رغبت شدید به آرمانگرایی و آینده نگری در فلسفه بازسازی احساس می شود. بازسازی گرایان به تفکرات آرمانگرایانه ای علاقه‌مندند که به نظر آنها در جهت ایجاد جهانی ایده‌آل عاری از گرسنگی، درگیری و رفتار غیرانسانی قرار دارد. آنها عقیده دارند که برنامه ریزی و تأمل درباره آینده، شیوه ای پسندیده برای ایجاد جوامع جدید است. به نظر آنها این نوع تفکر باید در مدارس، یعنی جایی که معلمین می توانند دانش آموزان را به جهت دهی آینده ترغیب نمایند، بوجود آید.
 
آلوین تافلر که اصطلاح «ضربه آینده» را وضع کرد، خاطرنشان می کند که امروزه مردم از اضمحلال جسمی و ذهنی که ناشی از تغییرات بسیار زیاد در کوتاه‌ترین دوره زمانی است، رنج می برند. این نابودی به صورت تعداد زیادی حمله قلبی، جراحت، اختلال عصبی و بیماری مشابه در انسان‌های معاصر ظاهر می شود. به نظر تافلر برای مبارزه با «ضربه آینده» باید مطالعات آینده بخشی از برنامه های آموزشی در تمام سطوح تحصیلی باشد. از جمله اموری که می توان در این برنامه آموزشی جای داد، تهیه سناریو، شرکت در مجمع «اندیشمندان»، ایفای نقش، برنامه نویسی کامپیوتر در زمینه «سرگرمیهای آینده» و برگزاری نمایشگاه و باشگاه برای آینده است.
 
کتاب موج سوم تافلر، پیامد مناسبی برای ضربه آینده است. در موج سوم، تافلر سه تغییر اساسی یا «موج» را که تأثیر بسیار زیادی در زندگی بشر داشته، شرح می دهد. موج اول تغییری است که با رشد کشاورزی پدید آمد و زندگی کوچ نشینی را دگرگون کرد. به عقیده تافلر این موج از هشت هزار سال قبل از میلاد تا حدود سالهای ۱۶۵۰ و ۱۷۵۰ میلادی ادامه داشت. تغییر بزرگ دوم، انقلاب صنعتی یا موج صنعتی بوده که پس از آن آغاز شد و تا حدود سال ۱۹۵۵ به طول انجامید. این موج نه تنها برای ما صنعت و تکنولوژی را به ارمغان آورد، بلکه متناسب با آن، تفکرات ما را نیز تغییر داد. این موج مدارس را ترغیب کرد تا شیوه‌های کمتر یکنواخت آموزشی را که با زندگی ماشینی هماهنگی دارد، اختیار کنند.
 
به عقیده تافلر ما اکنون در موج سوم قرار داریم که بر فردگرایی روابط گرم و صمیمانه در محیطهای دوستانه کار، و نیز بر اقتصاد بخش خدمات تأکید دارد. تافلر عقیده دارد که خانه های ما اکنون کلبه الکترونیک» است و لذا آموختن و فراگیری علوم بیشتر در محیط خانه به وقوع می پیوندد.
 
تافلر در کتاب آموختن برای فردا اظهار می دارد: تا زمانی که روند تحولات تکنولوژیک در چنین جامعه‌ای بسیار کند باشد، جنگ یا شیوع بیماری یا سایر بلاهایی طبیعی آهنگ زندگی افراد را چندان مختل نمی کند. از این رو، برای یک قبیله داشتن تصوری معتدل از آینده خویش کار چندان مشکلی نیست، زیرا تفاوت فاحشی بین امروز و فردا دیده نمی شود. امروزه می دانیم که این امر در حال حاضر واقعیت ندارد. با این حال هنوز ارتباط نظامهای آموزشی با جهان، یک ارتباط ایستا است. این مسأله یاد آور نکته ای است که در کتاب برنامه آموزشی ببر دندان خنجری نوشته پدی ول نقل شده و نویسنده اظهار می دارد تا پیشروی توده غلطان یخ، فعالیتهای جاری را ضعیف نسازد، به هیچ تحولی در تعلیم و تربیت نیاز نیست یا چنین تحولی اندک است. امروزه ما هنوز به تدریس نظریه ها و فعالیتهایی ادامه می دهیم که در بهبود بخشیدن یا حفظ زندگی قبیلهای سودمند نیست. تافلر بر این باور است که هرچند بیشتر مدارس دانشکده ها و دانشگاهها تدریس خود را به طور معمول براساس این طرز تفکر برنامه ریزی می کنند که جهان فردا اساسا برای ما آشنا خواهد بود، اما این، خیلی بعید به نظر می رسد. احتمال بیشتر این است که آینده از اساس با جهانی که اکنون می شناسیم تفاوت داشته باشد. هنوز ما به تعلیم افراد نه برای آینده و حتی نه برای زمان حال، بلکه برای زمان گذشته ادامه می دهیم.
 
یکی از رویکردهای معاصر در تعلیم و تربیت، به کارگیری نظریه مدیریت بازرگانی در تعلیم و تربیت است. عده‌ای از شیوه مدیریت ژاپنیها، که در کتاب بحث انگیز پال اس. جورج به نام نظریه Z تشریح شده، حمایت می کنند. جورج موفقیت شرکتهای آمریکایی را به عنوان نوع A و بهترین شرکتهای ژاپنی و آمریکایی را به عنوان نوع Z نام گذاری می کند. او عقیده دارد که باید به کارگیری فعالیتهای شغلی موفقیت آمیز را در مدارس در دستور کار قرار دهیم. این امر مستلزم زمینه سازی برای یک فلسفه اساسی تنظیم برنامه آموزشی، سازگاری کلاس درس، ترویج فعالیتهای گروهی و رهبری سرزنده (متهورانه) است. یکی از جنبه های اساسی رویکرد نظریه Z آن است که مردم را بخشی از یک خانواده تلقی می کند؛ مدیر به سخنان کارگران گوش می دهد و به مسائل مورد علاقه و انگیزه های آنها توجه می کند. اگر چه به نظر جورج کاربرد نظریه مدیریت ژاپنی به صورت تمام و کامل در تعلیم و تربیت غیر ممکن یا حداقل بسیار مشکل است، با این حال در آن جبنه های زیادی وجود دارد که می تواند مورد بهره برداری قرار گیرد تا مدارس از آنچه هست مؤثرتر، سرزنده تر و تعاونگراتر شود.
 
جیمز هرندن در کتاب چگونه در وطن خود زنده بمانیده یادآور می شود که هرچند شاگردان کلاسهای او به فعالیتهای سازنده و نو می پرداختند، در سایر کلاسهای همان مدرسه به شدت درسهای مربوط به کشور مصر تدریس می شد. می توان لیست مفصلی از موضوعات منسوخ تهیه کرد که ضروری است به جای آنها چیز دیگری متناسب با نیازهای امروز و فردا در برنامه ها منظور شود. مثلا در مدارس امروز به جای ماشین نویسی، بر خوشنویسی، عدم استفاده از ماشین حساب در کلاسهای ریاضی، تدریس بر اساس هجی کردن و ترسیم جملات به جای نوشتن بدیع، تمرین آوایی دانش آموزان به جای تدریس تندخوانی، و مانند آن تکیه می کنند. توجه افراطی آنها برای حفظ وضع موجود ممکن است انعکاس نگرش کسانی که در واقع مدارس را اداره می کنند . یعنی هیأت مدیره مدارس و مقررات دولتی - باشد. چنین سازمان‌هایی اغلب دیدگاه محتاطانه تر را ترویج می کنند و نیاز به تغییر در تعلیم و تربیت را برای همگامی آن با تغییرات کلی جامعه نمی بینند. این اندیشه از طرف بازسازی گرایانی همچون جورج کونتز و تئوڈر براملد مورد تأکید قرار گرفته، زیرا آنها بر تغییر اصرار دارند.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص285-283، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387