الدوله سمناني و صفي الدين اردبيلي، ديدار داشت. در همين سفر بودکه سلطان محمد خدابنده با راهنمايي هاي علامه به مذهب شيعه گرويد و به علامه علاقه مند شد. در سفر و حضر، علامه همراه شاه بود. براي بهره مندي شاگردان از حوزه درس علامه، شاه، امکانات مدرسه سيار را فراهم ساخت. در سفر چادرهايي به صورت غرفه هاي مجزا برپا مي شد.و در هر کدام، حلقه ي درس برگزار مي شد. از نوشته هاي علامه استفاده مي شود وي برخي از آثار خود را در مدرسه ي سيار کرمانشاه نگاشته است. بدين گونه، علامه، دانش پژوهشي و دانش گستري را با سير و سفر هم آهنگ ساخت. (8)
6. محمد بن جمال الدين مکي عاملي، معروف به شهيد اول ( 734 - 786 ه. ق ) از فقهاي بلند آوازه شيعه، در جزين از شهر هاي لبنان ديده به جهان گشود و پس از بهره گيري از دانش دانشوران برجسته ديار خود، به سير و سفر علمي پرداخت و به دورترين مراکز علمي و و مهم ترين کانون هاي دانشچون: حله، بغداد، مکه مکرمه، مدينه منوره، شام، بيت المقدس و.... رخت کشيد. چندين سفر به حله، که در آن زمان بزرگ ترين مرکز دانش شيعه بود، داشت. از دانشمندان آن جا، ازجمله فخر المحققين بهره برد. وي براي احاطه بر ديدگاه هاي عصر خود، در مراکز علمي و شيعه و سني، به ويژه درحوزه ي درس علماي اهل سنت بسيار رفت و آمد داشت. کتاب هاي آنان را به دقت مطالعه مي کرد. در اين سفرها، افزون بر آگاهي دقيق ازآرا و ديدگاه هاي مختلف و تضارب ديدگاه هاي گوناگون، با اقطاب مذاهب اسلامي ديدار داشت. ازحدود چهل شيخ اهل سنت، که هر کدام در منطقه اي ازجمله: در مکه مکرمه، مدينه منوره و دارالسلام بغداد، مصر، دمشق، بيت المقدس، الخليل و... مي زيستند، اجازه ي نقل روايت و آثار آنان را دريافت کرد .(9) از باب نمونه، در « الخليل » با شيخ برهان الدين جعبري ديدار کرد. از وي دانش آموخت. (10) در شام در 776 ه. ق، با قطب الدين رازي، شاگرد علامه حلي، مؤلف المحاکمتين، شرح مطالع، شرح قواعد و... ديدار داشت. اين فيلسوف مورد اعجاب شهيد بود و از او به « بحر لاينزف » ياد کرده است. در حوزه ي علوم عقلي او شرکت جست (11) و از درياي دانش او بهره فراوان برد. از او اجازه ي نقل آن چه خود او اجازه داشت، دريافت کرد.
شهيد اول، درسير و سفرهاي علمي خويش، نه تنها به آموزش مي پرداخت، بکله دانش گستر نيز بود. در حجاز، مصر، سوريه ( دمشق )، فلسطين، عراق به ويژه در حله و دمشق، حوزه ي درس مستقل فقه و اصول داشت. وقتي به وطن خويش بازگشت، حوزه ي دانش جزين را تأسيس کرد. در سفرهاي ياد شده و شاگردان و بسياري از او بهره برده اند که نام آنان درکتاب هاي تراجم آمده است.
شهيد اول، پس از سال ها تلاش و سير و سفرهاي دانش اندوزي و دانش گستري و پرورش نيروهاي علمي کارآمد، سرانجام در 786 ه. ق ديده از جهان فروبست. ( 12)
7. شيخ مرتضي انصاري، ( 1214 -1281 ه.ق ) از فقهاي نام آور قرن اخير، از دزفول بارها براي تحصيل دانش به حوزه کربلا و نجف سفر کرد. و از فقها و بزرگان عصر بهره برد. شيخ در 1240 ه.ق به قصد زيارت امام رضا عليه السلام، ديدار رجال دانش و بهره وري علمي ازآنان در شهرهاي ايران آغاز سفر کرد. شيخ به هنگام بيرون رفتن از دزفول، انگيزه ي سفر خويش را اين گونه بيان مي کند.
آن چه را از علماي عراق بايد ببينم، ديده ام و مايلم در اين سفر اگر از علماي ساکن ايران شخصيت هايي يافت شود که ممکن باشد مورد استفاده قرار گيرند، آنان را ملاقات کرده و و از ايشان بهره مند گردم... .(13)
شيخ انصاري همراه برادرش شيخ منصور، سير و سفر علمي را آغاز کرد. در مسير راه حتي به هنگام حرکت، به برادرش درس معالم مي داد. با وي مباحثه علمي داشت، تا به شهر بروجرد وارد شد. پس از دو روز توقف و ديدار با علماي بروجرد عازم اصفهان شد. در حوزه ي درس سيد محمد باقر رشتي حاضر گرديد. سيد وقتي به مقام علمي شيخ آشنا شد، از شيخ انگيزه ي سفر به اصفهان را جويا شد. شيخ هدف خود را از سفر به اصفهان، ديدار با دانشمندان و آشنايي با مرکز دانش شمرد. سيد با اصرار بسيار از شيخ خواست در اصفهان بماند،يخ نپذيرفت و اصفهان را به مقصد کاشان ترک گفت. در کاشان با عالم برجسته، مرجع فتوا ، ملا احمد نراقي ديدار کرد و وي را از هر جهت کامل يافت. حدود چهار سال در کاشان ماند.از حوزه ي درس نراقي بهره برد.
وقتي شيخ از کاشان عازم سفر شد، نراقي گفت:
در مسافرت هاي مختلف، بيش از پنجاه مجتهد مسلم ديده ام، ولي هيچ يک مرتبه علمي شيخ انصاري را نداشتند.
ملا احمد نراقي، براي شيخ اجازه ي بسيار مفصلي صادر کرد. شيخ انصاري از کاشان به قصد مشهد مقدس حرکت کرد. در مشهد به زيارت و ديدار علما پرداخت. سپس به تهران بازگشت و از آن جا راهي دزفول شد.
ازآن جا که شيخ انصاري به مرکز دانش شيعه ي نجف اشرف بسيار علاقه مند بود، ميدان فعاليت علمي و پرورش نيروهاي کارآمد را در آن جا بيشتر فراهم مي ديد، دزفول را به قصد نجف اشرف ترک گفت. در1249 ه. ق وارد نجف شد. شيخ انصاري در زماني که در نجف مي زيست، سفري به مکه مکرمه و مدينه نيز داشت. اين سفر جهت زيارت و انجام مناسک بوده است. شيخ انصاري پس از صاحب جواهر مرجعيت عامه يافت و منشأ برکات بسيار براي جهان اسلام شد.(14)
تبليغ و ترويج دين
1. شيخ علي بن حسين کرکي، معروف به محقق ثاني ( 868 - 940 ه. ق ) از شخصيت هاي بزرگ فقهي شيعه است که به انگيزه ي گسترش دامنه ي آگاهي هاي علمي، آشنايي با مراکز دانش، تبليغ و ترويج دين به سفرهاي پر دامنه اي دست زده است. ابتدا به شام ( دمشق ) سفر کرد. ازآن جا راهي بيت المقدس و الخليل شد، سپس به مصر رفت. در همه ي اين سفرهاي پي در پي در حلقه ي درس علماي اهل سنت شرکت مي جست و از بسيار آنان موفق به دريافت اجازه ي نقل روايت گرديد. وي با کوله باري ازتجربه ي علمي و ديدار با چهره هاي متفکر جهان اسلام، راهي سفر عراق شد. در نجف اشرف، مرکز دانش شيعه اقامت گزيد. به بحث، تدريس و تحقيق سخت سرگرم شد. در اين زمان پادشاهان صفوي در ايران حکومت داشتند. شاه اسماعيل صفوي طي پيامي از محقق ثاني براي آمدن به ايران دعوت رسمي به عمل آورد.
اين درست درزماني بود که شاه اسماعيل به سمت خراسان با سپاه خود در حرک ت بود . محقق ثاني شرايط پيش آمده را بررسي و سبک و سنگين کرد . سرانجام به اين نتيجه رسيد که بايد از فرصت پيش آمده درجهت تبليغ و ترويج دين بهره گرفت و شيعيان را که در طول تاريخ مظلوم بوده اند، ياري رساند. به اين انگيزه، به ايران سفر کرد و در مسير خراسان به شاه اسماعيل صفوي پيوست. و در فتح هرات با او همراه بود. محقق ثاني با آمدن به ايران منشأ آثار و برکات فراوان شد. در پرتو تلاش هاي علمي و ارشادي او اسلام حياتي دوباره يافت و تشيع از غربت رهيد. (15)
2. شيخ عزالدين حسين، پدر شيخ بهايي ( 915-985 ه.ق ) وي ازدانشمندان وفقهاي برجسته جبل عامل بود که به دليل فشارهاي سياسي از سوي حکومت عثماني شهر و ديار خود را ترک گفت و به دنبال سرزميني که بتواند به وظايف ديني - اجتماعي خويش عمل کند و آيين تشيع را تبليغ و ترويج کند، به سير و سفر پرداخت. ابتدا به همراه شهيد ثاني به سوي استانبول و مصر سفري داشته که شهيد در سفر قسطنطنيه از همراه خود، شيخ حسين بن عبدالصمد ياد مي کند و نقطه ي جدايي خود را در استانبول ياد مي کند. شيخ حسين بن عبدالصمد پس از جدا شدن از شهيد به سوي ايران حرکت کرد و شهيد به سمت عراق (16ق)،پس از ديدار از شهرها واستفاده از علماي بلاد اسلامي به شهر قزوين، که آن روزگار پايگاه اصلي شيعه و مرکز حکومت شاه طهماسب صفوي بود، وارد شد. پس از مدتي که در قزوين ماند، از سوي حکومت منصب شيخ الاسلامي هرات به او محول شد. به سوي خراسان و هرات بار سفر بست. در آن زمان، مردم خطه ي ماوراء النهر با آيين آشنايي چنداني نداشتند. شيخ عز الدين حسين با هماهنگي شاه طهماسب، هشت سال درسرزمين هرات ماند و به تدريس علوم و نشر معارف اهل بيت و اجراي احکام و مقررات اسلام و تبليغ و ترويج دين پرداخت. در پرتو هدايت هاي اوگروه هاي بسياري از مردم خطه ي هرات به مذهب شيعه گرويدند. وي پس از هشت سال اقامت، به زيارت خانه خدا و مجاورت دوست به مکه سفر کرد که در اين سفر، خوابي سرنوشت او را تغيير داد و به بحرين کوچيد. و در آن جا بدرود حيات گفت. (16)
3. ابوبکر بن شهاب حضرمي، عالم جامع نگر و اصلاح طلب، در سال 1262 ه. ق. در حضر موت ديده به جهان گشود. براي کسب دانش به مکه ي مکرمه سفر کرد. از محضر درس شيخ المشايخ حجاز، احمد زيني دحلان استفاده کرد. سپس به حضر موت بازگشت، آن گاه به عدن و سرزمين هاي اطراف آن سفر کرد. و با اميران حج ارتباط برقرار کرد. از آن جا به سنگاپور و جاوه رخت کشيد. و مدت چهار سال در مناطق خاور زمين به تجارت پرداخت. در ضمن تجارت، از مسائل سياسي و حوادث اجتماعي غافل نبود. وي را در سرزمين هاي شرقي چون: هند، ماله و جاوه به عنوان عالمي اصلاح طلب مي شناختند.
حضرمي، در 1302 ه. ق سفر تبليغي - تجاري به عدن، مکه مکرمه و مدينه داشت. و ازآن جا رهسپار مصر، شام، بيت المقدس و استانبول شد و سرانجام در حيدر آباد دکن ديده از جهان فروبست. برخي وي را شيعه و برخي او را دوستدار اهل بيت دانسته اند. (17)
4. علامه سيد محمد بن عقيل بن عبدالله ( 1279 - 1350 ه. ق ) در 1279 ه. ق در شهر مسيله از شهرهاي حضر موت ديده به جهان گشود. نزد پدر و علماي حضر موت مقدمات علوم و فقه را فرا گرفت. پس از مطالعه بسيار و رشد علمي، از حضر موت به قصد تبليغ و ترويج دين به سنگاپور و جاوه ( جزيره اي در اندلس ) سفر کرد. در تاريخ 1296 ه.ق وارد سنگاپور شدو براي امرار معاش به تجارت پرداخت، با نظمي که در زندگي داشت، از اوقات خود بيشترين استفاده را مي کرد. با مطالعه ي فراوان به درجات عالي علمي رسيد و در سنگاپور، مجلس مشاوره اسلامي را پايه گذاري کرد. اين مجلس احکام اسلام را برابر مذاهب فقهي مسلمانان اجرا مي کرد. افزون بر اين، جمعيت اسلامي، مجله، روزنامه عربي و مدرسه عربي ديني بنا نهاد. از آن جا سفري به مکه داشت و بارها جهت سير وسياحت به هند، ژاپن و چين به مسافرت پرداخت وروسيه را تا آخرين نقطه جغرافيايي آن در نورديد. سفري هم به کشورهاي اروپايي؛ فرانسه و آلمان داشت. در اين سفر، به هنگام گردهم آيي تجاري، در يک خطبه و سخنراني بسيار پر محتوا و پر هيجان، ويژگي هاي مکتب اسلام را برشمرد و شرحي ا ز زندگي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله ارائه داد.
بارها و به عراق، سوريه و مصر سفر کرد. وي، اثر ارزش مند النصايح الکافيه لمن يتولي معاويه را در سفر سنگاپور نگاشت. (18)
5. شيخ جعفرشوشتري ( م 1303ه.ق). از بزرگان مراجع و مشاهير و علماي شيعه است. وي افزون بر مقام علمي، در رشته ي تبليغ دين و خطابه سهم بسيار داشت. در سه مرکز بزرگ علمي عراق: نجف، کربلا و کاظمين به وعظ و ترويج معارف دين مي پرداخت. شيخ جعفر در 1302 ه.ق سفر تبليغي، زيارتي وسياحتي، ازنجف به ايران داشت ودرمسير راه، وارد حضرت عبدالعظيم شد. پس از يک ماه توقف در شهر ري و تهران، به سوي مشهد حرکت کرد. چهل روز در مشهد به زيارت، تبليغ دين و ديدار دانشوران بزرگ حوزه پرداخت. و سپس به سوي عراق روانه شد که دربين راه، « کرند » کرمانشاه، در 28 صفر 1303 ه.ق بدرود حيات گفت.
سخنراني ها و موعظه هاي شيخ جعفر شوشتري، که در ايام ماه مبارک رمضان، عاشورا، پنج شنبه و جمعه ها و ساير مناسبت ها ايراد شده، توسط شاگرد وي ،ملا محمد طالقاني در کتابي به نام: فوائد المشاهد و نتايج المقاصد گردآوري، چاپ و منتشر شده است. شاگرد ديگر شوشتري، ميرزا محمد همداني، شرح زندگاني و سير و سفرهاي استاد را در اثري به نام غنيمه السفر گزارش کرده است. (19)
6. سيد هبه الدين شهرستاني، روز سه شنبه 24 رجب 1301 ه.ق درسامرا ديده به جهان گشود وي از رجال علم و روشن فکر جامعه ي شيعه است که در دو حوزه ي بلند آوزاه سامرا و نجف به مدارج عالي علمي دست يافت. وي در جهت تبليغ و نشر اسلام به تلاش هاي علمي، فرهنگي و سخنراني هاي روشن گر در جامعه ي عراق همت گماشت. افزون بر اين، در رمضان 1330 ه.ق براي گسترش معارف دين و تبليغ اسلام به کشورها و شهرهاي زيادي از جمله: سوريه، لبنان، مصر، حجاز، يمن، هند، عمان، ايران، بوشهر، مسقط، عدن، حديده، مکه مکرمه، بمبئي، کراچي، کلکته، بطنه، بنارس، الله آباد، لکنهو، فيض آباد و... سفر کرد. در اين سفرها با چهره هاي برجسته ي علمي و سرشناس مسلمان ديدار و گفت و گو داشت. و در خطا به و سخنراني ها، بر علمي و سرشناس مسلمان ديدار و گفت وگو داشت. و در خطابه و سخنراني ها، بر عزت اسلام، اصلاح جوامع اسلامي و محور بودن قرآن و سنت، تکيه مي کرد.
شهرستاني در 1332 ه.ق به نجف بازگشت و به کارهاي علمي، مطبوعاتي، فرهنگي ، بيدارگري نسل جوان و نگارش پرداخت. و در ضمن، در نهضت عراق نقش فعال داشت. وي در 26 شوال 1386 ه.ق ديده از جهان فرو بست. (20)
عالمان و فقيهاني که با انگيزه هاي گوناگون به سيرو سفر پرداخته اند. بيش ازآن است که اين مقال گنجايش آن را داشته باشد. در اين نوشتار تنها به بخشي اندک اشاره کرديم، اميد آن که مفيد افتد.
پي نوشت :
1- ابوالفتح محمد کراجکي، کنز الفوائد، دارالذخائر
2- دائره المعارف الاسلاميه، ج 1، ص 494، چاپ اول؛ زرکلي، الاعلام، ج 1، ص 291؛ دارالعلم للملايين.
3- ابن حجر، لسان الميزان، ج 6، ص 270، مؤسسه اعلمي، بيروت.
4- ابن خلکان، وفيات الاعيان، ج 3، ص 36، دارالصادر.
5-سبکي، طبقات الشافعيه، ج 6، ص 196، حلبي، قاهره.
6- غزالي، فضائل الانام من رسائل حجه الاسلام، چاپ عباس اقبال، ص 1333
7-وفيات الاعيان، ج 2، ص 38
8-علي دواني، مفاخر اسلام، ج 4، ص 245، انتشارات اميرکبير؛ روضات الجنات، ج 2، ص 281.
9-اللمعه الدمشقيه، تصحيح کلانتر، مقدمه، دارالعالم الاسلامي.
10- شيهد اول، القواعد و الفوائد، مقدمه، منشورات مکتبه مفيد.
11 - شيخ عباس قمي، الکني و الالقاب، ج 3، ص 61
12- شهيد اول، القواعد و الفوائد، مقدمه.
13- زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 63 - 110، ناشر حسين علي نوبان
14-همان
15- رسائل کرکي، ج 1، مقدمه، منشورات کتابخانه آيت الله مرعشي.
16- کليات اشعار و آثار شيخ بهايي.
17 - دائره المعارف بزرگ، ج 5، ص 244
18- الذريعه، ج 24، ص 170؛ النصايح الکافيه لمن يتولي معاويه، مقدمه دارالثقافه.
19-محمد علي مدرسي، ريحانه الادب، ج 3، ص 259، انتشارات خيام.
20- ملا علي واعظ خياباني تبريزي، علماء المعاصرين، ص 40، کتابفروشي اسلاميه؛ آقا بزرگ تهراني، نقباء البشر، ج 4، ص 1413.
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}